خبرگزاری فارس - گروه ادبیات انقلاب اسلامی؛ خلیل ذکاوت، از شاعران خوبی است که امروز در «لامرد فارس» سکنی گزیده است. شنیدن صحبتهای شاعری که ده سال است برای چاپ اشعارش عجله ندارد، خالی از لطف نیست. مصاحبه فارس با این شاعر انقلاب را بخوانید؛
_ فارس: جناب آقای ذکاوت! متولد چه سالی هستید؟
1/9/1350
_ فارس: در کجا به دنیا آمدید؟ راجع به محل تولدتان کمی توضیح دهید.
شهرستان «لامرد» در جنوبیترین نقطه «استان فارس» قرار دارد و دارای آب و هوایی گرم و بیابانی است؛ زمستان هایی سرد و خشک و تابستان هایی گرم و خشک.
* آب و هوای فرهنگی «لامرد» زیاد تعریفی ندارد
_ فارس: آب و هوای فرهنگی شهرستان «لامرد» چگونه است؟
آب و هوای فرهنگی «لامرد» زیاد تعریفی ندارد. البته بیشتر شهرستانها این گونه هستند ولی شهرستانهایی که دور افتادهتر هستند شرایط نامناسبتری نسبت به بقیه شهرستان ها دارند.
_ فارس: در این شرایط فرهنگی «لامرد» شما به عنوان یک شاعر -که کم کم دارید پیشکسوت هم میشوید- چه فعالیتهایی میکنید؟ بالاخره شما میتوانید در این فضا اثرگذار باشید و اگر شهرستان «لامرد» شرایط فرهنگی خوبی ندارد، شاید شما هم به نوبه خودتان مقصر باشید.
بله، بنده خودم را معاف نمیکنم و نمیگویم که مقصر نیستم، منتهی میدانید که در بخش فرهنگ، مسئولین فرهنگی بیشتر باید پیشقدم شوند، ولی متاسفانه در شهرستانها مدیریت فرهنگی ضعیف است، بنده در مراکز استانها و تهران نبودهام ولی به شهرستانها که میرسیم میبینیم ادارههای فرهنگی که کارهای فرهنگی انجام میدهند دارای مدیریت فرهنگی قوی نیستند! مشکل اصلی در مدیریت فرهنگی این است که متاسفانه مسوولان و مدیران حوزه فرهنگ، درک و دریافتی درست و دقیق از مسائل و مباخث و به تبع آن معضلات و مشکلات فرهنگی ندارند؛ فهم فرهنگی لازم را ندارند. نگاه آنها به مقوله فرهنگ بیشتر روبنایی و سطحی است، برای همین هم هست که می بینیم خیلی وقت ها خود را درگیر مسائلی می کنند که نسبت چندانی با امور فرهنگی ندارد، یا این که فقط در حوزه فرهنگ عمومی است. اعتقادم بر این است که کسی که در راس یک دستگاه فرهنگی و هنری قرار می گیرد، باید ذاتا آدمی فرهنگی باشد، یعنی فرهنگ و هنر با روح و جان او عجین شده باشد؛ حالا نه این که حتما شاعر یا نویسنده یا فیلمساز باشد، نه، بلکه شناختی عمیق – هم قلبی و هم عقلی – از مقوله پیچیده ی فرهنگ و هنر داشته باشد و باورهای فرهنگی و هنری در او نهادینه شده باشد.
_ فارس: جناب ذکاوت! شعر از چه زمانی به سراغ شما آمد؟
بنده از 16_17 سالگی سرودن شعر را شروع کردم؛ آن موقع هم در «شیراز» بودم، یعنی در حدود سالهای 66_67 و در دبیرستان درس میخواندم.
_ فارس: در مقطع دبیرستان در چه رشتهای تحصیل میکردید؟
رشته علوم تجربی.
_ فارس: چرا ادبیات نخواندید؟
باور کنید اشتباه کردم! البته بعد از اینکه دیپلم گرفتم، دوره کارشناسی را در رشته «ادبیات» تحصیل کردم.
