ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



باران گرفته است

باران گرفته است
 
یک خانه در این شهر، دیگر " در " ندارد!
دیگر مدینه ،عطرِ نیلوفر ندارد
 
آهسته و نم نم ببار ای ابر...امشب
اشکی برای شست و شو ،حیدر ندارد
 
آنجا که باید دل ز دریا شست، اینجاست
اینجا که چشمانش رمق دیگر ندارد
 
آرامتر ای کودکانم!  تا نفهمند
اینکه حسین بنِ علی، مادر ندارد
 
البتّه از گیسوی خاک آلودِ  زینب،
خواهند فهمید او نوازشگر ندارد
 
 
باران ، تمامِ کوچه را شسته حسن جان!
دیگر نشانِ خون و خاکستر ندارد
 
بعد از تو زهرا! در دهانها خواهد افتاد:
قرآنِ ناطق، سوره ی کوثر ندارد
 
ای کاش می مُردم! نمی دیدید بر "تن"
بابایتان "سر" دارد و "همسر" ندارد
 
 
 
 
 
 
 
 

کلمات کلیدی این مطلب :  فاطمیه-شهادت حضرت زهرا ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/1/21 در ساعت : 13:45:50   |  تعداد مشاهده این شعر :  1084


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

ابراهیم حاج محمدی
1392/1/22 در ساعت : 10:38:6
درود
من کامنت در بخش نظرات برای شاعره ی محترم خانم دهقانی گذاشته بودم که سهو القلم مصرع مورد اشاره سبب لغزش وزنی گردیده است و بدیهی است که صرفا سهو القلمی است که به سبب سر هم نوشته شدن {نمی دیدید} پیش آمده است لیکن خانم دهقانی نه نظرم را تأیید کرده اند و نه اصلاح کرده اند / حتما تاکنون مشاهده نفرموده اند
عباس خوش عمل کاشانی
1392/1/22 در ساعت : 7:36:47
درود.نه در بخش نقد و نه نظرات ندیدم که استاد حاج محمدی یا هر شاعر دیگری اشاره به اشکال وزن در بیت آخر شعر کرده باشد ضمن اینکه در این شعر هیچ لغزش وزنی دیده نمی شود و شعری کاملا سالم و درست است.صددرصد کلمه ی «نمیدید» اشتباه تایپی است و «نمی دیدید» درست است.حالا چرا ماها متوجه این لغزش تایپی نشده ایم؟چون همه به تناسب وزن و ریتم موجود درشعر و افعال قبلی استعمال شده در خوانشهایمان «نمیدید» را «نمی دیدید» خوانده ایم.این سهوالقلم بسیار کمرنگی است و نوشتن درخصوص آن مته به خشخاش گذاشتن است.همه ی ما حتما در نگارشهای منظوم و منثورمان چنین سهوهایی داشته ایم و داریم و خواهیم داشت.
حمید خصلتی
1392/1/22 در ساعت : 0:30:7
سلام بر شاعر .در بیت آخر شعر خطایی دیده می شود.جناب حاج محمدی فرمودند اشکال وزنی دربیت آخر وجود دارد ولی من احتمال میدهم این خطا تایپی باشد.از هر گونه خطا چه تایپی وچه وزنی باشد ای کاش دوستانی که همه امضای خوشم امد زده اند قدری دقت می فرمودند یا تذکرمیدادند.

