ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



صلح نزدیک است

رادیو گفت: عاشقت شده اند حاکمان تمام کشورها
نامه ها کرده اند ردّ و بدل سُفَرا در میان رهبرها
دیپلماسی دچار عشق شده، کاری از عقل بر نمی آید
پشتِ میزِ مذاکرات، همه دست بردند سمت خنجرها
ارتش شرق و غرب صف بستند تا تو را مالِ خاکِ خود بکنند
شهرها، جبهه های جنگ شده؛ خانه ها، خاکریز سنگرها
عکس تو روی تانک ها نصب است، نام تو روی چترهای نجات
یک صدا از تو شعر می خوانند پیشمرگانِ در نفربرها
خط جت ها در آسمان از تو، خط آتش به روی خاک از تو
دل به دریا زدند در پی تو، بی خیال همه، شناورها
همه سربازها شهید شدند قبل آن که تو را بغل بکنند
توی این امتحان قبول شدند با دلِ زخمِ خود، تکاورها
رادیو گفت و گفت و هیچ نگفت، قبلِ هر کَس، تو عشقِ من بودی
که چگونه جدا شدیم از هم، ما به تقصیرِ نابرادرها
مرزِ ما یک حیات کوچک بود، پایتختِ وطن، تنِ گرمَت
ارتشِ سرزمین، تنِ من بود بی خبر از هجومِ بربرها
نیمه شب کوچه را قُرُق کردند، ماه من را از آسمان بردند
«ترس» مجبور کرد برخیزند از سر بامِ ما، کبوترها
صبح صبحی که ماه را بردند- خبر رفتنت به کوچه رسید
خیره خیره نگاه می کردند توی چشمانِ هم صنوبرها
یاس آلود و سرد و سردرگُم، کوچه تعبیر عاشقیّت بود
بعد تو، بوف کور می خواندند پهلوان پنبه ها، قلندرها...
***
رادیو گفت: صلح نزدیک است، تو خودت نامه ای فرستادی
توی نامه به من قسم خوردی، جای تو نیست دیگر این وَرها

کلمات کلیدی این مطلب :  صلح ، نزدیک ، است ،


   تاریخ ارسال  :   1392/4/9 در ساعت : 23:52:55   |  تعداد مشاهده این شعر :  744


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 18,553 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,574,513
logo-samandehi