_ فارس: در دورههای ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان در زمینه شعر و ادبیات چه کسانی روی شما تاثیرگذار بودند؟
آن زمان به مقاله خوانی و مقاله نوشتن و کلا هرچه که به ادبیات مربوط بود علاقه داشتم. تا دوران راهنمایی در شهرستان «لامرد» بودم و افراد تاثیرگذاری در زمینه شعر وجود نداشتند، منتهی برای گذراندن دوره دبیرستان که به «شیراز» رفتم یک معلم ادبیات به نام آقای «ابراهیمی» داشتیم (که انشاءالله هر کجا هست سالم و موفق باشد) ایشان در کار من خیلی اثرگذار بودند، به غیر از ایشان یک معلم شیمی – آقای معروف خانی – هم داشتیم که علاقه زیادی به شعر داشتند و بنده را خیلی تشویق میکردند و در کلاس شیمی به من وقت می داد که مثلا شعرهایم را بخوانم.
* «سوره» به دستم نمیرسید
_ فارس: آن سالها که شما به شعر علاقمند شدید تقریبا سالهایی است که «نشریه سوره» چاپ میشد و افرادی مانند «قیصر امینپور، سلمان هراتی، سیدحسن حسینی» و افرادی این چنینی جایگاهی پیدا کرده بودند، آیا در آن سالها «نشریه سوره» به دست شما میرسید و کارهای این افرادی که نام بردم را مطالعه میکردید؟
بنده با وجود اینکه در «شیراز» و مرکز استان بودم ولی نشریه «سوره» به دستم نمیرسید، منتهی مرحوم «قیصر امینپور» را میشناختم و شعرها و کارهایش را می خواندم ولی نشریه «سوره» را مطالعه نمیکردم. آن موقع روزنامه «خبر جنوب» بود که هنوز هم هست و یک صفحه مختص شعر دارد و بنده با آن روزنامه کار میکردم ولی نشریه «سوره» متاسفانه به دستم نمیرسید.
_ فارس: شما در چه سالی وارد دانشگاه شدید؟
بعد از اینکه در «شیراز» دیپلم گرفتم به سربازی رفتم، زیرا در دانشگاه دولتی پذیرفته نشدم و در دانشگاه آزاد «مهندسی کشاورزی» قبول شدم که نرفتم. بعد از سربازی به شهرستان «لامرد» برگشتم و چند سالی در اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان «لامرد» بودم و در همان سالها در دانشگاه پیام نور «لامرد» در رشته «ادبیات» به تحصیل پرداختم و لیسانس گرفتم.
_ فارس: سالهای تحصیل در دانشگاه، گعده یا کانون ادبی راهاندازی نکردید؟
آن زمانی که به شهرستان «لامرد» برگشتم عرض کردم به صورت پارهوقت مشغول کار در اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی «لامرد» شدم، به غیر از آن در یک روزنامه که آن موقع هفتهنامه بود به نام «سبحان» که یک نشریه محلی بود نیز مشغول به کار شدم، زیرا این نوع کارها با روحیات و علاقه من سازگار بود آن زمان که در اداره ارشاد «لامرد» مشغول به کار بودم یک انجمن ادبی هم به راه انداختیم که فعال هم بود، آن انجمن هم کلاسهای شعر داشت و هم ما در مراسمهای مختلف از بقیه شاعران شهرستانها و استانهای دیگر دعوت میکردیم که به «لامرد» میآمدند و شعر میخواندند.
سال 80 من با ارشاد قطع همکاری کردم و بیرون آمدم و در یک دفتر اسناد رسمی مشغول به کار شدم و بعد از امتحان دادن دفتریار شدم و الان نزدیک به دوازده سال است که در یک دفتر اسناد رسمی دفتریار هستم، به همین دلیل ارتباطم با ارشاد خیلی کمرنگ شده است و در جریان کارهای آنها هم نیستم و نمیدانم آن انجمنی که ما راهاندازی کرده بودیم آیا الان هست یا نیست؟
_فارس: پس الان هم «لامرد» تشریف دارید؟
بله.
_ فارس: چه چیزی در شهرستان «لامرد» بوده است که باعث شده است شما در «لامرد» بمانید؟
نمیدانم چه بگویم، شاید به خاطر کارم بوده است و یا علیرغم همه مشکلاتی که وجود داشته است گیرایی خاک اینجا بوده است، نمیدانم. بعد هم ازدواج کردم و همسرم هم در این شهرستان کارمند بودند و این مسائل همه دست به دست هم دادند و باعث شدند که ما نتوانیم از این شهرستان خارج شویم.
