سلام(جناب ایزدی)

نميدانم چرا نقد شما بدون تأييد اينجا قرار گرفته است! و به همين دليل تا همين الآن نميدانستم که شما مطلبي را نوشته ايد.شرمنده که دير جواب ميدهم.

همانطور که به جناب خصلتي عرض کردم، قصد بنده اين نبود که درباره ي زندگي ايشان و يا احيانا خطبه ي ايشان در اين شعرم حرفي بزنم. من فقط قصد داشتم چند بيتي بنويسم تا اگر اهل دلي خواند اشکب بريزد و با نگاه مادر برکتي به قلم و فکر و زندگي ام بيايد.ضمن اينکه منکر نميشوم که اگر کسي بتواند کاري که شما فرموديد را انجام دهد کار خوب و پسنديده اي انجام داده! اما من در اين شعر چنين قصدي نداشتم. و به اين هم معتقد هستم که معرف اهل بيت را ميشود غيرمستقيم گفت و لازم نيست حتما خود عبارتي که در خطبه ي ايشان امده را در شعر اورد!مثلاً شعر اقاي کاظمي را نگاه کنيد؛ به نظر من خيلي از معارف اهل بيت و سبک زندگي انسان از ديد اهل بيت را آورده اند، البته بدون اينکه از حضرت اسمي بياورند و يا خطبه ي ايشان را در شعر ترجمه کنند! و من در شعرهاي جدي‌ام تلاش کرده ام کمي همين کار را انجام دهم. و هنوز اول راه هستم. انشاالله که بتوانم.

درباره ي اختلاف روايتي که شما گفتيد بنده بايد عرض کنم که قائل به چيزي که شما گفتيد نيستم. فکر ميکنم اگر کمي بيشتر در اين باب مطالعه بفرمايند شايد نظرشان عوض شود و به اين راحتي نفرمايند که آن روضه در هاله اي از ابهام قرار داد.

دوباره عرض ميکنم که قصد بنده در اين شعر چيزي جزمرثيه نبوده است. از شما و ساير دوستان تقاضا دارم که خودشان زحمتي بکشند و شعري از خودشان در اين باب براي حضرت بسرايند تا من به طور ملموستر منظورشان را متوجه شوم و در ادامه ي راه از تجربه شان استفاده کنم.

الهي آمين

سلام و سپاس
انشاالله برادر....به لطف نگاه مادر...

سلام محمد عزيزم
خيلي گلي.منم شعرهات رو دوست دارم. يک نوع سادگيو صميمت توي شعرهات هست.
تو هم مثل برادرمي. عزيز و دوست داشتني

سلام.اتفاقا بحث من هم همین است.من بر کل شعر نقدی ننوشته ام. ونیز نگفته ام که چرا وچه حسی شاعر داشته است. من با کلیت این نگاه موافق نیستم. شاید در قسمتی از نقد جناب ایزدی هم اشاره ای به این مطلب شده باشد.منظورم بحث های تاریخی در مورد چند وچون این اتفاقات ودرصد صدق وکذب یا تحرف یا تغییر ان است.من می گویم وقتی در بحثی اختلافات شدید تاریخی وجود دارد واین نگاه حتی مارا از اهل تسنن دور میکند،چرا از سجایا وبزرگی وآموزه های حضرتش نگوییم.من نمی گویم شاعر حق ندارد غم گین شود من نمی گویم شاعر حق ندارد شعر مرثیه اینگونه بگوید. ولی من می گویم اگر از بزرگی آموزه ها وآنچه به گفته ی دکتر شریعتی باعث شده است تا فاطمه فاطمه باشد بگوییم خیلی سود مند تر است.ما نمی خواهیم پیرو متعصب به در وپهلو ودرد ورنج حضرتش باشیم.عزیز شاعر. وقتی قلت بیانت قدرت دارد در این ایام فاطمیه بیایید دلیل ام ابیها بودن را باز کنید.بیایید در مورد کوثر بودن حضرتش حرف بزنیم.من فکر می کنم غربت حضرت زهرا یکی اش در همین است که هر سال در همین ایام همه اش از در وپهلو صحبت می کنیم. البته نیاز به غور در کتاب های بزرگان دین واهل علمی که در زمینه فضایل وسجایای حضرت زهرا سلام الله علیها کار کرده اند داریم.من همیشه به ان نگاه هایی می اندیشم که در خطبه ها وسخنان حضرت زینب به واقعه ی عاشورا اشاره می کند.زینب س به عنوان پیام آور بزرگ کربلا دست وسر بریده نمی بیند. نه اینکه ندیده است. دیده است. رنج کشیده است تحمل کرده است ولی انچه می گوید لا رایت الا جمیلاست.
من حرفم این است جوادآقای عزیز، که احترام زیادی برای امثال تو قائل هستم که قلم وقدمشان برای اهل بیت است، غم وغصه ودردهایمان را داشته باشیم ولی با قلم های توانای شاعرانی چون شما شخصیت بزرگ حضرت فاطمه واهل بیت معرفی شود به نسل های آینده.نمی دانم چرا جمله ای از شهید بهشتی اینجا یادم افتاد که شهدا را ما از دست نمی دهیم به دست می آوریم و شاید همین راز شهادت باشد که با گذشت هزار چهارصد و سی وچار سال از هجرت هنوز نام ویاد اهل بیت درخشنده تر از دیروز وروزهای گذشته می شود. عزیز مهربان فک نکن من درد ندارم من هم درد دارم وبه گفته ی جناب ایزدی حداقل به اسم شیعه هستم واین اسم را سعی میکنم به فعل برسانم. حالا من هم مثل ابتدا تا انتهای شعر تو پر بغم ودلیلش را نمی دانم. زنده باشی.

