ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



آهنگی از دریا
****
ویژه وقایع سوریه و نبش قبر جناب حجربن عدی (رضوان الله تعالی علیه)
----------------------------------------------

ابن تیمیه( لعن) ندارد قبر، چون
طبق فتوایش ، سگان خوردند او
حال، یارانش زبعد سال ها
عقده هاشان چونکه مانده درگلو
 نبش قبر "حجر" مومن کرده اند
تاشود "حق" آشکارا بر عدو !
****
نبش قبرمومنان در دین ما"ممدوح" نیست
شرم بادا مردم بی سیرت"محتاج" را ؟!
حرمت مومن، چو همواره بسان "کعبه" است
خاک ها برسر، پس افراد "امیرالحاج" را ؟!
    
-------------------------

*******
آهنگی از دریا 

درد عشق
تمام شب ننشستم، که او کجا مانده!
سکوت خانه اسیر صدای پا، مانده
**
سپیده سر زده، اما تو بخت خفته ی من
نیامدی که نگاهم، به کوچه ها، مانده!
گرفته رنگ هیاهو، تمام هستی را
ولی حواس من اینجا به یک صدا، مانده
صدای آنکه در این لحظه های خاموشی
همیشه واژه ی خونگرم «آشنا» مانده
**
جهان تازه پدید آمده که می گویند:
حیات عشق به دیوان خواجه، جا مانده!
بیا، بیا که بگویی، هنوز هم دل من
به درد عشق، سرافراز، مبتلا مانده....
***
سیدعلی اصغرموسوی 
1375 - قم
****
****
****
آهنگی از دریا
در این فصل شگفتی ها، در این شعر تماشایی
نمی گنجد اگر در واژه ها، مفهوم زیبایی-
از این رنگ هیاهوهای درهم، باز بیزارم
بیا با خود ببر ، تا خاطرات سبز رویایی!
نیاز مبرمی دارم به چشمانی پر از باران
و آهنگی که می گیرد به خود، رنگ اهورایی
به آرامی، چه زیبا، می نوازی دستهایت را
دلم را می برد با خود، به ساحل های تنهایی
بزن آهنگی از دریا، بزن آهنگی از باران !
به یاد خاطرات آخرین فانوس دریایی
کویری خالی از احساس هستم، رنگ دلتنگی-
همیشه بوده در من، ماورای این شکیبایی
***
سیدعلی اصغرموسوی
1376- قم
..........

موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/2/15 در ساعت : 3:16:47   |  تعداد مشاهده این شعر :  1357


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد حسین انصاری نژاد
1392/2/15 در ساعت : 8:14:57
سلام استاد
هردوکارشیواوپرتپش وخواندنی هستند.طراوتی تازه کردم.دست مریزراد.
مجید مه آبادی
1392/2/15 در ساعت : 16:33:17
از این رنگ هیاهوهای درهم، باز بیزارم
بیا با خود ببر ، تا خاطرات سبز رویایی!
محمدرضا جعفری
1392/2/16 در ساعت : 20:23:41
سپیده سر زده، اما تو بخت خفته ی من
نیامدی که نگاهم، به کوچه ها، مانده!
گرفته رنگ هیاهو، تمام هستی را
ولی حواس من اینجا به یک صدا، مانده


بسیار زیبا بود استاد معظم
انشاالله موفق باشید
رضا محمدصالحی
1392/2/15 در ساعت : 14:15:12
نیاز مبرمی دارم به چشمانی پر از باران
و آهنگی که می گیرد به خود، رنگ اهورایی

سلام جناب موسوی گرامی

بسیار زیبا و دلنشین . ....و آموختنی
امین نوراللهی (فریاد)
1392/2/16 در ساعت : 19:29:5
سلام مجدد دارم خدمت شما استاد گرانقدر.اتفاقا يكي از دلايل ارادت خاص بنده به شما اديب فرهيخته همان سنت گرا بودن شماست ممنونم كه جسارت حقير را استادانه و مهربانانه جواب داديد.بايد عرض شود كه منظور بنده "واو" با فتحه نبوده است بلكه واوي كه در ادبيات سنتي به كار رفته است منظور است كه اينگونه خوانده مي شود"نيامديو نگاهم به كوچه ها مانده"
مانند: "ستاره اي بدرخشيد و ماه مجلس شد"