_ فارس: شهرستان «لامرد» شاعران دیگری هم دارد که مطرح باشند؟
بله، شاعرانی هستند که شعر میگویند، منتهی با آن مقیاس و معیارهایی که مدنظر شما هست نه، یعنی شاعرانی که در سطح استان مطرح باشند نیستند.
_فارس: خود شما از چه کسانی در حوزه شعر تاثیر پذیرفتید؟
از همان ابتدا که شعر سرودن را شروع کردم از شاعرانی که به شاعران انقلاب معروف بودند تاثیر گرفتم. البته بحث تاثیرپذیری صرف را اگر نگاه نکنیم، آثار مرحوم قیصر امین پور را بسیار پیگیر بودم و می خواندم. مرحوم قیصر نمونه هایی از شعرهایم را که در روزنامه خبر جنوب چاپ شده بود، بدون این که خودم اطلاع داشته باشم، برای بانو سیمین دانشور خوانده بود و بعد هم خانم دانشور درخصوص آن دو بیتی ها تعریفی کرده بودند که سخنان ایشان در روزنامه جامعه و بعد هم پشت جلد کتاب اولم چاپ شد. احمد عزیزی و قزوه را همان سال ها می شناختم و شعرهاشان را می خواندم. غزل های مرحوم استاد منزوی را بسیار می خواندم و علاقه داشتم. همچنین غزل ها و ترانه های استاد بهمنی را. دیگر این که با «آقای کافی» از شاعران «شیراز» ارتباط داشتم.
_ فارس: با آقای دکتر کافی در حوزه ادبیات ارتباط نزدیک داشتید؟
بله، خوشبختانه دوره سربازی را در پادگان «بعثت» شیراز گذراندم، «آقای دکتر کافی» آن موقع جزء نیروهای سپاه بود و در بخش عقیدتی و نمایندگی ولی فقیه آن پادگان مشغول بودند و بنده از همان جا با ایشان ارتباط گرفتم و الان نزدیک 16 سال است که دوستی و ارتباط بنده با ایشان ادامه دارد و بیشتر هم با ایشان تماس میگیرم.
* ارتباط با دکتر کافی
_ فارس: یعنی آقای ذکاوت! جناب «دکتر کافی» در آنجا کار شعر میکرد و افراد را به شعر علاقمند میکرد؟
«آقای کافی» احساس میکنم در آن پادگان به دلیل اینکه محیط نظامی بود فرصت و موقعیت کافی نداشت که با بچه ها کار کند ولی در بیرون پادگان، انجمن شاعران انقلاب بود که متاسفانه بنده امکان این را نداشتم که در انجمن شرکت کنم، ولی در پادگان با«آقای کافی» ارتباط داشتم و ایشان میدانست که بنده شعر میگویم و من هم به هر حال ایشان را میشناختم، ولی نه، اینکه ایشان در آن پادگان به صورت گسترده با بچهها شعر کار کنند این طور نبود.
_ فارس: پس میشود گفت آن قدر شعر انقلاب ظرفیت دارد که در پادگان ها هم میشود افراد را جذب کرد؟
بله، دقیقا همین طور است.
_ فارس: اولین مجموعهای که چاپ کردید چه نام داشت؟
اولین مجموعه «فصل شروع کبوتر» نام داشت که در سال 78 توسط «انتشارات راهگشا» منتشر شد.
_ فارس: این مجموعه بیشتر باید در فضای «دفاع مقدس و شعر جنگ» باشد، درست است؟
بله، کلا در حوزه دفاع مقدس و آئینی است.
_ فارس: دومین کتاب را در چه سالی چاپ کردید؟
کتابهایی بود که آقای «شجاعی» چاپ کردند.
_ فارس: «گزیده ادبیات معاصر»؟
بله، یکی از آن گزینهها هم کتاب ما بود، گزینه 64_65 که شماره آن دقیقا خاطرم نیست.
_ فارس: گزینه 67.
