ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



اشعار عاشقانه ی شاعران نسل کومسومول در تاجیکستان

 

هرچند که عشق خود یک نوع درد است اما  دردناکتر از آن وضعیتی بود که شاعران تاجیک تا دهه 1960 قرن بیستم از نظر فرهنگی در دام آن گرفتار شده بودند. دولت شوروی از نظر اجتماعی و اقتصادی در تاجیکستان کارهای شگفت انگیزی انجام داده است که این موضوع به بحث فعلی ما مربوط نمی شود. اما به موازات آن سیاست های فرهنگی این دولت برای ادبیات گرانمایه فارسی تاجیکی به جز اندک موارد چندان سودمند و کارساز نبود.

در این دوران ، ادبیات و فرهنگ بزرگترین آفت را از ناحیه دخالت های مستقیم دولت در امور فرهنگی متحمل شد. شاعران و ادیبان به هر موضوعی که می پرداختند موظف بودند آن را با ایدیولوژی حاکم و سیاست های فرهنگی دولت شوروی مطابق سازند. با این وصف اهل ادب آن زمان نه آفریننده اندیشه و هنر و نه متحرک فکر و نظر بودند بلکه اجبارا مجری و مبلغ ایدیولوژی و سیاست دولت به شمار می رفتند. در پندار آنها دولت شوروی که در تمام جبهات به دست آورد های عظیمی نایل می شد می توانست همه مشکلات و درد های بشری را درمان بخشد. از این جاست که حبیب یوسفی شاعر جوان و شوریده تاجیک در پرتو هدایت های حذب کمونیست مفهوم جدیدی از عشق و عاشقی ارایه می دهد که قابل تعمل است.

 

من عاشق تو ولیک مجنون نشوم

از خلق جدا به کوه و هامون نشوم

من خواه در عشق خواه در کار و سخن

از مسلک لنینیسم بیرون نشوم

 

این نوع نگرش ناشی از سیاستهای انقلابی و ایدیولوژیک دولت شوراها بود که به ارزشهای گزشته و قبل از انقلاب نطر انکارگرایانه داشته بسیاری از این ارزشهارا عناصر فیودالی و عقب مانده تلقی می کرد. از این رو مطابق خواست نظام سیاسی مفاهم انقلابی و ایدیولوژیک جایگزین ارزش های ملی مذهبی و فرهنگی در شعر شاعران ملیت های گوناگون شوروی می شود. هرچند که در روش کاربرد قالب های شعری در این دوره چندان تغییرات چشمگیری صورت نگرفته بود اما شاعران با بکارگیری مفاهم نو قصد داشتند اشعار خودرا با زمانه خویش سازگار نمایند. بنابرین مفاهیم انقلابی و ایدیولوژی دراشعار شاعران این دوره حتی در قالب های سنتی مانند رباعی غزل و قصیده به طور فراوان مشاهده می شوند. در این گونه اشعار مفاهیمی نظیر انتخاب کنندگان، زاوت، فابریک، کولخوز، داهی، کارگر و دهقان، پخته ، پخته زار، انقلاب اکتبر، تراکتور، گازیت، سرخ، مبارزه، جمهوری، محنت، سوسیالیسم، کمونیسم، مارکسیسم، انترناسونالیسم و غیره کاربرد فراوانی دارند. علاوه بر این در اشعار لریکی این دوره نام لنین داهی پرولتاریای جهان و دیگر رهبران سیاسی و نظامی دولت شوروی و همچنین شخصیت های معروف بلوک سوسیالیسم به عنوان قهرمانان دوران خویش ستایش شده اند.

به همین ترتیب صداقت به نظام سیاسی و ایدیولوژی حاکم، توجه به دانای هنرمندی معشوق کار و تلاش او برای ساخت جامعه نوین سوسیالیستی از محور های اساسی اشعار شاعران شوروی تاجیک در این دوره محسوب می شوند. محمدجان رحیمی در این باره چنین سروده است.

 

چرخش روان به بزم نظم و نظام دولت

جانا، جواهر رقص پیش نظام افشان.

