ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نذر امامزادۀ پایین شهر...

با کفش وصله­دار رسید از راه، از امتداد جادۀ پایین­شهر
از رد پای گمشده­اش پیداست، دلشورۀ پیادۀ پایین­شهر
با آن که رنج کارگری سخت است، با آن که داغ بی­پدری سخت است
از هر چه تیرآهن پولادین، محکم­تر است ارادۀ پایین­شهر
وقت ناهار نان و پنیری خورد، از بغض­های خود دل سیری خورد
در سفره نان خشک فقط مانده، چون سفره­های سادۀ پایین­شهر
بعد از نماز دست دعا برداشت، تنها به یاد مادر بیمارش
از دسترنج کارگری می­کرد، نذر امامزادۀ پایین­شهر
تنگ غروب خسته­تر از دیروز، چون آفتاب یخ­زده راهی شد
با رد پای گمشده­اش می­رفت، در امتداد جادۀ پایین­شهر

علی اصغر شیری

کلمات کلیدی این مطلب :  نذر ، امامزادۀ ، پایین ، شهر... ،

موضوعات :  اجتماعی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/3/20 در ساعت : 9:14:4   |  تعداد مشاهده این شعر :  1121


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

وحید ضیائی
1392/3/21 در ساعت : 9:32:47
از دوستان شاعر و منتقدم می پرسم : آیا تصویری که عمومن اینگونه از پایین شهر ها داده می شود : محل خانواده های کم درامد با اراده های پولادین سفره های ساده و ... با حقایق امروز این فضا سنخیت دارد یا صرفن مصادره ی سینمایی - شعری از ماجراست ؟ این نوشته با قوت و ضعف شعر کار ندارد و پرسشی است در استفاده از المان های رئال در پرداخت شاعرانه به شرطی که هنوز برای شعر جایگاه پیام رسانی قائل باشیم . ممنونم
حمید خصلتی
1392/3/21 در ساعت : 14:40:20
با سلام بر دوست شاعر ومنتقد عزیز جناب ضیایی.باید عرض کنم آنچه در این شعر اتفاقا توجهم را جلب کرد چیزی فراتر از ویژگی های معمول شعر کلاسیک بود.هرچند در ترازوی نقد شعر سنتی هم این شعر برای خودش داشته هایی دارد که از ان جمله است انتخاب درست وزن روان والبته کند ی که با محتوا همخوانی خوبی دارد وموفقیت در به کار گرفتن عوامل مهمی چون قافیه وردیف همسو با محتوای کلی شعر؛هرچند در بعضی سطرها این موفقیت کم رنگ شده است سطرهایی مثل:از هرچه تیرآهن پولادین محکم تراست اراده ی پایین شهر به واسطه ی Hوردن آهن وپولادین درکنار هم
یا: از دسترنج کارگری می کرد، نذر امامزادۀ پایین شهر
یا: از رد پای گمشده اش پیداست، دلشورۀ پیادۀ پایین شهر دلشوره یمردم پایین شهر چگونه از گم شدن رد پا پیداست؟
اما جدای از اینهاآنچه من نقطه قوت بزرگ این اثر میدانم ویژگی های مشهودی است که این شعر را در گونه ی رئالیسم اجتماعی قرار میدهد وبا این نگاه زیباترین سطرهای شعر سطر اول با انتقال تصویر"امتداد جادهی پایین شهر".
آنچه باعث تاثیر گذاری این تصویر وانتقال درست آن به ذهن مخاطب میشود به نظر من شروع همین سطر با کفش های وصله داراست.تصویری تمام قد از نوعی رئالیست جامعه نگر که در رمانهای محمود دولت آبادی زیاد دیده شده است.همچنین فضای تصویری ایجاد شده دربیت اول ومصراع انتهایی تا حدی یادآور فیلم های جامعه گرای روسی دهه های هفتاد میلادی است.نمیدانم شاید من بسیار باخیال انگیزی ورویا پردازانه به این ابیات نگاه کرده ام، ولی این ویژگی ها دیگر دربقیه مصراع ها به یک روایت پردازی صرف بدون تصاویر بکر دچار می شود این روایت پردازی در تعابیری مثل:رنج کارگری سخت،داغ بی پدری،وقت نهارنان وپنیر،سفره نان خشک به خوبی دیده می شود.انچه دوست عزیزم جناب ضیایی به عنوان مصادره سینمایی-شعری ازماجرا یاد کرده انرا من بهره گیری سینمایی شعری مینامم وفضای ترسیم شده در این شعر را در عین اینکه در گونه یرئالیسم اجتماعی طبقه بندی کردم ولی این فضا فضایی ساخته وپرداخته ی ذهن شاعر از واقعیت امروز است به همین دلیل به فیلم های سوسیال روسی شباهت زدم .از دوست شاعر وجناب ضیایی ممنونم.
صادق ایزدی گنابادی
1392/3/23 در ساعت : 11:9:59
سلام بر جناب خصلتی عزیز
فرموده اید
"آنچه باعث تاثیر گذاری این تصویر وانتقال درست آن به ذهن مخاطب میشود به نظر من شروع همین سطر با کفش های وصله داراست.تصویری تمام قد از نوعی رئالیست جامعه نگر که در رمانهای محمود دولت آبادی زیاد دیده شده می شود "
درست می فرمایید این تصویر نوعی رئالیست جامعه نگر مربوط به دهه ی پنجاه شمسی است و نه تصویر سال یکهزار و سیصد و نود و یک
البته این بدین معنا نیست که هم اکنون محرومیت وفقر در جامعه وجود ندارد بلکه می خواهم عرض کنم که ما در حال حاضر در دوران گذار به مدرنیسم زندگی می کنیم و یکی از ویژگی های این دوران این است که تفاوت عمده ای بین جلوه های بصری مردم در جامعه با توانایی اقتصادیشان وجود دارد
جناب خصلتی عزیز
در دهه پنجاه حقیر محصل دوره راهنمایی بودم شما وقتی وارد کلاس درس می شدید از روی وضعیت ظاهری بچه ها می فهمیدید که هر کدام متعلق به چه طبقه اقتصادی هستند ولی ایا امروز هم می توان از وضعیت ظاهری پی به جایگاه اقتصادی افراد برد
امروز مدرنیسم فرهنگ استفاده از امکانات مالی را تغییر داده است و جوامع شهری به صورت وحشتناکی سعی در یکسان سازی خود به لحاظ بصری دارند
و همین است که شاید کفش وصله دار و ...کمتر دیده شود مگر در فیلم های
سینمایی مثلا مسعود کیمیایی
البته مجددا خدمت شما عرض کنم حقیر نمی گویم که محرومیت نیست
بلکه می خواهم بگویم در بسیاری از موارد نمود های اجتماعی تناسبی با وضعیت اقتصادی افراد ندارد

