ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



دلم به درد خودش بهترست... سر بکند
همین که قرص نگاهت به دل اثر بکند
به سوی شهر دلت گفته ام سفر بکند

میان طالع و بختم نوشته "مختصری...
برای خانه رسیدن دلش خطر بکند"

اگرچه فاصله ای نیست تا وصال شما
زمانه گفته قرارست بیشتر بکند

و ما که اول راهیم چشم مضطربم
نگاه منتظرت را دوباره تر بکند




دوباره شب شب مهتاب و کوچه کوچه ی عشق
همین بهانه خوبیست دل حذر بکند

به زعم خاطره هامان اگرچه مال همیم
دلم به درد خودش بهتراست... سر بکند



موضوعات :  عاشقانه و عارفانه ،

   تاریخ ارسال  :   1392/2/24 در ساعت : 18:22:2   |  تعداد مشاهده این شعر :  1086


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد یزدانی جندقی
1392/2/28 در ساعت : 15:12:4
چه روی است اینکه پیش کاروان است مگر شمعی به دست ساربان است سعدی //////////////// شب تیره چون سر آرم ره پیچ پیچ زلفت مگر آنکه شمع رویت به رهم چراغ دارد " حافظ "//////////// در این غزل روایت از نوع رومانتیک بیشتر به معنای جزیی نگری اغاز می شود اثر کردن قرص نگاه در دل و انگاه حرکت منطقی متن در سفری عاشقانه //قرص نگاه که در واقع استعاره ای از بر آمدن قرص ماه است که نور مهتاب هم کشش سفر را ایجاد می کند هم امکان موفقیت کوشش را در یک تارنما به اعتبار تاثیر متقابل رابطه افزایش می دهد و با همین تداعی ذهنی ناچارم اعتراف کنم که روایت را به طور کامل عاشقانه می بینم اما نه از نوع کاملا مجازی بلکه از ان گونه که می تواند به حقیقت بپیوندد و این بستر ساز شناخت است
میان طالع و بختم نوشته "مختصری...
برای خانه رسیدن دلش خطر بکند"
در مصرع دوم این بیت در ترکیب لفظی //برای خانه رسیدن // فقدان حرف ربط ) به (بعد از برای احساس می شود به خانه رسیدن پس از رسیدن به شهر دارای ایهام است کنایه از نزدیک شدن هر چه بیشتر به محبوب است دست کم در پیام به محبوب ..........................به این ترتیب که راه سفر پیش پای من با لطف نگاه تو روشن می شود به شهر دلت سفر خواهم و از اقبالم چنین بر می آید که به خانه رسیدن یعنی به مقصد رسیدن به شرط پذیرش مختصری خطرامکان پذیر است در شروع بیت سوم شاهد نزدیک تر شدن فاصله ها هستیم :
گرچه فاصله ای نیست تا وصال شما
زمانه گفته قرارست بیشتر بکند:
اما در همین نقطه که نقطه بسیار حساس در این متن است شاعر از موضع اولیه عقب نشینی کرده و به فضاسازی در جهت ایجاد فاصله می پردازد و از این لحظه روایت رومانتیک شاعرانه اثر شکل می پذیرد و تا پایان روایت که نیازی به تفسیر ندارد فاصله تا به مرزی می رسد که راوی به طور کامل از چنین وصالی قطع نظر می کند با این استدلال که هنوز در ابتدای راه عشق و عرفان است و قابلیت وصال ندارد یا به تعبیر بهتر وصل و فصل در این نگاه موضوعی به عشق برای راوی یکی است صرف نظر از این برداشت روی این دو ترکیب حرف دارم
تر کیب اول :
تا وصال شما که بسیار پسندیده است در شروع ایجاد فاصله همچنانکه در لحن صمیمانه اغازین
) قرص نگاهت ) شهر دلت ) که شاهد ضمیر متصل دوم شخص مفرد هستیم و لحن صمیمانه است و نشان دهنده کم شدن فاصله است و در ترکیب ) تا وصال شما ) به رسمیت می گراید و نشان دهنده تلاش در ایجاد فاصله است و فراز آ وایی تا و شما در کمترین فاصله ممکن //
اما تر کیب //چشم مضطربم//
صفت و موصوف چندان موفقی از کار در نیامده است در واقع اضطراب را بیشتر به دل نسبت می دهند تا به چشم و چشم نگران در این مصرع خوشترخواهد نشست با توجه به اینکه نگران مترادف دلواپس و مضطرب در جامعه امروزی مصطلح است ///
همه ابیات این غزل در ارتباط اجزایی و هم نشینی افقی است و ساختار بی نقص است با این حال در پرداخت هنوز هم می شود گوشه کنار مته ای بر خشخاش گذاشت
