زخـم
دوســتان زخـــم بـــه روی جـــگـرم نگــذارید
در یــــم درد و بــلا بیشــترم نگــــــذارید
هـر چه در عـمق دلم زخـم نهـادید بس است
لا اقــل زخـم بـــه روی جکـــرم نگـذارید
پر و بالم بشــکسـته اســت شمـا را به خـــدا
آهــن تافــــته بر بــال و پــــــرم نگــذارید
آب عمـر از سر من گرچـه گذشـته است ولی
از سـر جور و جفــا سـر به سـرم نگذارید
وقــتی ای قافــله از مـصـر جفــا بـر گــشتید
ز انچـه بگذشــته در آن بی خـبرم نگذارید
روز گـاری اگــراز تــــربت مـن بـگـذشـــــتید
پـا مبــادا کـه به چـــشـمان تــرم نگــذارید
شــکـوه هائی کـه مـدام از ســخـنم می ریزد
هــمه اش را بـه حـــسـاب هــنرم نگـذارید
گـرچـه در زاد گه خــویش غـریبــم چو شهـاب
مـــثـل غــربت زده هـا در ســفرم نگذارید
29/آبان ماه/1386
تاریخ ارسال :
1392/2/10 در ساعت : 21:32:12
| تعداد مشاهده این شعر :
940
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.