ای کاش می مردم نمی دیدید برتن
اینگونه آمده است:
ای کاش می مردم نمیدید برتن...
ونیز این مصراع : آنجا که باید دل ز دریا شست، اینجاست
برداشتی مستقیم از این مصراع حسین منزوی است که می گوید:
آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست
و فقط به جای زد شصت وبه جای« به»« از» آمده است. در استقبال از شعر دیگر شعرا رسم بر این است که شاعر اشاره ای به مصراع یا بیت مورد استقبال قرار گرفته بنماید.یا حق
.
وحید پیام نور
1392/1/22 در ساعت : 20:21:30
غزل " باران گرفته است " را مطالعه نمودم . متاسفانه این اثر را در عالم شعر آئینی ، جزء آثار ضعیف دسته بندی می نمایم و در همین رابطه این سطرها را عارض می شوم :
به نظر حقیر شاعری که ذوق و هنر خویش را وقف بیان فضایل و مناقب اهل بیت می نماید ، مسئولیتی بس خطیر را به گرده ی خویش می اندازد چرا که باید دو نکته را همیشه و در همه حال در نظر داشته باشد ؛ نخست : اثری هنری خلق کند ، برای مثال شعری بنویسد که صحیح باشد و دیگر اینکه اثر مواردی از قبیل امانتداری به واقعیت ، پرهیز از کلیشه ، رعایت شان و منزلت اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین و مواردی از این دست را داشته باشد . بنده ی حقیر، نمی توانم خود را مجاب نمایم که به صرف ارادتی که نسبت به ساحت مقدس اهل بیت دارم ، بیایم و بر خلاف انتظاراتم از پدیده ای به نام شعر ، حرف و رایی غیر واقع بزنم .
و اما ... باران گرفته است ، غزلی است متوسط رو به ضعیف . در این اثر به معنا توجه چندانی نشده است . مولف شاید می داند که دارد داستانی را در نهایت کلیشه و تکرار نقل می کند و مخاطب می داند اصل ماجرا چیست و در نتیجه می تواند سپیدخوانی نماید ولی آیا در به نظم درآوردن اتفاقات شعریت نهفته شده است ؟ مثال هایی برای این بی توجهی به معنا و ضعف بیان در اثر :
بیت دوم : ای ابر ، آهسته و نم نم ببار چون امشب حیدر اشکی برای شست و شو ندارد . مخاطب به حسب کلیشه و نه شعریت می داند که منظور این است که مولا ، بانو را با اشک می خواهد غسل بدهد و مولف می گوید که ای ابر تو بیا و به جای علی که اشکی برایش نماینده است ...
موردی دیگر بیت بعد : دل شستن از دریا و اصلن این یعنی چه ؟ کنایه است ؟ استعاره است ؟ تشخص است ؟ ؟.... چشمان اش به ظاهر مراد مولف چشمان حضرت زهراست ولی وقتی آنرا سریع بعد از بیت دوم می آورد ، ذهن درگیر موضوعی می شود که ضرورت بیان نداشت.
بازهم بر اساس همین مساله موارد دیگری در اثر می باشد که از آن می گذریم . مورد دیگر استفاده ی مولف از واژه هایی است که از نظر زبانی در متن همچون شیئ عتیقه ای در وسط خیابان می توان از آنها یاد کرد . بیت سوم : استفاده ی از " ز" و می بینیم که مولف در بیت پنجم " از " را استفاده می کند و این یعنی مولف زبان فخیم را بصورت همیشگی مورد استفاده قرار نمی دهد تا بنده ی نوعی بگویم این زبان شاعر است و اگرچه برخی بگویند زبانی قدیمی است ، بنده به شاعر حق می دهم زبان اش را مشخص کند ولی اینجا بلاتکلیفی است . شاعر صرفا در تنگنای وزن با کاهلی از کنار مساله می گذرد .
اما مواردی در محتوا :
دیگر مدینه عطر نیلوفر ندارد یعنی چی ؟ نیلوفر چه رایحه ی خوشی دارد که مولف حضرت فاطمه زهرا را با عطر ِ نیلوفر ( چیزی که نیست ) تشبیه می نماید ...
بیت دوم حیدر با اشک می خواهد شست و شو دهد حضرت زهرا را . حکم شرعی غسلی که به اشک آغشته شده چیست ؟
بین وجود یا عدم وجود بیت سوم که ما را به شدت یاد آن مصرع از حسین منزوی می اندازد که می گوید : آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست ... چه فرقی وجود دارد ؟ این بیت اصلن چه خدمتی به کلیت اثر می نماید ؟
راوی در جایی سوم شخص است در جایی راوی مولای متقیان است شاید گفته شود که در کل راوی مولای متقیان و اثر زبان حال است ، به فرض که زبان حال است باید این نکته را مورد توجه قرارداد که آیا در این زبان حال نباید به اصل شخصیت ها و اصل روایت وفادار بود ؟ گیسوی خاک آلود زینب ... یا باران کوچه را شسته .... ؟ بماند که خود بیت هم بسیار ضعیف و نا استوار است .
بیت بعد از تو زهرا در دهانها خواهد افتاد
قرآن ِ ناطق سوره ی کوثر ندارد
تک بیتی است که از آن لذت می بریم . و زبان حال در بیت پایانی که آنهم مشخص است ... خداوند همه ی ما را در افزایش معرفت توفیق عنایت فرمایند.
ابراهیم حاج محمدی
1392/1/21 در ساعت : 14:21:4
درود
در مصرع ماقبل آخر سهوالقلمی رخ داده که سبب لغزش وزنی گردیده {{ای کاش می مُردم! نمیدید بر "تن"}} که درست آن : نمی دیدید بوده است و شما نوشته اید : نمی دید/ اگر {{ می }} را نمی چسباندید این سهو القلم رخ نمی داد !!!
علی گیاهی
1392/1/21 در ساعت : 16:46:25
سلام
احسنت بر شما که واقعا غمگنانه سرودید
اجرتان با حضرت زهرا (س)
دست مریزاد
رضا محمدصالحی
1392/1/21 در ساعت : 15:37:55
باران ، تمامِ کوچه را شسته حسن جان!
دیگر نشانِ خون و خاکستر ندارد