سید علی اصغر موسوی
1392/3/23 در ساعت : 3:14:40
هوالغنی
سلام بر شاعر و اساتید منتقد.
شعر زیبایی است و از جنس اشعار درجه دو جناب علی اصغر شیری ؛ من از خیلی زمان های - نه چندان دور- ایشان را می شناسم. از همان زمان مبتدی بودنش هم کارهایش دلپسند بود و امروز ، آثاری بسیار قابل پسند ارایه می دهد.
... واما این غزل :
آغاز و پایان خوب است
اما میانه ی غزل "ضعف تالیف" دارد!
(معمولا غزل های موفق سه بیت بلند و برگزیده دارد : مطلع ، مقطع، بیت میانی و یا یکی از ابیات میانی)
تنها بیت تاثیر گذار و کلیدی بیت " چهارم " است که خوب پرداخت نشده و ضعف ساختاری دارد ، مثلا می شد بنویسد :
بعد از نماز باز دعایی کرد؛آنجا به یاد مادر بیمارش/
از دسترنج خودش می داد، نذر امامزاده ی پایین شهر {تقریبا چیزی مثل این بیت}
وقتی دست رنج می آید دیگر لزومی ندارد شغل بیاید ؛ با ابیات پیشین تقریبا شغل شخص مشخص می شود .
جناب شیری در اشعار مردمی و ساخت غزل هایی از این دست ، توانایی های خوبی دارند و برخی از آن را برای حقیر سال های قبل می خواندند.
کمی از سبک هندی دور شده است ، اگر مثل سابق ادامه می دادند. موفق تر بودند. توصیه های قبلی بنده به ایشان نیز ، توجه به ساختار سبکی سبک هندی بود.
اما در باره "پایین شهر" و " امامزاده" هایی که "ضریحشان" آکنده از "پارچه های سبز گره خورده و قفل های چینی و اسکناس های سبز و آبی است "
شمال شهر ها معمولا از این تصاویر خبری نیست ، چون : نه دختر دم بخت بخت برگشته دارند و نه گره ای درکارشان هست !
خدا برکت بده به کارشان و درآمدشان !
{{تعجب آور است ! که برخی خیال می کنند ، به برکت مقداری "شعار" تاریخ مصرف گذشته ؛ ما این روزها در "منهتن Manhattan" زندگی می کنیم !
اگر شاعر فرزند زمان و زبان و جهان هم عصران خود است؛ پس باید تمام حقایق را به قلم بیاورد !
که امثال من به خاطر "جبن " و کم مایگی ، سعی می کنیم همه چیز را با "سلام و صلوات" تمام کنیم!
{{همه چی آرومه ، من چقد خوشبختم }}
....خوش به حال "علی اصغر" که هنوز هم از "پایین شهر" رد می شود! جزاک الله
شعر اجتماعی رامگر ندیده و نشنیده، می شود نوشت ؟!
**
شعری خوبی است ؛ ولی نیاز به چند باره خوانی و تغییر و اصلاح دارد، بخصوص ابیات کلیدی !
زبان شعر و بیان عامیانگی بر" بلاغت " غلبه دارد که می تواند با لحاظ کردن هردو ، اثری متفاوت پدید آورد.
امیدوارم از جناب شیری ،همشهری خوبم ، شاهد آثاری برتر و دلپسندتر باشم.
آرزوی توفیق برای همگان - بخصوص - ضعفای جامعه اسلامی دارم . یا حق!