بله، 67، که این هم یک کتاب بود، کتاب سوم هم که یک مجموعه غزل هست با مقدمه «استاد بهمنی» که در سال 82 توسط انتشارات «نیمنگاه» چاپ شد.
_ فارس: با «استاد بهمنی» چگونه ارتباط گرفتید؟ ایشان کارهای شما را خوانده بودند؟
آقای «بهمنی» ظاهرا کارهای بنده را خوانده بودند، بنده تلفنی از ایشان خواستم مقدمهای برای کتاب بنویسند و ایشان هم قبول کردند، بعد من هم نمونه شعرها را برای ایشان فرستادم و هم لطف کردند و این مقدمه را نوشتند که جالب و جذاب است. بعد از اینکه این کتاب چاپ شد ارتباط بنده با آقای «بهمنی» بیشتر شد.
_ فارس: بعد از سال 81_82 کتاب دیگری چاپ نکردید؟
نه، دیگر کتاب چاپ نکردم.
* خیلی عجله ندارم که کارهایم را چاپ کنم
_ فارس: الان مجموعهای در دست چاپ دارید؟ چون که در فضای مجازی جستجو میکردم فعال هستید.
بله، شعر آماده دارم، منتهی وسواس دارم و دیگر خیلی عجله ندارم که کارهایم را چاپ کنم، یکی، دوباره هم آقای «میلاد عرفانپور» به بنده گفتند که کارهایتان را بدهید تا توسط «انتشارات شهرستان ادب» چاپ کنیم، به او پاسخ دادم که حالا ببینیم چه میشود، برای چاپ کتاب بعدی عجله ندارم.
_ فارس: در حوزه «نقد» هم فعال هستید؟
در حوزه نقد به آن صورت نه، البته یک چیزهایی مینویسم که نمیشود اسم آن را «نقد» گذاشت، که البته اگر «نقد» باشد «نقد ذوقی» هست و خیلی فنی هم نیست.
_ فارس: بیشتر به چه قالب شعری علاقمندید؟
بیشتر به «غزل» علاقمند هستم البته «قصیده و مثنوی» هم هست، یعنی «مثنوی و غزل» بوده است حالا «قصیده» هم اضافه شده، ولی خب اگر بخواهم یک قالب را نام ببرم از همان ابتدا تا به حال «غزل» هست.
* شعر انقلاب جایگاه خاصی در دروس دانشگاهی ندارد
_ فارس: آقای ذکاوت! به نظر شما آیا تا به حال سهم «ادبیات انقلاب» در دانشگاهها ادا شده است یا خیر؟
این بحث یک بحث پردامنه ای است، تا آنجایی که بنده در دانشگاه پیام نور دیدم، نه، نه تنها «ادبیات انقلاب» حتی «ادبیات معاصر» هم جایگاه چندانی ندارد، ما که در رشته «ادبیات» لیسانس گرفتیم فکر میکنم که تا «اخوان و شاملو» بیشتر نبود، و یا آن پنج شاعر معروف معاصر «نیما و اخوان و سهراب و شاملو و فروغ» و دیگر بعد از آن نه، نه تنها به اصطلاح شعر و داستان و رمان انقلاب، حتی ادبیات معاصر در دانشگاه نداشتیم، دانشگاه پیام نور سیستمش این جوری بود، حالا نمیدانم که بقیه دانشگاهها چگونه هستند. البته شنیده ام که در مقطع فوق لیسانس به بالا در بعضی از دانشگاهها با تلاش بعضی از اساتید گرایشهایی مانند «ادبیات مقاومت و انقلاب و ادبیات کودک و نوجوان و ... گذاشتهاند، ولی در دانشگاهها نمیتوان گفت که بله مثلا شعر انقلاب این جایگاه را در دروس دانشگاهی دارد، نه یک چنین چیزی اصلا نیست!
