شعرم به گلو خشکید، ای لاله ی صحرایی
رفتی ز دیار ما، امید که بازآیی
ماتمکده ی چشمم، خالی ز نگاه توست
افسرده ز هجرانت، دلمرده ز تنهایی
یاد آر که می گفتی در کوی تو می مانم
وقتی که مرا دیدی در آن شب رویایی
با تشنه لبان می، کوته نظری تا کی
پر کن قدح ما را با ساغر مینایی
مجنونم و رسوایم، در میکده ها جایم
مشهور تمام شهر، گردیده تماشایی
افسوس که پژمردیم، در حسرت و غم مردیم
بازآی و مدد فرما با آن دم عیسایی
افتاده و نالانم، سرگشته و حیرانم
تا دست مرا گیری با آن ید بیضائی
دستان مرا دریاب، این لحظه که «تنها»یم
شاید نرسد ای جان، امروز به فردایی
موضوعات :
تاریخ ارسال :
1390/4/17 در ساعت : 10:49:44
| تعداد مشاهده این شعر :
1189
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.