سیاوش پورافشار
1392/3/21 در ساعت : 21:9:58
با سلام به همه دوستانی که در نقد این شعر شرکت کردند در مورد تفکر پائین شهر و بالا شهر اگرچه دیدگاه دوستان از طرفی درست است اما این واقعیت بالا شهر و پائین شهر به غیر از بحث فرهنگی و اعتقادی از لحاظ دیگر کاملا در شهرها مصداق دارد بطوری که در شهرهای ما مناطقی هستند که اجاره بها با نقاط دیگر شهر تفاوت دارد یا مسایل دیگری از نظر نوع قیمت ملک،زیبایی خیابانها و کوچه ها، و... فرق دارد اگرچه از لحاظ فرهنگی(نوع پوشش، بهداشت شهری و خلاصه مدنیت) تفاوتهای محسوسی دیده میشود اگرچه حرف دوستان قابل تائید است و به تفاوت چندان گذشته نیست.از طرفی هرچند چیزی به نام بالا شهر و پائین شهر الان وجود خارجی هم نداشته باشد، که صد البته الان در بالا شهر آدم بسیار معتقد و ساده نشینی باشد که در پائین شهر نیابی و برعکس.
اما جدای بر وجود یا عدم این مقوله، پائین شهر و بالا شهر سمبل دو تفکر شده است دو تفکری که ارزشهای اعتقادیشان در برابر هم قرار می گیرد و هر یک با دیگری در منازعه ای است و این رهاوردی دارد که هر انسان دیگری می بیند و خودش تصمیم می گیرد که بالاشهر ی باشد یا پایین شهری با آنکه ممکن است در پائین شهر باشد و تفکرات بالاشهری داشته باشد و برعکس البته شاعر امروز اگر می خواهد از این مقوله استفاده کند نباید آن صورتهای کلیشه ای کار را در شعرش بیاورد بلکه به گونه ای دیگر برخورد کند به طوری که مخاطب با کشفهایی که با واقعیتهای امروز جامعه بخواند مواجه باشد
صادق ایزدی گنابادی
1392/3/21 در ساعت : 15:53:58
سلام بر شاعر محترم
كاملا با نظر جناب اقاي ضيائي موافقم اين تصوير از پايين شهر علاوه بر اينكه به گفته جناب ضيائي برمي گردد به يك روايت سينمايي ،ناشي از تفكرات انقلابي متاثر از اصول انقلاب به روايت ماركسيسم نيز هست
در دوراني ماركسيست ها ادعا مي كردند كه اصول مبارزه و انقلاب در دكان انها فقط پيدا مي شود و در نظر گاه انان طبقات اقتصادي داري ويژگي هاي ارزشي نيز بودند مثلا اين كه طبقه سرمايه دار الزاما زالو صفت نيز هست و مشت اهنين و پولادين نيز فقط در دست طبقه كار گر هست وحتي امامزاده پايين شهر نيز ارزش فوق العاد ه اي دارد و شاعر نيز تحت همين فضا پايين شهر را توصيف مي كند كه حقيقتا با واقعيت فاصله زيادي دارد
متاسفانه بسياري از شاعران امروز خود تجربه ي شخصي از وضعيت اجتماعي ندارند و از مطالعات جامعه شناسي نيز بي بهر ه اند و بر همين اساس شناخت انها بيشتر چيز هايي است كه به صورت كلي شنيده اند
همين عدم مطالعه و عدم شناخت باعث مي شود كه فرد در شناخت مبناهاي ارزشي دچار اشتباهات و تناقض هاي فاحش گردد
به عنون مثال وقتي داشتن ويژگي هاي ارزشي مثل سادگي و اراده و اعتقادات ديني با وضعيت و جايگاه اقتصادي و اجتماعي از قبيل پايين شهري و بالا شهر ي گره بخورد نا خود آ گاه نقش اراده ي انساني و كرامت انسان منهاي اينكه پايين شهر ي و يا بالاشهري است مفقود مي كردد و اين درست در نقطه ي مقابل اعتقادات مذهبي است چرا كه مبناي ارزش در دين چيزي فر اتر از طبقه و جايگاه اجتماعي است
