غزل " باران گرفته است " را مطالعه نمودم . متاسفانه این اثر را در عالم شعر آئینی ، جزء آثار ضعیف دسته بندی می نمایم و در همین رابطه این سطرها را عارض می شوم :
به نظر حقیر شاعری که ذوق و هنر خویش را وقف بیان فضایل و مناقب اهل بیت می نماید ، مسئولیتی بس خطیر را به گرده ی خویش می اندازد چرا که باید دو نکته را همیشه و در همه حال در نظر داشته باشد ؛ نخست : اثری هنری خلق کند ، برای مثال شعری بنویسد که صحیح باشد و دیگر اینکه اثر مواردی از قبیل امانتداری به واقعیت ، پرهیز از کلیشه ، رعایت شان و منزلت اهل بیت سلام الله علیهم اجمعین و مواردی از این دست را داشته باشد . بنده ی حقیر، نمی توانم خود را مجاب نمایم که به صرف ارادتی که نسبت به ساحت مقدس اهل بیت دارم ، بیایم و بر خلاف انتظاراتم از پدیده ای به نام شعر ، حرف و رایی غیر واقع بزنم .
و اما ... باران گرفته است ، غزلی است متوسط رو به ضعیف . در این اثر به معنا توجه چندانی نشده است . مولف شاید می داند که دارد داستانی را در نهایت کلیشه و تکرار نقل می کند و مخاطب می داند اصل ماجرا چیست و در نتیجه می تواند سپیدخوانی نماید ولی آیا در به نظم درآوردن اتفاقات شعریت نهفته شده است ؟ مثال هایی برای این بی توجهی به معنا و ضعف بیان در اثر :
بیت دوم : ای ابر ، آهسته و نم نم ببار چون امشب حیدر اشکی برای شست و شو ندارد . مخاطب به حسب کلیشه و نه شعریت می داند که منظور این است که مولا ، بانو را با اشک می خواهد غسل بدهد و مولف می گوید که ای ابر تو بیا و به جای علی که اشکی برایش نماینده است ...
موردی دیگر بیت بعد : دل شستن از دریا و اصلن این یعنی چه ؟ کنایه است ؟ استعاره است ؟ تشخص است ؟ ؟.... چشمان اش به ظاهر مراد مولف چشمان حضرت زهراست ولی وقتی آنرا سریع بعد از بیت دوم می آورد ، ذهن درگیر موضوعی می شود که ضرورت بیان نداشت.
بازهم بر اساس همین مساله موارد دیگری در اثر می باشد که از آن می گذریم . مورد دیگر استفاده ی مولف از واژه هایی است که از نظر زبانی در متن همچون شیئ عتیقه ای در وسط خیابان می توان از آنها یاد کرد . بیت سوم : استفاده ی از " ز" و می بینیم که مولف در بیت پنجم " از " را استفاده می کند و این یعنی مولف زبان فخیم را بصورت همیشگی مورد استفاده قرار نمی دهد تا بنده ی نوعی بگویم این زبان شاعر است و اگرچه برخی بگویند زبانی قدیمی است ، بنده به شاعر حق می دهم زبان اش را مشخص کند ولی اینجا بلاتکلیفی است . شاعر صرفا در تنگنای وزن با کاهلی از کنار مساله می گذرد .
اما مواردی در محتوا :
دیگر مدینه عطر نیلوفر ندارد یعنی چی ؟ نیلوفر چه رایحه ی خوشی دارد که مولف حضرت فاطمه زهرا را با عطر ِ نیلوفر ( چیزی که نیست ) تشبیه می نماید ...
بیت دوم حیدر با اشک می خواهد شست و شو دهد حضرت زهرا را . حکم شرعی غسلی که به اشک آغشته شده چیست ؟
بین وجود یا عدم وجود بیت سوم که ما را به شدت یاد آن مصرع از حسین منزوی می اندازد که می گوید : آنجا که باید دل به دریا زد همینجاست ... چه فرقی وجود دارد ؟ این بیت اصلن چه خدمتی به کلیت اثر می نماید ؟
راوی در جایی سوم شخص است در جایی راوی مولای متقیان است شاید گفته شود که در کل راوی مولای متقیان و اثر زبان حال است ، به فرض که زبان حال است باید این نکته را مورد توجه قرارداد که آیا در این زبان حال نباید به اصل شخصیت ها و اصل روایت وفادار بود ؟ گیسوی خاک آلود زینب ... یا باران کوچه را شسته .... ؟ بماند که خود بیت هم بسیار ضعیف و نا استوار است .
بیت بعد از تو زهرا در دهانها خواهد افتاد
قرآن ِ ناطق سوره ی کوثر ندارد
تک بیتی است که از آن لذت می بریم . و زبان حال در بیت پایانی که آنهم مشخص است ... خداوند همه ی ما را در افزایش معرفت توفیق عنایت فرمایند.