 

در مورد ارایه معنی جدیدی از عشق و عاشقی توسط شاعران تاجیک پرفسور ارژی بیچکا می نویسد: « حبیب یوسفی به سال 1939 اولین مجموعه خود را تحت عنوان « ترانه وطن» منتشر کرد شامل سروده ها برگردان شعر ها و بیش از یک صد دوبیتی است. یکی از مهمترین آنها شعر « تکیه بر کارت کنی»(1938) می باشد و شاعر در آن معنای کاملا جدید از عشق عرضه می دارد که با مفهوم آن در غزلیات مقلدان سنتگرا تفاوت دارد. یوسفی معشوقه را به خاطرزیبایی گیسوانش نمی ستاید بل از برای نیک رفتاری و خوش خلقی وی را تقدیر و تحسین می نماید.»

این نکته بدان معنی است که زن به عنوان یک انسان و موجود اجتماعی در برابر مردان در جامعه نوین تاجیک اعتراف می شود. شاعران این دوره با پرهیز از لفاظی های رمانتیک سنتی در باره زن یا  معشوق با اریه مفهوم تازه ای از عشق و عاشقی و معشوق برای انها حقوق و ارزش های جدیدی نیز قایل شدند. برای اولین بار زن به عنوان یک انسان و دارای حقوق برابر با مردان تبلیغ و از نقش سازنده او در جامعه بطور واقعی و عملی سخن می رود. طبیعی است که کسب جایگاه جدید در جامعه از  سوی زنان نیازمند صفات و خصوصیتهای تازه ای نیز بود که بدون بدست آوردن آنها موقعیت اجتماعی شان عملی نمی شود. لاهوتی این ویژگی هارا در شعر « به دختر ایران»  به تفصیل شرح داده است.

 

بعد از این از خط و خالت نحراسد دل من

زانکه با حسن تو کارم نبود دیگر بار

تا کی از زلف تو زنجیر نهم بر گردن ؟

تا کی از مژه تو تیر زنم بر دل زار.

تا به کی بی لب لعل تو دلم گردد خون

چند بی مار سر زلف تو باشم بیمار ؟

به سرانگشت تو تا چند زنم تهمت قتل ؟

یا به مژگان تو تا چند دهم نسبت خار ؟

مدح تو، بیشتر از هر که توانم گویم،

لیکن، انها همه حرف است و ندارد مقدار.

این چه حاصل که ز مژگان تو خنجر سازند،

یا به ابروی تو گویند هلالیست نزار ؟

من به زیبای بی علم خریدار نیم

حسن مفروش دیگر با من و کردار بیار

علم اگر نست ز حیوان چه بود فرق بشر

بوی اگر نیست تفاوت چه کند گل از خار

خرد آموز و پی تربیت ملت خویش

جد و جهدی بنما چون دیگران مادروار.

سخن از دانش و آزادی و زحمت می گوی،

تا که فرزند تو با این سخنان آید بار.

به یقین، گر تو چنین مادر خوبی باشی،

مس اقبال وطن، از تو شود زر عیار.

 

طوری مشاهده شد ابو القاسم لاهوتی در این غزل خویش با مقایسه جایگاه زنان در گذشته و حال صفات و ویژگی های زن معاصر را به عنوان یک عنصر فعال سازنده جامع بشری بسیار واضح نام برده  است. برای اولین بار است که در تاریخ ادبیات فارسی تاجیکی اوصاف دانایی یا خود آموزش علم و هنر به عنوان یک صفت برتر از زیبایی ظاهری معشوق، مطرح می شود.

در ادبیات کلاسیک ، هر گاه که سخن از عشق و عاشقی و معشوق مطرح می شود فضا با کلماتی مانند شب، تنهای، هجران، خون دل، بی وفایی ، خلوت، غم و اندوه و غیره شکل می گیرد اما در ادبیات نسل کومسومول موضوع عشق و عاشقی در فضایی کاملا متفاوت جلوه گر شده ، عاشق و معشوق فارغ از فضای متروک سنتی در حال و هوای مساعد و سازگار در پی تحقق آرمان های اجتماعی خود هستند. در واقع عشق در آثار شاعران شوروی تاجیک نسبت به هدف و کار در موقعیت بعدی قرار می گیرد. حبیب یوسفی در غزل « بیا به سیر بوستان» چنین می سراید:

 

نسیم شوخ می وزد ز دشت و کوهسار ها

خوشا که مژده می دهد ز فصل کشت و کار ها

ز مطربان نغمه گر رسید این دم این خبر

نما به کار پخته سر بگوش پخته کار ها

 

موضوع جالب دیگر در لریکه عشقی شاعران نسل کومسومول برآمد اجتماعی عاشق و معشوق می باشد. معمولا در این گونه اشعار طبق ایدیولوژی حاکم بر جامعه عاشق و معشوق نیز از طبقه کارگرو دهقان می باشند.