و اما شعر مورد اشاره علاوه بر اينكه از مشكل محتوايي رنج مي برد به لحاظ شعري نيز دچار ضعف است از جمله اينكه رديف در اين شعر بعضي از پاره ها شعر را دچار ضعف زباني كرده است و يا اينكه شعر فقط تبديل به يك بيانيه ي اجتماعي گرديده و متعهد به شعريت خود نيست
پاره رنج كارگري سخت است نشان دهنده اين است كه شاعر نسبت به ويرايش شعر خود بي دقت است كلمه ي سخت بعد از رنج حشو عجيبي است كه شاعر مي توانست از ان بپرهيزد
و در نهايت شعر به شدت كوششي است و از رواني و سلاست دور است
در پايان كلمه ناهار را نيز به نهار تغيير يابد چرا كه با خوانش ناهار شعر از نظر وزني مشكل دارد تركيب آفتاب يخ زده نيز از ان دست متناقض نماهايي است كه به شدت كليشه اي در فضاي اين شعر بكار رفته است و به هيچ عنوان با فضاي شعر چسبندگي ندارد
محمد یزدانی جندقی
1392/3/26 در ساعت : 15:12:33
باسلام به محضر دوستان شاعر و منتقد پرسش منتقد محترم جناب ضیایی در استفاده از المان های رئال در پرداخت شاعرانه بسیار ارزنده است به خصوص که در این واکاوی قوت یا ضعف این شعر مورد نظر منتقد محترم نبوده است هرچند جملات پرسشی به نوعی معترضه هستند و همین امر باعث باز شدن فضای نقد بر روی این شعر شده است و با انکه دوستان منتقد هر یک پاسخ هایی قابل توجه توام با نقد شعر ارایه کرده اند اما این پاسخ ها در انبوه نقد نوشته های خاص این شعر مهجور مانده اند که بهتر است جداگانه به هر یک از این جواب ها توجه کنیم
پرسش وحید ضیایی :
آیا تصویری که عمومن اینگونه از پایین شهر ها داده می شود : محل خانواده های کم درامد با اراده های پولادین سفره های ساده و ... با حقایق امروز این فضا سنخیت دارد یا صرفن مصادره ی سینمایی - شعری از ماجراست ؟
پاسخ حمید خصلتی :
دوست عزیزم جناب ضیایی به عنوان مصادره سینمایی-شعری ازماجرا یاد کرده انرا من بهره گیری سینمایی شعری مینامم وفضای ترسیم شده در این شعر را در عین اینکه در گونه یرئالیسم اجتماعی طبقه بندی کردم ولی این فضا فضایی ساخته وپرداخته ی ذهن شاعر از واقعیت امروز است به همین دلیل به فیلم های سوسیال روسی شباهت زدم
صادق ایزدی گنابادی :
كاملا با نظر جناب اقاي ضيائي موافقم اين تصوير از پايين شهر علاوه بر اينكه به گفته جناب ضيائي برمي گردد به يك روايت سينمايي ،ناشي از تفكرات انقلابي متاثر از اصول انقلاب به روايت ماركسيسم نيز هست
در دوراني ماركسيست ها ادعا مي كردند كه اصول مبارزه و انقلاب در دكان انها فقط پيدا مي شود و در نظر گاه انان طبقات اقتصادي داري ويژگي هاي ارزشي نيز بودند مثلا اين كه طبقه سرمايه دار الزاما زالو صفت نيز هست و مشت اهنين و پولادين نيز فقط در دست طبقه كار گر هست وحتي امامزاده پايين شهر نيز ارزش فوق العاد ه اي دارد و شاعر نيز تحت همين فضا پايين شهر را توصيف مي كند كه حقيقتا با واقعيت فاصله زيادي دارد
