سلام جناب كرمي عزيز.اين كه يك شاعر از شاعري ديگر تاثير بگيرد يا استقبال كند(چه گمنام از مشهور و چه مشهور از گمنام) اصلا چيز بدي نيست و هم در تاريخ ادبيات خودمان و هم جهان بسيار اتفاق افتاده است و گاهي آثار قوي تر شده و گاه هم تنزل يافته اند.هم بنده و هم شما مي دانيم كه واژها،تركيبها، رديف و قافيه وغيره در شعر شاعران خوب، بسيار متاثر از زبان روز و اصطلاحات كاربردي در زمان شاعر است.بسيار پيش آمده است كه دو شاعر بدون اينكه شعر هم را بخوانند و يا از يكديگر تاثير بگيرند اصطلاحاتي شبيه هم در شعرشان بياورند.جملۀ "به چه قيمت؟!" يك جملۀ بسيار متداول در زبان امروز مردم ماست(البته قبلا هم با رنگ و روي كمتري بوده).آن شخصي كه شما را متهم به گناه بزرگ و نابخشودني تاثير!!! كرده است اگر هم درست گفته باشد باز نهايت بي انصافي را از خود نشان داده است چه رسد كه غلط هم گفته باشد! در عين حال بايد گفت آقاي فاضل نظري از شاعران بسيار خوب و دوست داشتني هستند كه بسياري از شاعران امروز تحت تاثير اشعارشان قرار گرفته و شعر مي گويند اينكه ايشان از شعر زيباي شما تاثير گرفته اند يا نه را بايد از خودشان پرسيد و مطمين شد كه خدايي نكرده ما هم به راه آن كسي كه معترض شما شده است نرفته باشيم و باز هم مي گويم اگر اينگونه هم باشد خرده اي بر ايشان نيست و يك امر طبيعي در شعر است.حقير خود تابستان گذشته نه شعر شما شاعر عزيز را خوانده بودم(كه الان خواندم)و نه شعر استاد فاضل نظري را ولي براي يك موضوع خاص غزلي هرچند ضعيف با رديف"اما به چه قيمت" سرودم كه وقتي يكي از اساتيد آن را ديد گفت اين كه متاثر از غزل جناب فاضل است! در صورتي كه بنده روحم هم از سرودن اين شعر توسط استاد خبر نداشت و ايشان عين شعر فاضل نظري را براي بنده ايميل كردند و آن موقع بود كه براي اولين بار شعر زيباي استاد فاضل را خواندم شعر ضعيف بنده اين بود: رفتيد از اينجا اما به چه قيمت؟! بردند شما را اما به چه قيمت؟! تيري زدي اما داني به كجا خورد؟ شايد به دل ما اما به چه قيمت؟! گيرم كه پريدي بر پهنۀ خشكي اي ماهي دريا اما به چه قيمت؟! گفتيد كه آن سو با كشتن ديروز راهيست به فردا اما به چه قيمت؟! "فرياد!" گلي گفت كان بلبل قدسي دل داد به دنيا اما به چه قيمت؟! ================= سلام جناب نوراللهی عزیز...سپاس از حضور و اظهار نظرتان
|
درود بر جناب استاد رضاكرمى شعر تان زيباست و تركيبات و تصاوير شعر تان خيلى زيبابود و روزى كه همين شعر تان را درين سابت گذاشته بوديد من هم برايتان نظر نوشته بودم حدود 2 سال قبل يا شايد بيشتر
|
با سلام شعر شما بسيار ساده تر ودر نتيجه زيباتر و داراي تصاوير ي كه لرزه بر دل مي اندازد مي باشد. استفاده كردم عزيز. بيشتر شعرهاي شما را خوانده ام. =============== سپاس از حضور و اظهار نظرتان جناب آقای پیش بین عزیز
|
سلام بر شما برادر خوبم حق با جنابعالی است. دقت کنید در شعر خودتان، شعر جناب نورالهی، شعر جناب شیخ الاسلامی و شعر جناب نظری. هر کدام لطفی دارند و حال و هوایی متفاوت و به مضامین و مقاصد گونه گونی توجه داشته اند. استقلال شخصیت و استحکام خُلق هر کدام از عزیزان، محصول متمایزی داشته است. البته طبیعت انسان و بخصوص شعرا تاثیرپذیری از دیگران است و این هیچ ایرادی ندارد مگر در اخذ خلقیات منفی و رذائل اخلاقی وگرنه اقتباس مضمون و مفهوم متعالی یا معمولی امری است طبیعی. جز این اگر باشد عجیب است. اما این قصه سر دراز دارد و دم درازتر. حب نفس و منیت، مادر همه ی رذایل است. ما همه در معرض حسد و عُجبیم و گاه برای بالابردن خودمان حاضریم دیگران را ذلیل کنیم حتی یوسف برادر را که زیباترین مخلوق حضرت دادار است. به تعبیر جنابعالی: هر یوسفی از چاه به شاهی نرسیده ست یک شهر پر از برده خریدی...به چه قیمت و به بیان جناب نورالهی: تيري زدي اما داني به كجا خورد؟ شايد به دل ما اما به چه قيمت؟! و به لحن جواد عزیز: گیریم که من شاخه ی خشکیده، برادر! تو دسته ی خنجر شدی؛ اما به چه قیمت؟ قل اعوذ برب الفلق من شر ما خلق و من شر غاسق اذا وقب و من شرالنفاثات فی العقد و من شر حاسد اذا حسد ============== درود بر شما جناب آقای سیاه پوش عزیز و ارجمند....به تمام و کمال موافق سخنان عمیق و ارزشمند شما هستم
|