 

جانانه من چو رنجبرزاده تو

خوشتر ز تو نیست بهر دلداده تو

با آنکه به کار و محنت آماده تو

از جمله دلبران هم آزاده تو

 

وعده گاه عاشق و معشوق بر خلاف اشعار سنتی که در بوستان و چمن زار ها و یا کاخ های مجلل خلوت صورت می گیرد در لریکه شاعران نسل کومسومول به کولخوز ها، سحرای پخته زار و انشاعات عظیم در حال ساخت انتقال می یابد و عاشقان مملکت شوراها محض در همین اماکن خوشبختی خودرا بدست می ورند.

 

آفرین بادا شمارا پهلوانا، آفرین

مرد و زنهای دلیر تاجیکستان آفرین

شوقتان مارا به کولخوز شما آورده است

ای سزاواران مهر و حرمت و شان آفرین

 

عاشق در دوران شوروی برای دیدار با معشوق به زحمت نمی افتد و اگر هر گاه بخواهد اورا ببیند باید به کولخوز و یا سحرای پخته زار مراجعت کند و با کارو تلاش پرثمر دل اورا بدست آورد.

 

در پخته زار مسچاه دختر چارکوهی

می چیند از سحرگاه دختر چارکوهی

دختر چارکوهی دارد عجب شکوهی

یاری رسان دلخواه دختر چارکوهی

 

از سوی دیگر اگر شاعران کلاسیک کسب رزق و روزی و آینده خودرا به سرنوشت روز عزل مربوط می کردند شاعران شوروی تاجیک سرچشمه روزی خویش را ناشی از زور بازوی توانای کارگر و دهقان دانسته خوشبختی را در پیروی از اندیشه های سازنده داهی پرولتاریای جهان می دانستند. بطور کلی در اشعار این نسل انقلاب اکتبر روسیه، مهر لنین و صداقت به آرمان ها حزب کمونیست سرچشمه اصلی خوشبختی جاودانه مردمان شوروی معرفی شده اند.

محی الدین امین زاده در این باره می فرماید:

 

نسل اکتبر بزرگم، زاده دوران بخت

راه من راه شرف، جولانگه میدان بخت

در دل من مهر لنین گوهر قیمت بهاست

اوست بر فرقم همیشه کوکب تابان بخت

 

میرزا ترسون زاده نیز در این مورد چنین می سراید:

 

به ما پرتیه محبوب این سان بهر و بر بخشید

زمان نو، جهان نو به اولاد بشر بخشید

زواد و فبریک و کان را به دست کارگر بسپرد

به فرزندان خوشبخت وطن علم و هنر بخشید

چراغ عقل انسان- داهی ما جاویدان بادا

که بر دل شادمانی و خردمندی به سر بخشید

 

حبیب یوسفی نیز همین موضوع را در قالب دوبیتی چنین بیان می کند :

 

من در دل خود مهر ستلین دارم

در سینه خود نشان لنین دارم

در خانه من راه نیابد دشمن

من دست قوی، چشم جهانبین دارم

 

هرچند که عشق و عاشقی یک امر اختصاصی بوده بیان حالات آن به غلیان روح و عاطفه هر شاعری بستگی دارد اما با توجه به مرزبندی این موضوع و تعیین اصطلاحات و مفاهیم خاص ایدیولوژیک در این عرصه، اشعار شاعران نصل کومسومول شباهت نزدیکی به یکدیگر دارند. این یکرنگی ناشی از سیاست حاکم فرهنگی در جامعه بود که شاعران ناگزیر باید از آن تبعیت می کردند. در این زمینه پروفسور خدای شریف زاده می نویسد :« همه ادیبان تاجیک سیاست دولتی را بی کم و کاست در ظاهر حمایت می کردند. سیاست همان مفکوره حزب کمونیست بود که در کارو عمل جامعه، مناسبت اجتماعی، سیاست داخلی و خارجی عملی می گشت. جامعه شوروی گفتن ممکن است که جامعه مفکوروی سیاسی بود. شاعران در شعر های شعاری، ناصران در تصویر تاریخ و تطبیق عملی این سیاست و مفکوره شعر و داستان ها و قصه و رومان ها می نوشتند.»

