تکبیر صبح
***
فصل سردی را که در خود آسمان، تقدیر داشت
هر که می آمد به میدان، جرات تکبیر داشت
می شکست اندوهها در بغضها، در اشکها
قطره قطره، شبنم رخسارهها تکثیر داشت!
وسعت اندیشهها، اما میان مویهها
مثل خورشید و شفق، تصویر عالمگیر داشت
عشق وقتی بالها را میگشود از روی خاک
ارتفاع هر عروجی، فرصت تصویر داشت
نقش قرآن در دل و برلب نوای کربلا
خون نگاری های میدان جای صد تفسیر داشت
کودک و پیر و جوان ،سرمست از جام بلا
حلقه ی رندان اگر چه بود، اما " پیر " داشت!
پیر با آیینه ی خود ،خشت ها را می گداخت
بس که گرمای وجودش بر جهان تاثیر داشت
با همان آیینه آمد ، با همان آیینه رفت
حیرت ما اندکی فرصت درآن تقدیرداشت
تونس و مصر و یمن ، لیبی، فلسطین و حجاز
بعد از این ،باید پی اندیشه هم ، تدبیر داشت
بعد ازاین مستورو مست از وحشت شب فارغند
بعدازاین" صبحی دگر" ، خواهد به لب تکبیر داشت!
***
سید علی اصغرموسوی
مکتب شعر دینی
قم - 1389
....