با توضيح خوب و درستي كه شما از معناي مصرع داده ايد نقش "كه" كاملا درست است ولي مي بايست ويرگولها برداشته شود تا اين معنا را بدهد البته اين نظر بنده است و شما خود استاديد و صاحب نظر.نكته ديگر اينكه در ادبيات سنتي رسم بر اين بوده است كه ويرگول و ساير نشانه ها را نگذارند تا مخاطب برداشت خودش را از معناي شعر داشته باشد البته من به طور نسبي و نه كامل با اين كار موافقم زيرا معتقدم در بعضي جاها مي بايست شاعر دقيق و با صراحت منظور خويش را بيان كند و اين كار بدون نشانه گذاري ميسر نيست.خبر كسالت شما را از دوستان شنيدم انشالله خداوند به شما سلامتي كامل عنايت فرمايد.بنده شما و نوع نگاهتان به ادبيات ارزشمند فارسي را بسيار دوست دارم.از دور پيشاني شما را مي بوسم.ياعلي
-----------------------
سلام
عزیز بودید و عزیزترشدید
از حسن نظرتان و ادب متعالی تان سپاسگزارم.
- وقتی "واو" بیاید "ی" مشدد می شود که صحیح نیست و عدم بلاغت را نشان می دهد.
- با علایم نگارشی موافقم !
چون مفاهیم حسی را منتقل می کنند.
- به سنت احترام می گذارم ، اما اسیرش نیستم
- درغزل که قالبی سنتی و کلاسیک است ، اینگونه رفتار می کنم.
به حضرتعالی و دیگر دوستان همدل نیز ارادت دارم
ناراحتی قلبی دارم که بعد از ارتحال و فقدان مادرعارض شده است.
رضا برضائک و تسلیما علی قضائک
سپاس مجدد از حضورتان و مواهب همیشگی تان
یاعلی مدد
سید حکیم بینش
1392/2/15 در ساعت : 10:24:31
درود بر شما استاد بزرگوار
از هر دو غزل بهره فراوان بردم. موفق باشید و پایدار
دکتر آرزو صفایی
1392/2/15 در ساعت : 17:23:48
درود بر شما
زیبا بودند
امین نوراللهی (فریاد)
1392/2/15 در ساعت : 10:44:18
سلام استاد.هر دو غزل پر احساس بودند.در مصرع"نیامدی که نگاهم، به کوچه ها، مانده!" به گمانم اگر به جاي "كه" جايگزين كنيد"و" هم از لحاظ معنا و هم دستور بهتر باشد.و همچنين به دلايلي كه خود استاديد و بهتر مي دانيد در مصرع"همیشه واژه ی خونگرم «آشنا» مانده" ضمير متصل"ش" را به"خونگرم" اضافه كنيد بهتر است يعني"هميشه واژه خونگرمش آشنا مانده" يا "مدام واژه خونگرمش آشنا مانده".پاينده باشيد استاد عزيز
سید علی اصغر موسوی
1392/2/16 در ساعت : 17:40:15
سلام

جناب نوراللهی عزیز

ضمن سپاس از حضورشما و دیگر عزیزان همیشه همراه از اساتید و ادیبان دیگر در این مجال ادبی؛ باید عرض کنم:

من در ادبیات کلاسیک سنت گرا هستم و (واو) را تنها به صورت واوعطف در میان مصرع ها به کار می برم و ، واو منظور حضرتعالی را به کارنمی برم.

"که" در اینجا به نوعی علت انتظارمرا می گوید.

درباره ضمیر "ش" هم : منظورمن خود "صدا" هست نه صاحب صدا

ضمن اینکه فرمایش شما نیز دوراز انتظار نیست می تواند آن گونه هم خوانده شود.

من این غزل هارا در اواسط دهه هفتاد سروده ام و درحال گذر از تغییر سبک ( عراقی به هندی)و به دست آوردن ویژگی های زبانی و بیانی غزل برای سال های بعد بودم.سال های هنرور هنرمند پرور!

.... و امروز ازآن همه همه تلاش بی جا و بیهوده "پشیمانم" !

که اگر عمرم را صرف "پینه دوزی" می کردم شاید می توانستم "کفش های چینی " را تعمیر کنم و "قوت لایموتی" برای اهل و عیال فراهم کنم ؟؟!

افسوس ...

از توجه تان سپاسگزارم
مرضیه عاطفی
1392/2/16 در ساعت : 0:39:35
سلام استاد سید موسوی
زیبا، شاعرانه می سرایید
در پناه حضرت بی همتا موفق و قلم فرسا باشید
بازدید امروز : 18,105 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,574,065
logo-samandehi