در میان اشعار عاشقانۀ این دورۀ سی ساله ،اشعار عاشقانۀ ابوالقاسم لاهوتی از طراوت و لتافت خاصی برخوردار بودند و از این رو مورد توجه مخاطبان قرار می گرفتند. هرچند که لاهوتی از شاعران نسل کومسومول محسوب نمی شد و برامد اجتماعی او از طبقۀ کارگر نبود اما دولت شوروی با نظرداشت سابقۀ انقلابی و صداقت لاهوتی به آرمان های سوسیالیسم  و دیگر ملاحظات سیاسی نسبت به این شاعر مهاجر حساسیت زیاد نشان نمی داد.  لاهوتی از بنیانگزاران اشعار تبلیغاتیو انقلابی در میان شعرای شوروی تاجیک محسوب میشد، با این وصف میان غزلیات انقلابی و عاشقانه اش حساب جداگانه باز کرده بود. نمونۀ غزل تبلیغاتی لاهوتی:

 

بیرون بیا ز پرده، بدر این صحاب حسن

بگزار تا که جلوه کند آفتاب حسن

زنجیر و بند مسلک جمهور عشق نیست

کوتاه کرد زلف تو، خوش انقلاب حسن

 

                                       ( سال 1925 )

 

ویژگی لاهوتی این بود که مسایل انقلابی و تبلیغاتی را با موضوع عشق و محبت انسانی امیخته نمی کرد. مطلع چند غزل عاشقانۀ لاهوتی را با ذکر تاریخ انشا این اشعار مثال می زنیم:

 

ای کاشکی در عالم تا چشم کار می کرد

دل بود و آدم آن را قربان یار می کرد.

                                        

                                      ( سال 1934 )

 

با دلم دوش سر زلف تو بازی می کرد

خواجه با بندۀ خود بنده نوازی می کرد

                     

                               ( سال 1937 )

 

دور از رخت سرای درد است خانۀ من

خورشید من کجای ؟ سرد است خانۀ من

 

                                 ( 1938 )

 

امشب اندر خانه ام شمع قد جانانه نیست

صد چراغ این جاست اما روشنی در خانه نیست

 

                                 ( سال 1954 )

 

 

 

اما به دلیل نگریش ایدیولوژیک شعرای نسل کومسومول حتی در موضوع عشق ،اشعار عاشقانۀ آنان خالی از عاطفه های صمیمی و حال و هوای طبیعی به بار آمده اند. این نسل تحت تاثیر فضای وهم آلود زمان خویش و همچنین با ادعای تفاوت قایل شدن میان شعرشان با فضای شعر گذشتگان دست به ابتکارات به اصطلاح نوگرایانه ی زده اند که نتیجه اش از نظر ادبی و هنری چندان خوشایند نبود. مشکل شاعران این نسل این بود که به همۀ مسایل زندگی حتی خصوصی هم از دریچۀ سیاست و ایدیولوژی حاکم در زمان خود نگاه می کردند.

 

 

کومسومول- سازمان جوانان حذب کمونیست

کولخوز- واحد کشاورزی مشترک

پخته- پنبه

پخته زار- پنبزار، مزارع کشت پنبه

زَواد- کارخانه

لنین- داهی پرولتاریای جهان و بنیانگزار دولت شوروی

ستَلین- استالین رهبر اتحاد شوروی

مستچاه- نام شهرستان در شمال تجیکستان

چارکوه- نام منطقه

 

منابع:

 

ارژی بیچکا، ادبیات فارسی در تاجیکستان، تهران، 1378

میرزا ترسون زاده، آثار منتخب، ج 1 ،دوشنبه، عرفان، 1981

 حبیب یوسفی، ترانه وطن، استالیناباد،1939

محمدجان رحیمی، صباح سخن، دوشنبه، 1963

محی الدین امین زاده، منتخبات ج 1 ، دوشنبه، 1976

ابوالقاسم لاهوتی، منتخب اشعار، دوشنبه،1978

 

بهروز ذبیح الله - تاجیکستان

  

کلمات کلیدی این مطلب :  اشعار ، عاشقانه ، ی ، ، شاعران ، نسل ، کومسومول ، در ، تاجیکستان ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/3/4 در ساعت : 4:54:21   |  تعداد مشاهده این شعر :  4122


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 13,157 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,969,550
logo-samandehi