ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



عشق هم نامِ دیگر درد است

پشتِ این اشک‌ها که می‌بینی، مردی از نسل عشق پنهان است
او که با باوری ترک‌خورده، در پی ردّ پای انسان است

دست‌هایی که بوی باران داشت، طعمِ غربت گرفت و خنجر شد
یادمان رفت عشق هم داریم، پشتِ این خشکسال، باران است

آدمی در بهشت هم گم بود، قبله‌اش خوشه‌های گندم بود
در زمین هم که هست حیران است، در به در بهر لقمه‌ای نان است

فرصت عمر یک چکیدن بود، سوختن بود و نارسیدن بود
مثل اشکی که روی مژگان است، مثل شمعی که رو به پایان است

همه‌ی چشم‌های بارانی، در مسیرِ حقیقتی ناب‌اند
کفر در ذاتِ خود مسلمانی است، آن‌چه گم کرده‌ایم، ایمان است

 

گفته ‌بودی که دست‌ها سرد است، عشق هم نامِ دیگر درد است
اخوان را بخوان و باور کن، چار فصلِ همه زمستان است




 
کلمات کلیدی این مطلب :  عشق ، هم ، نامِ ، دیگر ، درد ، است ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1392/3/27 در ساعت : 10:51:51   |  تعداد مشاهده این شعر :  1455


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

سیاوش پورافشار
1392/3/30 در ساعت : 20:2:29
سلام
درود بر شاعر این شعر اگر نگویم کلمات در جریان این شعر آسملنی اند فرا زمینی که هستند انگار کسی دارد به تو واقعیتها را بیان می کند که شخصیتی کاریزماتیک دارد منظورم خود شاعر نیست منظور کس خفته در شعر است البته منظور از کاریزماتیک بودن تنها جنبه های مثبت این رفتار است و خصوصیاتی که واقعیت متافیزیکی دارند و در پیشبرد اهداف پاک بشری خود را در بین مخاطبان پیرو مسجل می کند و باعث نوعی کاتارسیس (تزکیه و تطهیر) در آنها می شود. به این درون آگاهی ها اگر توجه شود:
با باوری ترک‌خورده، در پی ردّ پای انسان است
در زمین هم که هست حیران است
آن‌چه گم کرده‌ایم، ایمان است
و..
درود بر شاعر این شعر
عباس محمدی کلهر
1392/4/1 در ساعت : 11:34:18
کفر در ذاتِ خود مسلمانی است، آن‌چه گم کرده‌ایم، ایمان است
سلام
مثل هميشه عالي
سید علی اصغر موسوی
1392/3/27 در ساعت : 16:54:5
درد هم نام بهتر عشق است
**
سلام
درود
و
بدرود
علی اصغر اقتداری
1392/4/1 در ساعت : 17:18:58
سلام
این تنها شعری است که برای بار چندم آن را می خوانم. شعری به غایت پخته وبا درون مایه ای که خواننده را به طرف خود جلب می کند گذشته از زیبایی های مضمون که بیشتر به نوعی روایت گر غربت انسان امروز ی است که هم حقیقت وخودی خویش را گم کرده وهم در به در دنبال انسان "به معنای واقعی کلمه " می گردد ،از زیبایی های ظاهری نیز بر خوردار است . شعری که نه به دهه ی 70 وابسته است ونه به دهه ی 90 که متأسفانه به بهانه ی نو آوری در گفتار وتصویر پردازی های آن چنانی که خود شاعر هم از معنای آن عاجز می ماند .یک شعر واقعی با پیامی روشن وبا زیبایی های مخصوص به خودش .
مثلاً در پنج مصراع از قافیه های درونی یر خوردار است
آدمی در بهشت .... گم بود گندم بود
در زمین حیران...... دربه در پی نان
چکیدن نارسیدن
مژگان پایان
سرد درد
وزیبایی های دیگر از جمله تضاد در بوی باران داشت وطعم خنجر واین طعم خنجر نیز بسیار زیبا است باور ترک خورده قبله اش نان بود کفر در ذات خود مسلمانی است .
ویأسی که در پایان بر شعر حاکم است .چار فصل همه زمستان است
برای شاعر آرزوی روزهای آفتابی دارم
مرضیه عاطفی
1392/3/28 در ساعت : 10:26:56
سلام و درود بر شما
"آدمی در بهشت هم گم بود، قبله‌اش خوشه‌های گندم بود ...
بازدید امروز : 6,942 | بازدید دیروز : 20,496 | بازدید کل : 121,714,698
logo-samandehi