ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تو را نه، من خدا را گریه کردم!
 
تو را از چشم دریا گریه کردم
و از چشمان صحرا گریه کردم
 
تو را وقت غروب کهکشان ها
کنار قبر زهرا گریه کردم
 
شبی هول آفرین بود و سِتروَن
تو را در خواب گل ها گریه کردم
 
از آن وقتی که نخلستان تو را داشت
و تا امروز و فردا گریه کردم
 
بیا در چاه دل آرام سر کن
غم ات را من غم ات را گریه کردم
 
دل از خاموشی گل چون ننالد؟
به کوه و سنگ خارا گریه کردم
 
چرا خون بر رخ خورشید پاشید؟
شبی کز جان بطحا گریه کردم
 
به جامستان دل نقش تو باقی ست
تو را نه، من خدا را گریه کردم
 
                                  1377  
 
 
کلمات کلیدی این مطلب :  قبر زهرا ، نخلستان ، خورشید خونین ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/5/7 در ساعت : 4:55:31   |  تعداد مشاهده این شعر :  1443


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

اکبر نبوی
1392/5/8 در ساعت : 1:57:43
درود بر جناب گنابادی عزیز و ارجمند
از لطف و محبت حضرت تان در ارتباط با این سروده ی شکسته بسیار سپاسگزارم و امیدوارم همچنان از نگاه و نظرتان بهره مند باشم و بتوانم به قدر درک و توان در پالایش اشعارم بکوشم.
آنچه در حیات خلوت نوشتم برای جناب عالی نباید تازگی داشته باشد. اگر خاطر شریف تان باشد، چندی پیش در یک گفتگوی تلفنی با هم در این باب سخن گفتیم و من با صراحت به پاره ای از نظراتی که در قالب نقد مطرح می شود و رنگ و ماهیتی تند و انقلابی دارند اشاره کردم و حتی به این موضوع هم اشاره کردم که رویه و رفتار غالبی که در حوزه ی نقد ادبی و هنری این سرزمین جریان دارد به شدت متاثر از ادبیات چپ مارکسیستی است. و صد البته که منظورم این نیست که همه ی منتقدان از این جریان پیروی می کنند. دست کم بنده که بیش از بیست سال است که آثار سینمایی را تحلیل و نقد می کنم، نباید همه را به یک چوب برانم. که اگر چنین کنم، در دام همان جریان ضد نقد افتاده ام.
آنچه به دغدغه ی طولانی مدت این بنده تبدیل شده این است که سایه سنگین ادبیات تند و انقلابی ( از جنس چپ و مارکسیستی آن ) بر بسیاری از شوون ما سایه افکنده است و بسیاری از مسوولان کشور، رسانه ها و حتی نخبگان، با چنین ادبیاتی با هم مواجه می شوند. ( سال هشتاد و نه مقاله ای در این باب نوشته ام و با اینکه به حوزه ی ادبیات و شعر مربوط نمی شود در دفتر شعرم خواهم گذاشت تا نظرات اصلاحی عزیزانی چون شما را هم دریافت کنم.)
جناب اقتداری بزرگوار و عزیز با نام بردن از کتاب طلا و مس رضا براهنی، به یک مشت که نمونه ی خروار است اشاره فرموده اند. براهنی در این کتاب، گاهی در مقام یک چریک مسلسل بدست رفتار می کند و هر کسی را نمی پسندد به رگبار می بندد. از همان آغاز که بر مرحوم توللی می تازد تا ... یادم می آید تابستان هفتاد و چهار که به جلسه ی شعری که در منزل اش داشت رفتم، تندتر و تلخ تر از طلا و مس اش را با چشم دیدم و با گوش شنیدم و بسیار متاسف شدم که یک انسان تا کدام پایه می تواند زبان به درشتی و ... باز کند. و دیگر به آن جلسه نرفتم. حتی مرحوم جلال آل احمد ( که بسیار دوست اش می دارم و برای ام فوق العاده عزیز است) از سایه ی این ادبیات مخرب، جان به در نبرده و در پاره ای از قضاوت های اش نشانه های آشکاری از ادبیات چپ را بروز می دهد.
نکته ی آخر اینکه، بنده در حیات خلوت، همه ی آنچه را به عنوان نقد در این پایگاه ارجمند نوشته می شود، در یک موضع و موقف قرار نداده ام. من از پاره ای از نوشته های حضرت تان، جناب جندقی گرامی، حضرت وثوقی بزرگوار، جناب پورافشار عزیز، جناب اقتداری نازنین و دوستان دیگر بهره برده و یاد گرفته ام. ولی چه باید کرد که برای من، ادبیات نقد و نظر، ( تحلیل و تفسیر که مرتبه ی سترگ خود را دارد ) جایگاهی خاص دارد. حتی اگر بیاد داشته باشید، در همان گفتگوی تلفنی، هنگامی که ازیکی از منتقدان سینمایی ذکری به میان آمد، بنده به ادبیات نادرست و غیر منتقدانه ی او اشاره کردم و فاصله ی نقد و ادبیات وی را یاد آوری نمودم.