سیاوش پور افشار :
اما جدای بر وجود یا عدم این مقوله، پائین شهر و بالا شهر سمبل دو تفکر شده است دو تفکری که ارزشهای اعتقادیشان در برابر هم قرار می گیرد و هر یک با دیگری در منازعه ای است و این رهاوردی دارد که هر انسان دیگری می بیند و خودش تصمیم می گیرد که بالاشهر ی باشد یا پایین شهری با آنکه ممکن است در پائین شهر باشد و تفکرات بالاشهری داشته باشد و برعکس البته شاعر امروز اگر می خواهد از این مقوله استفاده کند نباید آن صورتهای کلیشه ای کار را در شعرش بیاورد بلکه به گونه ای دیگر برخورد کند به طوری که مخاطب با کشفهایی که با واقعیتهای امروز جامعه بخواند مواجه باشد
علی اصغر موسوی :
اما در باره "پایین شهر" و " امامزاده" هایی که "ضریحشان" آکنده از "پارچه های سبز گره خورده و قفل های چینی و اسکناس های سبز و آبی است "
شمال شهر ها معمولا از این تصاویر خبری نیست ، چون : نه دختر دم بخت بخت برگشته دارند و نه گره ای درکارشان هست !
خدا برکت بده به کارشان و درآمدشان !
{{تعجب آور است ! که برخی خیال می کنند ، به برکت مقداری "شعار" تاریخ مصرف گذشته ؛ ما این روزها در "منهتن Manhattan" زندگی می کنیم !
اگر شاعر فرزند زمان و زبان و جهان هم عصران خود است؛ پس باید تمام حقایق را به قلم بیاورد !
تا انجا که با این پرسش نقد و پاسخ را به پایان می برند :
شعر اجتماعی رامگر ندیده و نشنیده، می شود نوشت ؟!
و پاسخ حقیر به پرسش جناب ضیایی :
با طلب رخصت از دوستان بزرگوار و منتقد ین محترم به نظر من ای بسا شاعر فضایی ترسیم می کند یا مفهومی می سازد که درک درستی از ان ندارد چه رسد به آنکه ان فضا را تجربه کرده باشد اما با توجه و استقبال مخاطبی روبرو می شود که آن فضا را تجربه کرده است شالوده ی اثارادبی اجتماعی از همین نقطه و در همین لحظه ریخته می شود با این برداشت از موضوع به طور دقیق نمی شود گفت آیا چنین تصویری از زندگی امروز در پایین شهر منطبق بر واقعیت است یا کاملا ذهنی است یا بازگشت به گذشته و ثبت یک رویداد است
اما در مصادره سینمایی شعری ... اگر شاعری صحنه ای را بعد از نگاه از زاویه خاص برداشت شخصی باز سازی کند ) با در نظر گرفتن معیارهای هنری اثر ) مجال موفقیت دارد و شاعر نیز در باز افرینی تلاش کمتری از یک سینما گر نخواهد داشت این درست است که هنر هفتم با جامعیتی که در عرضه همزمان سایر هنر ها دارد از هر نظر دست نیافتنی جلوه می کند اما همین هنر مدیون ادبیات است بنا براین یک ادیب شاعر و نویسنده حتی اگر تحت تاثیر مستقیم یک اثر سینمایی باشد طبق یادآوری حمید خصلتی مثلا فیلم های جامعه گرای روسی ...اما هرگز مدیون اثار سینمایی نیست یعنی در هر حال حتی شاعران متوسط از بسیاری از سینما گران که گاهی مدعی شاعری نیز هستند برتر ند
با سپاس از همه دوستان منتقد ومخاطبین ارجمندی که در مطالعه این نوشتار حوصله به خرج دادند






