ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نامه هایی به ایلیا ( نامه ی سوم)

سلام ایلیا

می گویم غربت ، اما تو فکر نکن که منظورم خانه یا وطن است. حتی وطن را به معنی زبان و فرهنگ هم نگیر.

غربت، احتمالا  تجربه ی وجودی عمیقی ست که پس از سفرهای بسیار و بیهوده، به دست می آوری؛ تجربه ای که طی آن، به  خالی بودن هر دو دست افراد و مسائل پیچیده و مهم، به میان تهی بودنِ چیزها ، به آن خلأ هولناک، آنزخم عمیق و بی التیام می رسی... نه که رسیدنی درکار باشد! نه، یعنی که حس اش می کنی؛ چیزی شبیه سوزش سرد شلاقی بر شانه ات، بی که ردّی از آن به جا مانده باشد!

 غربتی که می گویم، همخانه ی دیگری هم دارد به نام "تنهایی". تنهایی را نمی شود تعریف کرد و برایش مثال زد، فقط اگر شعاری نشود، همین مقدار می شود گفت که یعنی؛ بودن با دیگران و نبودن با هیچ کس... زیستن با آدمیان و پرهیز از یگانگی با آنان ، تمرین دل کندن در انحنای هر دیدار و بهتر بگویم، راه رفتن بر لبه ی جهان ...

و ستمِ روحفرسای این پرهیز از درآمیختن و یگانگی را  چه کسی می تواند بفهمد؟ جز آن که سالها و ماه ها و روزها  و ساعت ها  در ازدحام دیگران، بیگانه زیسته است!

 شک نکن ایلیا! شک نکن که این بیگانه زیستن، نه از سر غرور و این قبیل بازی های کودکانه است و نه از باب گشوده شدن دریچه ی حکمتی یا شهودی ماورایی.... نه ! هیچ کدامِ اینها نیست. بیگانه ای که می گویم، نه در هیچ افقی، چشم اندازی آشنا می یابد و نه در هیچ دوردستی، کورسوی بشارتی.

بیگانه ای که می گویم، بی هیچ درنگ و تردیدی، با عصای اندوهش و لبخندی مات، از ازدحام آدمیان عبور می کند.

ایلیا، ایلیا، ایلیا...
کلمات کلیدی این مطلب :  نامه ، هایی ، به ، ایلیا ، ( ، نامه ، ی ، سوم) ،

موضوعات :  نثر ادبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/3/4 در ساعت : 14:48:3   |  تعداد مشاهده این شعر :  989


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمود کریمی‌نیا (کریما)
1392/3/4 در ساعت : 17:45:37
درود شاعر عزیز

دست مریزاد
بازدید امروز : 15,012 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,971,405
logo-samandehi