چشم ها دوخته این شهر به انگشتری ات در رکوعی و حریصانه فقیرند همه! بانو زهرا شعبانی . سلام. بسیار عالی و با درک عمیق سروده اید .سپاسگزارم. موید مولا باشید خواهر گرامی..
|
سلام خواهر گرامی استفاده بردم از شعر زیبایتان اجرتان با امیر مومنان ماه غریبستان علی(ع) بدرود
|
درود بر سرکار عالی از سروده بسیار خوب تان لذت بردم. اجرتان با حضرت اش. سربلند باشید
|
سلام سرکار خانم شعبانی - سروده ای در خور ایام شهادت مولا علی (ع) .بسیار عالی مانا باشید
|
اجرتون با مولا خانم شعبانی
|
|
درود بر شما... ماجور باشید.
|
یک طرف تیر و کمان دیده به این سو دارند یک طرف خاطره ها دست به پهلو دارند! طیب الله...
|
یک طرف تیر و کمان دیده به این سو دارند
یک طرف خاطره ها دست به پهلو دارند!
می روی بلکه دعایت به اجابت برسد
می روی تا به تو هم نوبت دعوت برسد
بسیار عالی
قبول باشه
|
خیلی خوب بود پردازش این شعر بلند
یک طرف خاطره ها دست به پهلو دارند...بسیار عالی بود این مصراع و جانسوز
بعد از مصراع:
بعد یک عمر به دل شوق فراوان داری
اگه ویرگول بذارید بنظرم بهتره. اینجوری یک ایهام هم بوجود میاد که خوبه.
قبول باشه از شما
|
خواندم و گریستم ماجور باشی خواهرم خیلی خوب بود
|
|
درود زهرا جان اجرت با ماه غریبستان...
|
سلام و درود قبول باشد انشا الله بر قرار و بر مدار یا علی
|
اقتدا کرده سر تیغ به قد قامت تو خنجری آمده شاید به شهادت برسد! وصف مولا نه همین است که تو گفتی ومن باید اندوه علی تا به قیامت برسد مثنوی غزل زیبا ومحکمی بود با تغابیر وتصاویر جدید
|
چشم ها دوخته این شهر به انگشترات /درودتان باد
|
در عرض تسلیت سالروز شهادت شاه مردان ، امیرمومنان حضرت امام علی (ع) کشته گشتی زجفا ، تیغ قفا ، بحثی نیست شده قربانی ِ امیال و هوا ، بحثی نیست مرد بودی به زمانه ، بتناسب به جهان ادب آموخته یِ راه خدا ، بحثی نیست به وفا سمبل دوران جهالت شده ای منتقم گشته به خون شهدا ، بحثی نیست بس خطرها که به جانت بخریدی با عشق تا دهی مُلک خدا را تو جلا بحثی نیست سالها در طلب عدل زشب تا به سحر دوش بنهاده به بار فقرا ، بحثی نیست خواستی عادل و زاهد بنشینی به کنار در حذر از همه مکر رفقا ، بحثی نیست پس گذشتی زحقوقِ خود و آرامش خواه هدیه کردی به همه صلح و صفا ، بحثی نیست ای بسا ظلم که امروز بنام تو شود !!! گر چنین است ره قدر و قضا ! بحثی نیست شایدم باید نام تو بیاید به میان ؟!!! تا که رسوا بشود اهل ریا ، بحثی نیست شیر می بایدم امٌا نه یکی و نه دوتا... در همین آن و به یک حول ولا... بحثی نیست گروه : کهن نوع : غزل موضوع : آئینی تاریخ : 7 / 5 / 1392 محل : تهران
|
خیلی خوب
ماجور باشید
البته بنده از مصرع ((تا به پا خاستی از جای نشستند تو را)) سر در نیاوردم!
زهرا شعبانی
1392/5/8 در ساعت : 15:17:55
درود بر شما و سپاس از لطفتون
تا به پا خاستی از جای نشستند تو را در اینجا به این معناست که هربار برخاستی و عزم جهاد کردی از پا نشستند و همراهی ات نکردند
پایدار باشید
|
|
درود بر شما طاعات و عباداتتان قبول درگاه حق / بهره بردم از این سروده ی فاخر / مأجور باشید
|
خیلی خوب بود خیلی آفرین اجرتون با مولا
|
سلام شعر بسیار زیبایی بود. لذت بردم. سرشار از احساس. اجر تان با خود مولا موفق باشید
|
باسلام
چندباره خوندم، .....
چقدر خوبتره این مصرع: یک طرف خاطره ها دست به پهلو دارند!
بی صبرانه منتظر راهنماییتون هستم
|
|
سلام سپاس از حضورتان شعر مفصل و زیبایی بود پیروز و پایدار باشید گرامی
|
سلام زهرا جان
طاعات و عباداتت قبول
لذت بردم دوست عزیزم
مولا یارونگهدارت باشه
|