نام ارسال کننده :  زهراسلیمی     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام آقای شیری شعرهایتان واقعا زیباست.من شعر با ردیف خداحافظ شمارا خیلی دوست دارم
مرضیه عاطفی
1392/3/20 در ساعت : 11:56:51
چقدر ساده و شاعرانه ست

"وقت نهار نان و پنیری خورد، از بغض­های خود دل سیری خورد
در سفره نان خشک فقط مانده، چون سفره­های سادۀ پایین­شهر
بعد از نماز دست دعا برداشت، تنها به یاد مادر بیمارش
از دسترنج کارگری می­کرد، نذر امامزادۀ پایین­شهر"

قلمتان سرشار!
مهدی زارع
1392/3/20 در ساعت : 16:16:0
از هر چه تیرآهن پولادین، محکم­تر است ارادۀ پایین­شهر

گمانم در اين مصرع براي تلفظ (است) دچار مشكل بشويم. شايد نياز به يك بازنگري مختصر داشته باشيد.
اين هم يك پيشنهاد است اگر مي‌توانستيد در بعضي ابيات كاري كنيد كه سكون در خوانش از ميانه وزن بيفتد شعر را جذابتر ني‌كرد. اين تقارن دائم را نمي‌پسندم. البته اين تنها سليقه است.
پايدار باشيد.
زهرا شعبانی
1392/3/23 در ساعت : 3:23:57
درود بر شما
غزلی ست زیبا و مصور
پایدار باشید
علی‌رضا حکمتی
1392/3/23 در ساعت : 10:1:36
باسلام
همواره سرشارسرودن باشید.
محمد شکری فرد
1392/3/20 در ساعت : 11:5:28
سلام آقای شیری...غزل بسیار زیبایی بود...دورد بر شما...

مدتی بود ازتون غزل نخونده بودم...

ساق اولاسوز...
نیره کاشی
1392/3/21 در ساعت : 16:32:50
سلام جناب شیری
غزل زیبایی بود.
تصاویرش دلنشین بود و تامل برانگیز
موفق باشید و سرشار از شاعرانگی
مرضیه مرادی
1392/3/20 در ساعت : 10:32:54
سلام
زیبا بود پاینده باشید
مجید هادوی
1392/3/20 در ساعت : 23:21:8
بسیار زیبا بود
لذت بردم
ممنون
بازدید امروز : 6,722 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,722,190
logo-samandehi