چه روی است اینکه پیش کاروان است مگر شمعی به دست ساربان است سعدی //////////////// شب تیره چون سر آرم ره پیچ پیچ زلفت مگر آنکه شمع رویت به رهم چراغ دارد " حافظ "//////////// در این غزل روایت از نوع رومانتیک بیشتر به معنای جزیی نگری اغاز می شود اثر کردن قرص نگاه در دل و انگاه حرکت منطقی متن در سفری عاشقانه //قرص نگاه که در واقع استعاره ای از بر آمدن قرص ماه است که نور مهتاب هم کشش سفر را ایجاد می کند هم امکان موفقیت کوشش را در یک تارنما به اعتبار تاثیر متقابل رابطه افزایش می دهد و با همین تداعی ذهنی ناچارم اعتراف کنم که روایت را به طور کامل عاشقانه می بینم اما نه از نوع کاملا مجازی بلکه از ان گونه که می تواند به حقیقت بپیوندد و این بستر ساز شناخت است
میان طالع و بختم نوشته "مختصری...
برای خانه رسیدن دلش خطر بکند"
در مصرع دوم این بیت در ترکیب لفظی //برای خانه رسیدن // فقدان حرف ربط ) به (بعد از برای احساس می شود به خانه رسیدن پس از رسیدن به شهر دارای ایهام است کنایه از نزدیک شدن هر چه بیشتر به محبوب است دست کم در پیام به محبوب ..........................به این ترتیب که راه سفر پیش پای من با لطف نگاه تو روشن می شود به شهر دلت سفر خواهم و از اقبالم چنین بر می آید که به خانه رسیدن یعنی به مقصد رسیدن به شرط پذیرش مختصری خطرامکان پذیر است در شروع بیت سوم شاهد نزدیک تر شدن فاصله ها هستیم :
گرچه فاصله ای نیست تا وصال شما
زمانه گفته قرارست بیشتر بکند:
اما در همین نقطه که نقطه بسیار حساس در این متن است شاعر از موضع اولیه عقب نشینی کرده و به فضاسازی در جهت ایجاد فاصله می پردازد و از این لحظه روایت رومانتیک شاعرانه اثر شکل می پذیرد و تا پایان روایت که نیازی به تفسیر ندارد فاصله تا به مرزی می رسد که راوی به طور کامل از چنین وصالی قطع نظر می کند با این استدلال که هنوز در ابتدای راه عشق و عرفان است و قابلیت وصال ندارد یا به تعبیر بهتر وصل و فصل در این نگاه موضوعی به عشق برای راوی یکی است صرف نظر از این برداشت روی این دو ترکیب حرف دارم
تر کیب اول :
تا وصال شما که بسیار پسندیده است در شروع ایجاد فاصله همچنانکه در لحن صمیمانه اغازین
) قرص نگاهت ) شهر دلت ) که شاهد ضمیر متصل دوم شخص مفرد هستیم و لحن صمیمانه است و نشان دهنده کم شدن فاصله است و در ترکیب ) تا وصال شما ) به رسمیت می گراید و نشان دهنده تلاش در ایجاد فاصله است و فراز آ وایی تا و شما در کمترین فاصله ممکن //
اما تر کیب //چشم مضطربم//
صفت و موصوف چندان موفقی از کار در نیامده است در واقع اضطراب را بیشتر به دل نسبت می دهند تا به چشم و چشم نگران در این مصرع خوشترخواهد نشست با توجه به اینکه نگران مترادف دلواپس و مضطرب در جامعه امروزی مصطلح است ///
همه ابیات این غزل در ارتباط اجزایی و هم نشینی افقی است و ساختار بی نقص است با این حال در پرداخت هنوز هم می شود گوشه کنار مته ای بر خشخاش گذاشت
مثلا :
دوباره شب شب مهتاب و کوچه کوچه ی عشق
همین بهانه خوبیست دل حذر بکند
که هر چند به لحاظ روایی در کشمکش درونی راوی بسیار موفق و تاثیر گذار است اما در پرداخت از سایر ابیات ضعیف تر است ...شب شب مهتاب ... کوچه کوچه ی عشق ....همچنین در پرداخت مصرع اول بیت پایانی وجود ترکیب لفظی ) به زعم ( که نسبت به سایر رابطه های لفظی غریب است و ) مال همیم ( که الفاظی عامیانه هرچند صمیمی در غزلی با زبانی فاخر است مورد انتقاد است
صرف نظر از این رویکرد انتقادی پایابندی غزل بسیار خوب ارزیابی می شود همچنانکه مجموع غزل در ردیف غز لهای موفق با نگاهی ظریف عمیق و هنرمندانه است