بر خویش فرض می دانم که دوباره از نگاه پر از محبت تان به این غزل ناقص تشکر کنم و استدعا دارم باز هم بنده را از نظرات صائب و سودمندتان بهره مند فرمایید. چرا که اگر این پایگاه نتواند به هم افزایی های مثبت یاری رساند، بازوی موثری برای شعر معاصر کشور نتواند بود.
عزت تان افزون و در پناه مهر مولاع تندرست باشید.
صادق ایزدی گنابادی
1392/5/7 در ساعت : 12:45:44
سلام بر شاعر محترم جناب نبوي عزيز
در حياط خلوت فرموده بوديد كه نوشته هاي دوستان در باره اشعار بيشتر نظر گاه است و تفاوت معنا داري با نقد دارد من نقد علمي را بلد نيستم ولي سعي مي كنم كه در خصوص شعر حضرت عالي مطالبي را قلمي كنم كه فقط در حد يك نظر نباشد
1-"را" در معناي "براي "متعلق به دستور تاريخي است و امروز اگر در شعر بكار رود فضا را به هزار سال پيش بر مي گرداند شما به جاي اينكه بگوييد براي تو گفته ايد تو را ضمن اينكه در بيت اول از چشم دريا و از چشم صحرا كه تعبيرات زيبا يي هستند در فضاي همين كاربر د تاريخي حيف شده است
2-جناب نبوي به چه اعتباري حضرت عالي دل را به چاه تشبيه نمود ه ايد ان هم دلي كه مي خواهد پذيراي عشق حضرت علي باشد و ارام بگيرد البته تلاش حضرت عالي براي مرتبط كردن بيت به چاههاي كوفه كه حضرت علي در ان شكوه مي نموده است قابل تقدير ست اما ساختار تصويري شما سالم و درست به نظر نميرسد
3-بيت دوم حضرت عالي نيز فقط يك نظم كامل است براي تو وقت غروب كهكشان ها در كنار قبر حضرت زهرا گريه كردم چه خلاقيت شاعرانه اي در اين بيت ديده مي شود جز نظم فقط به جاي غروب خورشيد گفته ايد كهكشانها كه نوعي اغراق فاقد اصالت و شعريت است يك جابجايي دور از ذهن و به شدت انتزاعي كه نجات دهنده اين بيت از فاجعه نظم نيست
4-بيت چهارم نيز چنين است و بدتر اينكه حتي همان تمهيد ناقص قبلي براي تبديل به شعر را ندارد
5-در بيت پنجم تكرار غمت را به لحاظ موسيقيايي شعر را از رواني و سلاست خارج كرده است
6-در بيت ششم به كوه و سنگ خارا گريه كردم كاربرد "به" به جاي "براي" ضعف زباني محسوب مي شود
7- جناب نبوي خلق تصوير با واژه ها با خلق تصوير با دوربين تفاوت آشكاري دارد با دوربين مي توان به رويا فرو رفتن شخصي را براي مخاطب باور پذير كرد اما شاعر براي اينكه زمينه را براي خواب ديدن گلها فراهم كند بايد زجر بيشتر ي را تحمل كند و ان جاست كه فروغ از شعر به عنوان الهه خون اشام نام مي برد
علی اصغر اقتداری
1392/5/7 در ساعت : 22:20:14
سلام
در زمانه ای که برای همه چیز وقت کم می آوری پرداختن به نقد شعر دوستان اگر نگوییم از خود گذشتگی است می توان گفت که مجبتی است در حق ایشان ولی بعضی از دوستان جوان حتا از یک اظهاز نظر معمولی نیز بر آشفته می شوند ......واما نقد : تا جایی که حقیر خوانده ام ومی دانم نقد به معنای جدا کردن دانه های گندم از سنک ریزه هایی است که باهم مخلوط شده اند به وسیله ی مرغ ودر اصطلاح ادبی به معنای باز نمایاندن نقاط مثبت وضعیف یک اثر هنری است . اصولاً حقیر به نقد ملایم بیشتر نظر دارم تا نقد تند وبرای همین است که کمتر به مو شکافی وحلاحی می پردازم
نمی خواهم بگویم که شعر رستاخیز کلمات است وبه قول بیدل بزرگ :
بیدل !سخنم کار گه حشر معانی ست
چون غلغله ی صور قیامت کلماتم
ونمی خواهم چون رضا براهنی در کتاب طلا در مس شمشیر نقد را چنان به حرکت درآورم که شاعری چون فریدون مشیری را برای عبرت آیندکان بر سردر ادبیات به دار بیاویزم !وسهراب سپهری را با عنوان بچه سوسول اشرافی ! به جامعه ی ادبیات معرفی کنم که نه حقیر در ان حد هستم ونه شاعرانی که شعرشان نقد می شود در حد واندازه ی این بزرگان هستند. غرض نشان دادن راه است ودیگر هیچ . اگر مطالعه فرموده باشید تند ترین نقد ممکن بر شعر این جانب با عنوان "درمان عوض شده ست" توسط جناب پور افشار ،نوشته شده ولی من نه این که از ایشان برنجم بلکه تشکر هم کردم به طوری که بلافاصله ایشان از برخورد توأم با صبر ومتانت حقیر تشکر نمودند
بگذریم که حرف زیاد است و لی وقت و حوصله اندک
با امید هر چه بهتر شدن شعر وادبیات این مرز وبوم
محسن کاویانی
1392/5/7 در ساعت : 6:0:29
ممنونم

