این شعر را بنا به این سالها دراماتورژ کردم....که بهتر فهمیده شه...ببخشیدم

امشب سر ظهر
سوپر ماركتها همه چيز را ارزان مي فروشند
امشب سر ظهر
کودکان یتیم خانواده های ثروتمند را به مهمانی شب عید دعوت میکنند
ترک ها جک های تهرانی هارا براي هم تعريف مي كنند
كشورها با هم آشتي مي كنند
سردارهای جنگ
در خيابانها عروسك مي فروشند
تمام درختان بید سرو میشوند
درست در زماني كه برگها از درختها بالا مي افتد
امشب سر ظهر
كبوترها در حياط خلوت ، گربه ها را شكار مي كنند
ایران به سند ۱۴۰۴ دست می یابد
آدم برفی ها لب ساحل آفتاب میگیرند
ماهی ها به پرواز در خواهند آمد
و آمريكايهاي سفيد براي گرفتن حقوق خود
مقابل كاخ سياه ، تظاهرات مي كنند
و هيولايي ،
دكتر فرانكشتاين را خلق خواهد كرد.
دخترها فوتبالیست های ماهری میشوند
رپرها ، ترانه هاي محلي را زمزمه خواهند كرد
گالريها به روي افراد بالاي بيست و يك سال بسته خواهند شد
شاعران ثروتمند میشوند
سياستمداران را به آسايشگاه رواني مي فرستند ،
دنيا پر از شغل خواهد شد ، اما كسي طالب آنها نخواهد بود
در قبرستانهاي متروك ، مرده ها
زنده ها را مدفون خواهند كرد
و تو
تو به من مي گويي كه دوستم داري !
امشب سر ظهر ...
آدرين هنري – شاعر معاصر انگليسي
Adrin henr