ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



من در دمشق، عشق نمی بینم

دیگر کسی چراغ نمی گیرد
جز سایه در دمشق نمی بینم
شب می شود هراس فراوان است
من در دمشق، عشق نمی بینم
 
سنگر گرفته اند سیاهی ها
جز مرد چکمه پوش نمی آید
دیگر کسی درخت نمی کارد
دیگر کسی به هوش نمی آید
 
جز سایه در دمشق نمی بینم
خوشید مرده، گور نمی خواهد!
کوهی که سنگ هاش پر از دردند
یک دره ی صبور  نمی خواهد
 
من در دمشق، عشق نمی بینم
این شهر خسته دار نمی خواهد
اینجا کسی به صبح نمی خندد
دیگر کسی بهار نمی خواهد
 
از سنگ و پای لنگ کسی می خواند
این شهر خسته، راه نخواهد رفت
این شهر بی چراغ، چه غمگین است!
دیگر به سوی ماه نخواهد رفت

کلمات کلیدی این مطلب :  من ، در ، دمشق، ، عشق ، نمی ، بینم ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1391/12/12 در ساعت : 22:31:56   |  تعداد مشاهده این شعر :  1034


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

عباس خوش عمل کاشانی
1391/12/12 در ساعت : 22:56:53
درود.بسیار سروده ی خوبی است.از هرجهت قابل ترحیب است.متاثرشدم.
اکرم بهرامچی
1391/12/13 در ساعت : 2:22:39
از سنگ و پای لنگ کسی می خواند
این شهر خسته، راه نخواهد رفت
این شهر بی چراغ، چه غمگین است!
دیگر به سوی ماه نخواهد رفت
شهاب الدین رهنما
1391/12/13 در ساعت : 23:1:24
سلام بر شما
و موفق باشيد
علی‌رضا حکمتی
1391/12/15 در ساعت : 8:8:21
باسلام
زیبابود.
موفق ومویدباشید.
مصطفی پورکریمی
1391/12/13 در ساعت : 0:45:16
آفرین بر شما دست مریزاد
مصطفی کارگر
1391/12/13 در ساعت : 8:55:6
سلام خانم گیلانی. آفرین. زیبا بود. تلمیح‌های زیبایی هم داشت.
مریم توفیقی
1391/12/14 در ساعت : 0:3:25
خیلی زیبا بود. درود بر شما
امیر سیاهپوش
1391/12/13 در ساعت : 8:57:37
من در دمشق، عشق نمی بینم
آفرین
محمد شکری فرد
1391/12/14 در ساعت : 14:32:8
سلام خانم اشرقی...چهارپاره ی زیبایی بود...

ممنون.
حسین نبی زاده اردکانی
1391/12/22 در ساعت : 1:24:58
((چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید))
اینجا در دمشق ،عشق
در حال خون ریزی است
عشق به حفظ وطن از یکسو
و عشق به دلارهای نفتی امیرک ها از دیگر سو
و گاه در هر دو سو
عشق به لقا الله
بار خدایا
عشق های منجر شده به نفرت را
به محبت های ناشی از اخوت
مبدّل کن
و به این اعراب بفهمان
که دشمن مشترکشان
جولان می دهد به جولان و قدس
از آتش اختلافات ایشان
که با لطایف الحیل در آن می دمد.
هادی ارغوان
1391/12/13 در ساعت : 1:36:8
سلام
دست مریزاد
زیبابودوژرف و....
دردناک ..
علی نظری سرمازه
1391/12/13 در ساعت : 21:26:43
درودشاعرگرامی.زیبا بود.من در دمشق عشق نمی بینم/درعشق هم دمشق نمی بینم
علی رضا آیت اللهی
1391/12/15 در ساعت : 5:57:44
سلام
مرثیه ای ساده ، زیا و روان است .
کنجکاو شدم : آیا شما در دمشق هستید ؟
موفق و موید بوده باشید انشاء الله

........................
سلام آقاي آيت اللهي
ممنون از لطفتون به شعر. در دمشق نيستم اما همونقدر كه دردهاي درون مرز كشورم بر شانه هام سنگيني ميكنه ، غصه دار رنج مردمان ديگر نيز هستم
هستی ثنایی
1391/12/20 در ساعت : 10:17:42
سلام
این ابیات رنج و درد بیکسی مرگ عشق نا هوشیاری نیامدن بهار و نور و روشنایی...مردمان رنج را و نبودن افق امید و نفرین بر زشتی ها را بر ملا می سازد ....برقرار باشید ...20/12/91
راشین گوهرشاهی
1391/12/20 در ساعت : 12:7:18
سنگر گرفته اند سیاهی ها
جز مرد چکمه پوش نمی آید
دیگر کسی درخت نمی کارد
دیگر کسی به هوش نمی آید



زيبا و تاثير گذار
سپاس بانو
بازدید امروز : 10,423 | بازدید دیروز : 10,735 | بازدید کل : 121,804,477
logo-samandehi