قلمتون مستدام آقای نبوی
____________________
درود بر جناب کاویانی عزیز
سپاسگزارم از حضور و محبت تان.
سربلند باشید
مجید مه آبادی
1392/5/7 در ساعت : 21:19:58
درود جناب نبوی عزیز
__________________
درود بسیار بر شما جناب مه آبادی گرامی
سربلند باشید
محمد توحیدی چافی
1392/5/9 در ساعت : 17:0:30
درود شاعر!
_________________
درود بر جناب عالی و سپاس
محمدرضا جعفری
1392/5/7 در ساعت : 15:49:21
وصیت‌نامه امام علی(ع) در آخرین لحظات حیات

فرزندم حسن! تو و همه فرزندان و اهل بیتم و هر کس را که این نوشته من به او رسد را به امور ذیل توصیه و سفارش می‎کنم:
1- تقوای الهی را هرگز از یاد نبرید، کوشش کنید تا دم مرگ بر دین خدا باقی بمانید.
2- همه با هم به ریسمان خدا چنگ بزنید، و بر مبنای ایمان و خداشناسی متفق و متحد باشید و از تفرقه بپرهیزید، پیغمبر فرمود: اصلاح میان مردم از نماز و روزه دائم افضل است و چیزی که دین را محو می‎کند، فساد و اختلاف است.
3- ارحام و خویشاوندان را از یاد نبرید، صله رحم کنید که صله رحم حساب انسان را نزد خدا آسان می‎کند.
4- خدا را! خدا را! درباره یتیمان، مبادا گرسنه و بی سرپرست بمانند.
5- خدا را! خدا را! درباره همسایگان، پیغمبر آن قدر سفارش همسایگان را فرمود که ما گمان کردیم می‎خواهند آنها را در ارث شریک کند.
6- خدا را! خدا را! درباره قرآن؛ مبادا دیگران در عمل کردن، بر شما پیشی گیرند.
7- خدا را! خدا را! درباره نماز؛ نماز پایه دین شماست.
8- خدا را! خدا را! درباره کعبه، خانه خدا، مبادا حج تعطیل شود که اگر حج متروک بماند، مهلت داده نخواهد شد و دیگران شما را طعمه خود خواهند کرد.
9- خدا را! خدا را! درباره جهاد در راه خدا، از مال و جان خود در این راه مضایقه نکنید.
10- خدا را! خدا را! درباره زکات؛ زکات آتش خشم الهی را خاموش می‎کند.
11- خدا را! خدا را! درباره ذریه پیغمبرتان، مبادا مورد ستم قرار گیرند.
12- خدا را! خدا را! درباره صحابه و یاران پیغمبر، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره آنها سفارش کرده است.
13- خدا را! خدا را! درباره فقرا و تهیدستان، آنها را در زندگی شریک خود سازید.
14- خدا را! خدا را! درباه بردگان، که آخرین سفارش پیغمبر درباره این‌ها بود.
15- در انجام کاری که رضای خدا در آن است بکوشید و به سخن مردم (در صورتی که مخالف آن هستند) ترتیب اثر ندهید.
16- با مردم به خوشی و نیکی رفتار کنید چنانکه قرآن دستور داده است.
17- امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید؛ نتیجه ترک آن این است که بدان و ناپاکان بر شما مسلط خواهند شد و به شما ستم خواهند کرد، آنگاه هر چه نیکان شما دعا کنند، دعای آنها برآورده نخواهد شد.
18- بر شما باد که بر روابط دوستانه ما بین خویش بیفزایید، به یکدیگر نیکی کنید، از کناره‎گیری و قطع ارتباط و تفرقه و تشتت بپرهیزید.
19- کارهای خیر را به مدد یکدیگر و به اتفاق هم انجام دهید، از همکاری در مورد گناهان و چیزهایی که موجب کدورت و دشمنی می‎شود، بپرهیزید.
20- از خدا بترسید که جزا و کیفر خدا شدید است.
__________________
درود بر جناب جعفری عزیز
سرافراز باشید
نغمه مستشارنظامی
1392/5/8 در ساعت : 2:8:14
سلام بر شما غزلی زیبا و ماندگار بود پاینده باشید
______________________
درود بر سرکار عالی
از لطف و محبت تان سپاسگزارم.
در پناه عنایت مولا ع سربلند باشید.
علی رضا آیت اللهی
1392/5/7 در ساعت : 18:43:4
در عرض تسلیت سالروز شهادت شاه مردان ، امیرم‍‍ومنان حضرت امام علی (ع)