سلام بر سوره ی کوثر

و درود بر شما خواهر گرامی
اجرتان با صاحب اثر
مینا محمودی
1392/1/23 در ساعت : 16:3:22
سلام
بسیاریبا
اجرتان با زهرا(س)
نغمه مستشارنظامی
1392/1/21 در ساعت : 14:42:18
عارفه جان بسیار زیبا و دلنشین سروده ای اجرت با بانو
فاطمه نانی زاد
1392/1/22 در ساعت : 18:2:47
قبول باشه خواهر...
ایمان کریمی
1392/1/21 در ساعت : 13:51:31
سلام
طیب الله خواهرم
زنده باشید
علی رضا آیت اللهی
1392/1/27 در ساعت : 10:55:29
سلام . برای آقای کرمی است امٌا شما هم اگر خواستید بخوانید .
حُسن نیٌت جناب عالی را سپاس می دارم . مسلٌما" نوشته های سیزده ماهه ی گذشته بنده در این سایت را مطالعه نفرموده اید که « ابتداء به ساکن » به قضاوت پرداخته اید و واکنشم را به احوالاتم ! نسبت داده اید . حال آنکه واکنش بنده مبتنی بر آموزشها و پژوهشهای بیش از نیم قرن در ایران و فرانسه است . نقد کردن شعر گفتن نیست که بیشتر ذوقی و شوقی باشد . روش های نقد ادبی در جهان شناخته شده و تدوین شده اند و موضوع تز هزاران دکترا قرار گرفته اند . حدٌ اقل ده عنوان کتاب معتبر هم به زبان فارسی دارند . باید فراگرفت ! . امٌا کسی که مثلا" سه سال در یک کلاس دبیرستان درجا زده است و موفق به کسب حتی یک دیپلم متوسطه نشده است و چون فالگیران هرچه را که می نویسد از روی کتاب می نویسد چگونه ممکن است نقد کردن را حتی فراگیرد ؛ که حال به نقد کردن هم بپردازد . بنده روش علمی نقد کردن را به این سایت آوردم تا اینکه سرگروهشان که تحت حمایت بی چون و چراست به بنده فحٌاشی کرد و نوشت : « رشحات قلم » که مطمئن هستم بدون اینکه به اهمیٌت این فحش واقف باشد . متوجه شدم که تا تحت حمایت « صاحب » ها نباشد چنین کاری نمی کند و بحث را خاتمه دادم . ایشان نشان داد که تفاوت بین مفهوم ( عمومی - جهانی ) افسانه و مفهوم ( مذهبی - اسلامی ) اسطوره را هم نمی داند . اگر به فرض محال نقد کردن را می دانستند و نیٌت خیر داشتند کامنت مینهادند تا پاسخ بگیرند . امٌا آنان طی این یک سال همیشه به دنبال ... و شاید از آنجمله اینکه چرا بنده ذیل نوشته ها و اشعار سایت گاه اظهار نظرهای تشریحی میگذارم که احتمالا" به انحصار دکان آنان لطمه می زند ؟! .
اگر کسی به بنده بگوید دماغم نسبتا" بزرگ است یا سنٌم از شصت گذشته است می پذیرم ؛ چون واقعیٌت دارد و به آن آگاهم . اگر کسی ایرادی بگیرد که منطق داشته باشد می پذیرم و تشکٌر هم می کنم : « من علٌمنی حرفی » . شعر در نفسِ شعور است و اگر شاعر خود شعور نداشته باشد شاعر نیست . امٌا اگر بروند جای دیگری مطرح کنند و جنجال به راه بیاندازند مفهومش چیست ؟ غرض ورزی نیست ؟ . جنجال سازی وبازارگرمی شاید برای مقاصد دیگر هم ... نیست ؟ . بحث در اینجا به هیچ وجه نقد ( که هیچ یک از این گروهک بر آن عالم نیستند و تکنیکهای دستورزبان فارسی و بدیع و عروض و قافیه هم فقط درصدی از نقد را تشکیل می دهند ) شعر نیست . غرائض دیگری است که حدود یک سال است که ادامه دارد و تا به اینجا کشیده شده است . این گروه کوچک کار دروغ ها و تهمت ها و افتراء هایش را به اینجا رسانده است که شاید در جهت منافع حرفه ای خود و « صاحب » ها جنجال سازی کند که این روزها لازم مینماید . امٌا در مقابل بنده ؟! . هیچ یک از شولاهای این گروه استعداد این که روزی ناقد شوند را هم ندارند - چه رسد به نقد نویسی کنونیشان . پاسخ به آنان خاموشی است . امٌا از سوی سراینده شعرهای خوب و عالی اگربحثی باشد بنده در خدمتم .
نیره کاشی
1392/1/21 در ساعت : 16:12:28
سلام شاعر
خواندمتان
قبول صاحب پهلوشکسته اش
محمدمهدی عبدالهی
1392/3/31 در ساعت : 0:42:59
ای کاش می مُردم! نمی دیدید بر "تن"
بابایتان "سر" دارد و "همسر" ندارد

احسنت
موفق باشید
بازدید امروز : 10,480 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,983,401
logo-samandehi