بسم رب الشهداء
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تقدیم به سیزده نوجوان شهید مسجد نجفیه ی دزفول که در
شب ۱۹ اسفند ۱۳۵۹ در اثر موشک باران رژیم بعثی عراق
آسمانی شدند...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ماه، در دامن شب غرق تماشا شده بود
سحر از غربت آيينه هويدا شده بود
نفس باد پر از عطر اقاقي ها شد
غنچه ي حادثه در دايره ي شب وا شد
قسمت اين بود که آيينه ترک بردارد
داغ يک حادثه را بر دلمان بگذارد
مشت کينه که به پيشاني آيينه نشست
سيزده تکّه شد آيينه دل شهر شکست
سيلي موشک شب تا به روي ماه افتاد
بر لبان همه ي شهر فقط آه افتاد
آسمان داشت در اين قصّه جنون مي باريد
همه ي شهر در این حادثه خون مي باريد
آه! در باغچه مان لاله ي پرپر جاري ست
چقدَر روي زمين بال کبوتر جاري ست
ابرها در غم اين حادثه باران زادند
گرچه رفتند شهيدان، همه طوفان زادند
سيزده مرتبه در خويش شکستن کم نيست
سيزده مرتبه از پا ننشستن کم نيست
دست شب آمد و آيينه زمين گير شد و -
سيزده مرتبه اين حادثه تکثير شد و -
آسمان از شتک خون شما آذين بست
داغ اسفند به پيشاني فروردين بست
سيزده مرتبه در حنجره ها بغض شکست
بند بند دل دزفول در اين غصّه گسست
***
زير بار غمتان شانه ي ما خم شده بود
همه ي شهر در آن روز محرّم شده بود
زير تابوت شما گريه کنان مي رفتيم
خسته بوديم، وَ با قدّ کمان مي رفتيم
کار هر روزه ي ما گريه و زاري مي شد
صورت آينه هر روز اناري مي شد
***
نوجوانان سفرکرده علي يار شما
پرکشيديد خداوند نگهدار شما
آسمانی ها:
غلامرضا صارمی نیا، ۱۱ ساله
محمود سعادتی زارع، ۱۲ ساله
محسن افشار نیا ، ۱۳ ساله
مصطفی رجول دزفولی، ۱۳ ساله
غلامرضا ملک، ۱۳ ساله
غلامعلی دیناروند، ۱۳ ساله
علیرضا حلیمی، ۱۳ ساله
مرتضی صارمی نیا، ۱۴ ساله
غلامعلی دزفولیان، ۱۴ ساله
غلامحسین دستوری، ۱۵ ساله
عبدالنبی اکبرنیا، ۱۶ ساله
علی غلامی، ۲۱ ساله
غلامرضا سپهری، ۲۲ ساله
یا علی