ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



حرف هایت نان داغی بود و قلبم یک تنور



نامه ات را خوانده ام با اشک و باران می روم
چون نسیمی بی صدا از این خیابان می روم

کوچه ها را مِه گرفت و از تو ردّی جا نماند
خشک شد دریای چشمم، در بیابان می روم

هر طرف تا می روم یادت صدایم می کند
غصه ها را می کند بیدار و ... گریان می روم

گفته بودی: چون بخواهی می نشینم پای تو
خواستم اما شکستی عهد و ... حیران می روم

حرف هایت نان داغی بود و قلبم یک تنور
از دهان افتاد نانت، سرد و لرزان می روم

در کنارت واژه ها خاموش و نطقم کور شد
در نبودت شعر می گویم، غزل خوان می روم

سایه ات افتاد بر دیوارِ دل، آوار شد
بر دلم پا می گذارم، سست و ویران می روم

مثل یک غنچه شکفتم چند روزی در بهار
در خزان چشم هایت برگ ریزان می روم

عصرِ یک روزِ بهاری، بارها با بغض و آه؛
نامه ات را خوانده ام با اشک و باران می روم



92/1/17


 

کلمات کلیدی این مطلب :  حرف ، هایت ، نان ، داغی ، بود ، و ، قلبم ، یک ، تنور ،

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/2/8 در ساعت : 15:38:43   |  تعداد مشاهده این شعر :  1143


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

رضا محمدصالحی
1392/2/9 در ساعت : 14:25:49
سلام بانو

با اینکه خوانده بودم حلاوتی دوباره داشت خواندن این غزل زیبای شما . درود
مرضیه عاطفی
1392/2/9 در ساعت : 17:48:27
سلام بانو
آفرین به شاعریتان
بسیار زیباست و سرشار از احساسات!

قلمتان جاری از غزل!
رضا حاج حسینی
1392/2/9 در ساعت : 10:49:13
سلام خانم دبیری بزرگوار.
احسنت بر شما. شعر روان و خوبیه. شاعرانگیهای زیادی داره. ان شاءالله موفق باشید.
چون نسیمی بی صدا از این خیابان می روم...
آفرین
دکتر آرزو صفایی
1392/2/9 در ساعت : 1:44:40
درود بانو
زیبا سرودید
دست مریزاد
بازدید امروز : 5,390 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,561,350
logo-samandehi