کشته گشتی زجفا ، تیغ قفا ، بحثی نیست
شده قربانی ِ امیال و هوا ، بحثی نیست

مرد بودی به زمانه ، بتناسب به جهان
ادب آموخته یِ راه خدا ، بحثی نیست

به وفا سمبل دوران جهالت شده ای
منتقم گشته به خون شهدا ، بحثی نیست

بس خطرها که به جانت بخریدی با عشق
تا دهی مُلک خدا را تو جلا بحثی نیست

سالها در طلب عدل زشب تا به سحر
دوش بنهاده به بار فقرا ، بحثی نیست

خواستی عادل و زاهد بنشینی به کنار
در حذر از همه مکر رفقا ، بحثی نیست

پس گذشتی زحقوقِ خود و آرامش خواه
هدیه کردی به همه صلح و صفا ، بحثی نیست

ای بسا ظلم که امروز بنام تو شود !!!
گر چنین است ره قدر و قضا ! بحثی نیست

شایدم باید نام تو بیاید به میان ؟!!!
تا که رسوا بشود اهل ریا ، بحثی نیست

شیر می بایدم امٌا نه یکی و نه دوتا...
در همین آن و به یک حول ولا... بحثی نیست

گروه : کهن
نوع : غزل
موضوع : آئینی
تاریخ : 7 / 5 / 1392
محل : تهران
_______________________
درود بر استاد آیت اللهی گرامی و عزیز
دلتنگ تان بودم. چندین و چند بار هم به وبلاگ تان سر زدم. دیدم در آنجا هم غیبت دارید. به هر روی خرسندم که با حضور خود، بنده را مفتخر فرموده اید.
سایه عزت تان مستدام
سید اکبر سلیمانی
1392/5/9 در ساعت : 16:17:13
سلام استاد
یه رباعی ناقابل تقدیم به شما در صفحه بنده.
پذیرا باشید....
________________________
درود بر جناب سلیمانی عزیز
نخست از لطف و بزرگواری شما صمیمانه سپاسگزاری می کنم. اگر می بینید با تاخیر به محبت تان پاسخ می دهم، جز این نیست که چند سال است که به لطف دوستان خانه ی سینما وشهرداری تهران، شب قدر بیست سوم را به اتفاق هنرمندان عزیز سینما در حرم رضوی میهمان هستیم و بنده امروز ( پنجشنبه ) که از مشهد آمدم و برای سرکشی به ایمیل خود رفته بودم پیام محبت آمیزتان را دیدم.
دو دیگرآنکه براستی نمی دانم در پاسخ به محبت زلال و گرامی جناب عالی چه بگویم. اینقدر هست که در این مدت، آنقدر شعرهای جاندار و خوب و بویژه رباعی های ارجمندی از شما خوانده ام، که با اطمینان می گویم مصداق روشن محتوای این رباعی زیبا و دلنشین، روح و دل نازنین حضرت خودتان است.
باز هم از لطف تان ممنونم و برای تان سرافرازی روزافزون، چشمه های همیشه جوشان شعر و معرفت و عاقبت بخیری آرزو می کنم.
سید حسن رستگار
1392/5/7 در ساعت : 14:30:9
سلام و درود

لذت بردم التماس دعا در این شبهای عزیز

بر قرار و بر مدار
یا علی
_____________________
درود بر جناب رستگار ارجمند
از لطف حضور و نگاه محبت آمیزتان سپاسگزارم.
بنده هم از جناب عالی التماس دعا دارم.
خداوند برای تان عزت دنیا و آخرت را رقم بزند.
میلاد سلطانی آزاد
1392/5/7 در ساعت : 22:42:4
تو را وقت غروب کهکشان ها
کنار قبر زهرا گریه کردم

سلام استاد

دعا کنید نصیب ما هم بشود.
______________
درود بر جناب سلطانی عزیز
از لطف تان سپاسگزارم.
شما جوان ها که پاک و زلال هستید باید پیرمردهایی چون بنده را دعا کنید.
در پناه مهر مولا باشید
بازدید امروز : 1,487 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,557,447
logo-samandehi