سلام کلمات، مفاهیم و موضوعات در انحصار هیچ کسی نیستند؛ حافظ به این حافظی! هم از شاعران پیش از خود متاثر بوده است. اصلا شعر فارسی سرشار از تکرار مفهوم ها و موضوعات است، البته و صدالبته در لباسی نو و با لحت و لونی تازه. غزل جناب عالی جز در ردیف، هیچ وجه اشتراکی با غزل آقای نظری ندارد، و به مراتب از لحاظ اندیشه و تفکر از غزل ایشان بالاتر و والاتر نیز هست. مگر یک کلمه/عبارت منحصرا متعلق به یک شاعر است که او و تنها او به عنوان ردیف یا قافیه از آن بهره ببرد و دیگران حق استفاده از آن را نداشته باشند؟ اگر این گونه بود، تاریخ شعر فارسی در همان سده های چهارم و پنجم به پایان می رسید! بنده مطمئنم که آقای نظری خودشان راضی به این رفتار و برخورد طرفدارانشان نبوده و نیستند. ======= سپاس از دیدگاه والا و حق شناسیتان استاد زکاوت عزیز
|
سلام این نوشته بر احترامی که همیشه برای جناب عالی قائل بوده ام ؛ افزود . استوار و پایدار باشید انشاء الله =============== درود بر شما استاد بزرگوار....تمام شادی من در زندگی همراهی با عزیزانی چون شماست
|
سلام استاد کرمی...غزل زیبایی بود... آموختم... زنده باشید. ================= درود بر شما جناب شکری فرد عزیز... جواب سوالات مصاحبه را در پیام خصوصی وبلاگتان درج کرده ام
|
سلام و درود سالها قبل در یادواره ی حضرت زینب که در شیراز برگزار شده بود حضور یافتم . و قصیده ای را در آنجا در مدح حضرت زینب خواندم که در دفتر شعرم موجود است . پس از اینکه سروده ام را خواندم و از جایگاه پایین می آمدم دیدم که استاد حبیب الله چایچیان آمد جلوی من کفش هایش را در آورد و گفت : زود پاهایت را توی کفش هایم کن !!! خندیدم و گفتم چرا استاد ؟ گفت اتفاقا سروده ی ای که من آورده ام اینجا بخوانم دقیقا بر همین وزن و با همین ردیف و قافیه ی سروده ای است که شما خواندید . و جالب این بود که نه ایشان سروده ی مرا قبلا دیده بود و نه سروده ی ایشان را . چه عرض کنم جناب کرمی عزیز کاش همه ی ما مرام استاد چایچیان را داشته باشیم . خداوند منان همه ی ما را از متابعت هوای نفس بدور دارد / البته قطعا جناب فاضل نظری از این کار دوستداران خود راضی نیستند . ============= سپاس و درود بسیار بر شما استاد حاج محمدی عزیز
|
سلام جناب کرمي. خيلي جالب است. يعني خيلي خيلي جالب است. حتي از اين هم بيشتر جالب است! چون بنده هم همين دو سه ماه پيش غزلي نوشتم با رديف "به چه قيمت؟" و براي يافتن اين غزل کلي فکر کردم و کلي فسفر سوزاندم. اما بعد از اينکه شعر را در وبلاگم قرار دادم يکي از طرفداران آقاي فاضل نظري آمدند و براي من نوشتند :"بد نميشد اگر مينوشتي رديف و قافيه را از فاضل برداشته اي!". و من تازه آنجا متوجه شدم که آقاي فاضل نظري هم غزلي با همين رديف دارند. حالا هرکس ان غزل را ميخواند ميگويد بنويس که از فاضل گرفتي. بابا! به جان خودم من اين رديف را با يک بدبختياي پيدا کردم. يعني کلي فسفر سوزطاندم تا اين رديف را انتخاب کنم! الآن هم متوجه شدم که شما هم چنين رديفي را قبلاً داشته ايد. حالا بايد من شعرم را حذف کنم؟! نميدانم! خوب است که هرکس در هر طرفي که قرار دارد عاقلانه و آرام قدم بردارد و از جاده ي انصاف خارج نشود. اين هم شعر من: دلباخته ی زر شدی؛ اما به چه قیمت؟ این گونه ابوذر شدی؛ اما به چه قیمت؟ گفتم به تو، گفتم به تو، گفتم به تو صدبار! گفتم به تو که: «کر شدی؛ اما به چه قیمت؟«! من ساده ی ایّام قدیمم؛ تو نه، ای نُو! یک آدم دیگر شدی؛ اما به چه قیمت؟ گیریم که من شاخه ی خشکیده، برادر! تو دسته ی خنجر شدی؛ اما به چه قیمت؟ این سوی گدای حَرَمی بودی؛ آن سوی خود نیز تو سرور شدی؛ اما به چه قیمت؟ =========== درود بر شما جناب شیخ الاسلامی عزیز ...چرا حذف کنید شاعر ارجمند...شباهت ردیف صرف نمی تواند دال بر تاثیری پذیری باشد روحی که در این غزل شما نهفته است به طور کلی سوای غزل بنده و آقای نظری است...
|
سلام جناب کرمی عزیز در فضایی که تبادل اطلاعات و تعداد شاعران اینقدر زیاد شده و رشد صعودی کرده، مسلما این مسایل زیاد پیش میاد و بهتره کاری نداشته باشید به اونایی که شاعر پرستند نه شعر پسند .... منظورم اینه که وقت خودتون را بیهوده صرف این جور آدما نکنید.... با مهر ======== درود بر شما جناب آقای اکبری کاملا با نظر حضرتعالی موافقم
|
باسلام زیبابود. موفق ومویدباشید. =============== سپاس از شما جناب آقای حکمتی عزیز
|