جناب خصلتی عزیز سلام و عرض ادب و تبریک سال جدید خدمت شما و خانواده ی محترمتون و عرض تشکر از شما بابت مدیریت بسیار خوبتون رد بخش نقد سایت -

حس هرکسی نسبت به مسائل پیرامونش متفاوته ... شاید دوست عزیز شاعرم جواد آقای شیخ الاسلامی هم همین حس رو داشته باشه ... با خواندن سوره ی کوثر یاد روضه ی بی بی بیفته و ناخودآگاه خوندن براش سخت بشه ... و نکته ی دوم اینکه این سخت شدن نه معنای اینکه نتونه بخونه بلکه به این معناست که شاید بغض راه گلوشون رو میبنده ... نمیخوام توجیه کنم کاری رو اما حس شاعر مال خودشه...
برقرار باشید

سلام جناب خصلتي
شما در مقامي که شاعر اين حرف را درباره ي سوره ي کوثر گفته بخوانيد، بعد مي بينيد که سخت هم هست!ناسلامتي شعر گفته ايم، نثر که ننوشته ايم. خيال است، منطق که نيست!يعني منطق صرف نيست.
در هر حال ممنونم

و از این مصلحت اندیشی ها

بعد صد سال دیگر یکی میگوید حسین در رختخوابش جان داده و ما به سر و سینه می زنیم شاید

سلام
من که در شعرم مطلبي نديدم که مخل و برهم‌زننده ي اتحاد مسلمين باشد! شما اگر ديديد بفرماييد کجاي شعر اينگونه است.يعني کجاي شعر بنده در موردش اختلاف تاريخي وجود دارد؟
ضمناً بنده اين حرف شما که بايد از بزرگي و سجاياي اخلاقي ايشان و ائمه ي بزرگوارمان حرف بزنيم را رد نکردم و نميکنم. هرچند که اين شهادت و اين مصيبتها را هم اصلا جدا از سجاياي اخلاقي و روحيه ي ايشان نميبينم. نوحه گفتن و اشک درآوردن از محبان اهل بيت کاري است که خود ائمه بارها و بارها تأييد و انجام داده اند.
قرار نيست من در شعري که براي شهادت آن بزرگوار گفته ام بيايم و نکته اي را بگويم. البته شايد شاعري دوست داشت اين کار را هم بکند. من فقط قصد داشتم براي مادر شعري بگويم تا محبين با آن اشک بريزند و گريه اي بکنند. اما در شعرهاي ديگرم -اگر ملاحظه بفرماييد- سعي کرده ام مفاهيم ائمه را در حد خودم در شعرم داشته باشم. روحيه ي عدالتجويي و استکبارستيزي و مبارزه با نااميدي و متحجرين و .... را.
به نظر من بايد مرز اين دو را از هم جدا کرد؛ يعني مرثيه و شعري که به اخلاق کريمه ي ائمه ميپردازد. من در اين شعر سعي داشتم ذره اي از مصيبت ايشان را بيان کنم. نه هيچ چيز ديگر.
باز هم عرض ميکنم که منکر حرف شما نيستم که بايد سبک و نوع نگاه ائمه در زندگي را بازگو کنيم و از آن غافل نباشيم.