می خواهم از کویر برایت ،امشب ترانه ای بسرایم
موسیقی مطنطن شن هاست،امشب طنین قافیه هایم
از عشق های بندری امشب، بر من مگر دری بگشایی
می خواهم از کویر به سویت ، دریا!دریچه ای بگشایم
دریا چقدر با تو صمیمی ست، فانوس های بندری اش نیز
در قایق شکسته ی شعرت ، توفانی ست حال و هوایم
می بینمت نشسته به ساحل ، با چوبخط موج در انگشت
دستت به روی شانه ام از دور ،آهسته می بری به کجایم ؟
بر ماسه ها کنار تو فایز ، زل می زنید هر دوبه چشمم
اندوه، قد اسکله دارید ، یک شروه، فرصت ست بیایم؟!
در سایه سار"سرو ابرکوه "،می خوانم از سواحل بوشهر
آنجا که موج، صخره ،صدف ها،زنجیر بسته اند به پایم!
در خلسه های ماسه ای امشب ،یک جور دیگر است نمازم
سجاده های ساحلی اینجاست ،گسترده است دست دعایم
سجاده ات برابر دریا ،دیشب از آن کرانه سرودی
قبله است هر طرف که بخوانی ، دادی بر آب قبله نمایم
وقتی که با توام دلم آبی ست ، این کفش خسته در گلم آبی ست
احساس می کنم که پرنده ،احساس می کنم که رهایم
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/4/9 در ساعت : 10:57:0
| تعداد مشاهده این شعر :
1344
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.