سپاسگزار و قدردان دوستانی هستم که در بخش اول   و دوم این نظر خواهی با حضور و اظهار نظرشان  ندای این حقیر را لبیک گفتند..

لازم است به دوستانی که بخش اول و  دوم  این نظرخواهی را ملاحظه نفرموده اند عرض کنم که در برابر اصرار یکی از انتشارات برای نشر گزیده ای از اشعارم تصمیم گرفته ام منتخبی از ابیاتم  را به همراه نقاشی هایی  مرتبط  به نشر بسپارم زحمت نقاشیها را که مرتبط با هر بیت خواهد بود نقاشان چیره دست آقایان علی طالبی و ابراهیم حیدری بر دوش خواهند کشید ... در این میان نظر واجماع  دوستان و شاعران ارزشمندی  که مدتی ست در یک فضا باآنها نفس کشیده ام و غزل شکفته ام  حیاتی است بدین منظور درچند مطلب حدود 100 بیت را ارائه خواهم کرد. در پایان 50 بیتی را که دوستان عزیز بیش از همه بر آنها اجماع داشته باشند  مورد انتخاب نهایی قرار خواهم داد....

بخش سوم...

51 - زاهدی کردم ولی در گوشه ی ابروی یار
       مسجد دیوانه ها محراب می خواهد چه کار

52 - ایستگاه خالی ای هستم که بعد از سالها
       تازه می فهمم که از چشم قطار افتاده ام

53 - عاقلان از مسجد و میخانه منعم می کنند
       ساغری دارم که در سجاده پنهان کرده ام

54 - من درخت خاطری دارم که   با دلدادگی
       شاخه اش از پله های خار بالا می رود

55 - دلی که موج بلا را زخویش می راند
       سوار مرکب دریا نمی شود دیگر

56 - هر چه بالا می روم  زیبا ترم اما چه سود
       مثل قالی عاقبت قربانی  دار خودم

57 - هر چه سختی می کشم از تنگی آغوش هاست
       با قفس خو کرده بودم ،بال و پر حقم نبود

58 - تب خورشيد را از من مگير اي ابر هرجايي!
       مسلمانم ، ولي از سايه ی تكفير مي ترسم

59 - كدامين چشمها بر جاده ی موعود خواهد ماند!؟
       من از اين مردم خو كرده با تاخير مي ترسم....

60 - برخیز مرد! دست دعا چاره ساز نیست
      وقتی خدای خلوت درگاه گم شده ست

61 - مثل هر فواره ای من هم به پایان می رسم
       کیستم  ؟ قربانی زندان تکرار خودم

62 - سبک بالم که در آشفته حالی هاست جولانم
       غبار راه جز در باد سرگردان نمی گنجد

63 - درپيش چشم عشق، خواري چيزخوبيست
       عاشق كه باشم ننگها را دوست دارم

64 - ماهی و ذره ای از جذبه ی تو کم نشده ست
       گذر موج من افتاد ه به کنعانی ها

65 - این شاخه هم مثل تمام شاخه های باغ
       در برگ برگِ خاطراتش صد تبر دارد

66 - آه ای میوه ی سنگین شده بر شاخه، تو را
       روز افتادن بر خاک پریشان کرده ست

67 - هیچ کوهی همصدای ناله ی پنهان نشد
       بعد از این راهی ندارم  جز به  کهسار خودم

68 - شاخه در آغوش سبز باغ می بالد ولی
       آرزوی ریشه ی درگیر، چیز دیگریست

69 - کوه  را بیهوده  دست همنوایی می دهم
       سنگم و از شانه های اعتبار افتاده ام

70 - پا به روی فرق من دارد بلندی های خاک
       نردبانم  با همه.... اماگرفتار خودم

71 - آغوش پذیرای تو وا بود  و من کال
       چون میوه حضور تو رسیدم نشد آخر

72 - فقط یک راه می ماند ؛ به دور از چشم زاهدها
       سر زلف تو و دست دعا با هم یکی گردد

73 - ای قلعه های  دور! غزلها پیاده اند
      ذهنی پر از سوار به من قرض می دهید؟

74 -آه ! ای گنجشک من در کنج غمهایت بمان
       آسمان وقتی نباشد بال و پر بیهوده است

75 - ناخدا !پا از گلیم دور دریاها بکش
       بادبان وقتی نباشد این سفر بیهوده است

با تشکر- رضا کرمی