ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
در این رباعی به یک اشکال بارز برخوردم و آن هم تنافر لفظی در مصراع سوم است.کنار هم قرار گرفتن «چو» و    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
رباعی قابل قبولی بود اگر در مصراع دوم بیت اول از کلمه ی «قاره» استفاده نمی شد.این کلمه محلی از اعراب   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : علی معصومی
چهره زرد مرا بین و مرا هیچ مگو - درد بی‌حد بنگر بهر خدا هیچ مگو - - دل پرخون بنگر چشم چو جیحو   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : معین حجت
سلام و عرض ادب خدمت استادم بزرگوارم جناب حاج محمدی ... - مثل همیشه عالی ...درود بر شما ... - این   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : کریم شاهزاده رحیمی
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
درود حضرت دوست - مصرع هفتم {{در حیرتم که دل غرق خون ما}} لغزش وزنی دارد عزیز . - این تقطیعِ این    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهدی صدری دولق
سلام استاد گرامی.بسیار عالی شد.ممنونم از لطف شما - با اجازتون طبق ویرایش شما این شعر را منتشر کنم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : عباس خوش عمل کاشانی
بهترین خصلت انسان ادب است - هدیه از حضرت لقمان ادب است - بی ادب را به خدا کاری نیست - جز ادب    ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : سیدرضاموسوی راضی
درود. - بعنوان مثال عرض کردم بانوجان. - قطعا ذوق سرشار و قریحهء شما راه بهتری برای حذف آن ضم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : پروین برهان شهرضایی
   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



یک جرعه مهتاب

سَحَر بود و من بودم و دشت و مهتاب .

فضائی پر از شهد احساس شادی .

و رودی که سرمست ، با نبض هستی عجین بود ،

نسیمی که از سمت دریا می آمد ،

به عریانی عصمت نسترنها ،

به حُجبی که در یاس می یابد انسان ،

به شالوده ی جان گلها ،

گره خورد و پیچید  در بزم هستی !

طبیعت تنش خیس شد از طراوت ،

 مشامش پر از بوی خوش شد .

بر این باورم من ،

اگر وسعت دید یک کفشدوزک ،

به ابعاد ادراک شبنم نباشد ،

جهان هست زندان برایش !

بر این باورم من ،

یقینا کسی می تواند بفهمد که هستی ،

پر از عشوه ی راز و رمز است ،

که یک جرعه مهتاب نوشیده باشد !

بر این باورم من ،

خدا را نباید فقط در ، فراسوی این دشت ها جُست !

درآوند هر سوسن و نسترن عشق جاری است .

بر این باورم من ،

اگر عشق ،

و تنها اگر عشق ، پژمرده گردد ،

رسیده ست هستی به بن بست قطعاً !

خدا ، مسندش را رها می کند ،

چونکه بی عشق ،

حتّی خدائی صفائی ندارد !

بر این باورم من ،

بر این باورم !

ره آورد عشق است این آفرینش !
کلمات کلیدی این مطلب :  مهتاب ، عشق ، سَحَر ، دشت ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/2/7 در ساعت : 11:22:10   |  تعداد مشاهده این شعر :  1271


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

دکتر آرزو صفایی
1392/2/7 در ساعت : 11:54:29
درود استاد
زیبا سرودید
علی میرزائی
1392/2/7 در ساعت : 12:13:17
سلام استاد نازنین
سروده ی دل نشین شما به زیبایی تمام
عشق را به تصویر کشیده است
درآوند هر سوسن و نسترن عشق جاری است .
محظوظ شدم
زنده باشید
سارا وفایی زاده
1392/2/7 در ساعت : 12:31:6
درود بر شما و طبع بسیار زیبایتان جناب حاج محمدی عزیز
نصیر مجاب (افغانستان)
1392/2/7 در ساعت : 14:31:16
یقینا کسی می تواند بفهمد که هستی ،

پر از عشوه ی راز و رمز است ،

که یک جرعه مهتاب نوشیده باشد !

تشکر از نور افشانی تان با این هدیه قشنگ.

مانا باشید.
رضا محمدصالحی
1392/2/7 در ساعت : 14:39:8
سلام

تفسیر بدیعی از عشق است .
...........

خدا ، مسندش را رها می کند ،

چونکه بی عشق ،

حتّی خدائی صفائی ندارد !

درود جناب حاج محمدی
محمد حسین انصاری نژاد
1392/2/8 در ساعت : 0:1:0
براین باورم/ره آوردعشق ست این آفرینش
سلام برشاعرارجمندوجان آگاه.شیواوخواندنی ست.لذت بردم.دلت سرشارشمیم عشق باد.
مصطفی پورکریمی
1392/2/8 در ساعت : 15:32:18
سلام استاد حاج محمدی عزیز

بر این باورم من ،

اگر وسعت دید یک کفشدوزک ،

به ابعاد ادراک شبنم نباشد ،

جهان هست زندان برایش !

به نظر می رسد از مباحث فلسفه ی مشایی در سروده های پیشین به شهود اهل اشراق در این شعر متعالی رسیده اید بسیار زیبا بود دست مریزاد
حمیده میرزاد
1392/2/8 در ساعت : 18:4:8
سلام استاد
اگر وسعت دید یک کفشدوزک ،

به ابعاد ادراک شبنم نباشد ،

جهان هست زندان برایش !
بى نهايت زيباستتتتتتتت
علی اصغر اقتداری
1392/2/9 در ساعت : 1:11:33
درود عزیز! شعر زیبایی بود واز محور امیدی خوبی هم بر خوردار بود
ودر پایان آخرین ضربه وارد شده وچه خوب هم
حدا مسندش را رها می کندچون که بی عشق حتا
خدایی صفایی ندارد!
مانا باشی برادر
خلیل ذکاوت
1392/2/15 در ساعت : 13:32:9
سلام

چه نگاه عارفانه/عاشقانه ی قشنگی

در این عزلت و غربت شعر نیمایی، خواندن شعری در این قالب، آن هم به این دل نشینی، غنیمتی است. توفیق تان افزون
aaaaaaaaaaaaa88888
سپاسگزارم جناب ذکاون / زنده و پایدار و شاداب باشید
بازدید امروز : 21,887 | بازدید دیروز : 23,630 | بازدید کل : 149,262,014
logo-samandehi