مثلا :
دوباره شب شب مهتاب و کوچه کوچه ی عشق
همین بهانه خوبیست دل حذر بکند
که هر چند به لحاظ روایی در کشمکش درونی راوی بسیار موفق و تاثیر گذار است اما در پرداخت از سایر ابیات ضعیف تر است ...شب شب مهتاب ... کوچه کوچه ی عشق ....همچنین در پرداخت مصرع اول بیت پایانی وجود ترکیب لفظی ) به زعم ( که نسبت به سایر رابطه های لفظی غریب است و ) مال همیم ( که الفاظی عامیانه هرچند صمیمی در غزلی با زبانی فاخر است مورد انتقاد است
صرف نظر از این رویکرد انتقادی پایابندی غزل بسیار خوب ارزیابی می شود همچنانکه مجموع غزل در ردیف غز لهای موفق با نگاهی ظریف عمیق و هنرمندانه است
علی اصغر اقتداری
1392/2/28 در ساعت : 14:50:23
این شعر علاوه بر زیایی هایی که دارد دچار نوعی سر در گمی است
در ابتدامعشوقه ی شاعر مورد مخاطب قرار گرفته
همین که قرص نگاهت به دل اثر بکند
به سوی شهر دلت گفته ام سفر بکند
چه کسی سفر بکند ؟ دل شاعر؟ که خیلی بعید به نظر می رسد یا گفته ی شاعر ؟ در بیت دوم برای خانه رسیدن دلش خطر بکند دل شاعر یا معشوق ؟ کدام ؟ وبیت چهارم با ضمیر جمع شروع وبا ضمیر مفرد ختم می شود بالاخره نفهمیدیم نگاه شاعر منتظر است یا ....؟ ! بیت پنجم مصراع اول از کوچه ی عشق وشب مهتابی که هردو مثبتند سخن گفته ولی در مصراع بعد این را بهانه ی خوبی برای حذر کردن از آن می داند! وبیت پایانی به زعم خاطره هامان اگر چه مال همیم اگر خاطره ها ی بدی از هم دارید چگونه مال همید؟ ردیف بکند وحذر ووصال هم با دیگر کلمات که به زبان امروزی تمایل دارند هم گونی ندارند به نظر من باید یک باز بینی وباز آفرینی مجدد صورت بگیرد
محمد نجفی نوکاشتی
1392/2/29 در ساعت : 2:18:21
عرض ادب جناب اقتداری گرامی
از آنجایی گه بنده با نقد و نقد کردن بیگانه نیستم انتظار داشتم با نقدی اصولی از جانب شما روبرو شوم! و باز از آنجایی که حس می کنم قصد نقد نداشتید و تنها به تعدادی از شبهات اشاره کرده اید کوتاه پاسخ خواهم داد!:
در شعر گاهی کلمات بار معنایی و مفهومی خاصی را به دوش می کشند و لزوما نباید خود کلمه را ملاک قرار داد! بنابراین دل شاعر سفر نمی کند بلکه سفر کردن دل شاعر به سمت شهر معشوق تنها کنایه ای از نزدیک شدن و وصال است!
درمورد بیت دوم سوال فرمودید چه کسی خطر بکند!؟ به نظرم با اندکی توجه به علائم، مفهوم کاملا واضح است! جمله "دلش برای خانه رسیدن مختصری خطر بکند" به صورت نقل قول بیان شده و از جانب طالع و بخت شاعر بیان گردیده، بنابراین واضح است دل شاعر برای رسیدن به خانه (مقصود) باید خطر را هم بپذیرد
بیت چهارم فرمودید به صورت جمع شروع شده و با فعل و ضمیر مفرد به پایان رسیده...
باید توجه شود در این بیت فعل به "چشم مضطربم" بر میگردد که مفرد است و نه جمع! بنابراین بیت و جمله بندی از لحاظ "ساختار" مشکلی ندارد
کل بیت پنجم اشاره دارد به شعر "کوچه " فریدون مشیری و حذر کردن از عشقی که شاعر از ابتدا در آن دست و پا می زد و ادامه ماجرا...
اما در بیت ششم شعر اشاره ای به خاطرات خوب یا بد ندارد، و چون در خاطره شاعر و معشوق نقاط مشترکی وجود دارد (فارغ از خوب یا بد بودن!)که آن دو رو به هم وصل میکند (چه این وصال شیرین باشد چه تلخ) بنابراین با توجه به همین خاطرات متعلق به هم بوده اند. و چنانچه دو نفر خاطرات بدی داشته باشند دلیل بر این نیست که متعلق به هم نبوده اند یا نیستند!
با احترام و تشکر ویژه بابت وقتی که برای حقیر گذاشتید
رضا کرمی
1392/2/24 در ساعت : 20:30:42
به زعم خاطره هامان اگرچه مال همیم
دلم به درد خودش بهتراست... سر بکن

کار زیبای شما را خواندم جناب آقای نجفی..دست مریزاد
محمد نجفی نوکاشتی
1392/2/24 در ساعت : 23:22:31
عرض ادب بزرگوار...

