گاهی زخشم و حادثه لبریز می شویم
چون دشنه های آخته خونریز می شویم
امروز چون پیاله ی خون موج می زنیم
فردا ترانه های دل انگیر می شویم
یک لحظه عاشقانه به گل سجده می بریم
یک دم دوباره لشکر چنگیز می شویم
یک روز دایه ایم زمادر عزیزتر
یک باره چون مترسک جالیز می شویم
شیرین اگر جواب سلامی نمی دهد
بر کوه بیستون تبر تیز می شویم
در شش هزار سال به خورشید می رسیم
با یک اشاره ذره ی نا چیز می شویم
امروز می دویم به فردا رسیم و باز
فردا که می رسیم غم انگیز می شویم
یک روز خنجریم به دلهای عاشقان
روز دگر بهار دلاویز می شویم
ما را چه می شود که چنین بی سر و تهیم
از چیست گاه کند و گهی تیز می شویم؟
12/8/90
تاریخ ارسال :
1391/12/5 در ساعت : 9:8:22
| تعداد مشاهده این شعر :
1021
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.