ممنون بابت توجهتون

غزل های زیبای شما رو هم دنبال می کنم

برقرار باشید
محمد شکری فرد
1392/2/28 در ساعت : 14:26:56
سلام آقای نجفی...درود بر شما...غزل زیبایی است.

زنده باشید.
محمد نجفی نوکاشتی
1392/2/29 در ساعت : 2:28:41
درود آقای شکری فرد
ممنون از لطفتون
برقرار باشید
سید حکیم بینش
1392/2/24 در ساعت : 21:21:53
همین که قرص نگاهت به دل اثر بکند
به سوی شهر دلت گفته ام سفر بکند

درود بر شما از کار قشنگ شما لذت بردم مانا باشید
محمد نجفی نوکاشتی
1392/2/24 در ساعت : 23:23:31
درود بر شما
ممنونم از لطف سرشارتون
بسیار بزرگوارید
دکتر آرزو صفایی
1392/2/25 در ساعت : 0:7:46
درود بر شما
سروده ی زیبایی است
همیشه نویسا بمانید
محمد نجفی نوکاشتی
1392/2/25 در ساعت : 0:16:6
درود بر شما
ممنون از لطف همیشگیتون
برقرار باشید
علی رضا آیت اللهی
1392/2/25 در ساعت : 8:40:18
سلام به شاعر عزیز و ارجمند
جناب آقای نجفی

بازهم غزلی زیبا در سبک عراقی سروده اید.

بحور انتخابی جناب عالی نیز به بحور انتخابی خواجه حافظ شیرازی می زند و همسلیقگی شما را می رساند .

امٌا برخلاف برخی دیگر ، هم کلام و هم بیان ِ جناب عالی ، در غزلیاتتان ، به روز است و دلنشین .

زیبا سروده اید با حُسن مطلع و به خصوص حسن مقطع .
و با اینهمه نمیدانم چرا مطمئن هستم که بازهم به این غزل و غنای آن خواهید افزود .

استوار و پایدار باشید انشاء الله
محمد نجفی نوکاشتی
1392/2/26 در ساعت : 3:18:12
عرض ادب بزرگوار
همواره با محبت بی دریغتان شرمندم می کنین...
بنده کجا و خواجه کجا...! امید اینکه بتونم اشعاری قابل تحمل ارائه بدم
انشالله اگه توان بود حتما همه نوشته هام رو بازنگری می کنم...
آرزوی سلامتی دارم برای شما
در پناه خدا
رضا محمدصالحی
1392/2/24 در ساعت : 18:50:10
میان طالع و بختم نوشته "مختصری...
برای خانه رسیدن دلش خطر بکند"


بسیار عالی جناب نجفی نوکاشتی

دست مریزاد

راستی در این بیت :

و ما که اول راهیم چشم مضطربم
نگاه منتظرت را دوباره تر بکند

به نظرتان استفاده از ضمیر اول شخص مفرد بهتر نیست؟

/و من که اول راهم چشم مضطربم/
نگاه منتظرت را دوباره تر بکند


محمد نجفی نوکاشتی
1392/2/24 در ساعت : 23:6:46
عرض ادب جناب محمدصالحی
ممنونم از لطف سرشارتون

بسیار بزرگوارید

غرض این بود که هر دو نفر یعنی شاعر و مخاطب خاصش رو تو اول راه نشون بدم... البته مصرع پیشنهادی شما هم قابل تامله

ممنونم از نظر ارزشمندتون
علی میرزائی
1392/2/25 در ساعت : 0:50:5
سلام و سپاس فراوان
به زعم خاطره هامان اگرچه مال همیم
دلم به درد خودش بهتراست... سر بکند
غزلی فاخر و دل نشین است.دست مریزاد
محظوظ شدم
محمد نجفی نوکاشتی
1392/2/25 در ساعت : 1:47:44
درود بر شما
ممنونم از حسن نظر حضرتعالی
بسیار بزرگوارید
برقرار باشید
بازدید امروز : 7,143 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,963,536
logo-samandehi