_ فارس: آن کرختی و سستی که شما از آن صحبت کردید و گفتید در حوزه فرهنگ در بعضی از شهرستانها هست، چگونه باید آن نفس مسیحایی به روح آن شهرستان ها دمیده شود وب ه نظر شما چه باید کرد و شما چه نسخهای را برای این مقوله تجویز میکنید؟
در ابتدا عرض کردم، این جریان یک جریان دوطرفه است، یک بخشی از آن مربوط به فعالان فرهنگی است و یک بخش دیگر آن به کسانی بستگی دارد که این کارها را مدیریت میکنند، نمیشود گفت که بنده مثلا در این شهرستان به صورت خودجوش بلند شوم و انجمن ادبی راه بیندازم و شاعران را جمع کنم، بالاخره باید یک جایی باشد که این افراد را جذب کند و مدیریت کند به نظر من بخش مدیریت ضعیف است و آنجور که باید مدیریت کنند، مدیریت نمیشود. شاعران هم که می دانیم یک علو طبع و غنای شخصیتی دارند که حتی اگر به نان شبشان هم محتاج باشند، به آسانی تسلیم تصمیم گیری های ساده و سبک و سطحی مدیران فرهنگی نمی شوند. بنابراین یک مدیر فرهنگی باید آدمی خودساخته و دارای یک جاذبه معنوی قوی باشد تا از طرف مخاطبان اصلی خودش که هنرمندان و فعالان فرهنگی و فکری هستند، پذیرفته شود وگرنه مشکلات و مسائل فرهنگی با نگاه بخشنامه ای و اداری حل و فصل نخواهد شد. بسیاری از مدیران فرهنگی ما اتفاقا انسان هایی معتقد و متعهد و متدینی هم هستند، اما متخصص نیستند. دغدغه دارند، دلسوزی دارند، در پی درمان دردهای فرهنگی هم هستند، اما دردها را درست نمی شناسند.
* در لامرد این قدر که به تئاتر و نقاشی توجه میشود به «شعر» توجه نمیشود
_ فارس: ارتباط خود شما با بقیه شاعران چگونه است، گفتید که ارتباط چندانی ندارید؟
ببینید وقتی که مدیریت ضعیف است، یک نوع دلسردی هم پیش میآید، البته بنده نمیخواهم خودم را معاف کنم و بگویم مقصر نیستم ولی فکر میکنم که سهم عظیمی از آن به مدیریت فرهنگی برمیگردد زیرا حداقل اگر یک عدهای شاعر میخواهند دور هم جمع شوند بالاخره یک چای و شیرینی میخواهد که تهیه شود یا حداثل یک مکان و امکاناتی میخواهند که دور هم جمع شوند ولی متاسفانه از همین حداقلها هم دریغ میشود وخیلی هم برای مدیران فرهنگی مهم نیست و در «لامرد» الان به گونهای شده که این قدر که به «تئاتر و نقاشی» توجه میشود به «شعر» توجه نمیشود که البته در سالهای اخیر اینگونه شده است و در سالهای قبل این طور نبود، در آن سالهایی که بنده در اداره ارشاد «لامرد» بودم مدیریت فرهنگی خیلی بهتر بود، حالا نمیخواهم بگویم چون بنده بودم اینگونه بوده است ولی فعالیتهای فرهنگی و ادبی بیشتری صورت میگرفت و از شاعران سراسر کشور جهت شعرخوانی دعوت به عمل میآمد به عنوان مثال خاطرم هست در آن سالها «مرحوم آغاسی» را جهت شعرخوانی به «لامرد» دعوت کردیم و ایشان هم آمدند.
_ فارس: یعنی آن سالها در حوزه شعر، سالهای پرشور و ذوقی در «لامرد» بود؟
وضعیت پرشوری بود ولی متاسفانه در چند سال اخیر به قول شما دچار یک کرختی و سستی شده است، زیرا وضعیت ادبی در شهرستان «لامرد» خیلی پررنگ بود، وقتی به عقب بر میگردم و نگاه میکنم میبینم که سستی به مدیریت فرهنگی برمیگردد.
_ فارس: آن سالهایی که در اداره ارشاد «لامرد» بودید و شاعران را دعوت میکردید برایمان بگویید. «آغاسی» را فرمودید که دعوت کردید، کدام شاعران را دعوت میکردید؟
«آغاسی» که یک دعوت ویژه بود، قبل از دعوت و بعد از دعوت «آغاسی» هم شب شعرهایی داشتیم که از شاعران استان دعوت میکردیم، شاعرانی مانند؛ دکتر کافی، خانم نجاتی، مجتبی صادقی و ... به «لامرد» آمدند.
_ فارس: یعنی شما هر ماه در «لامرد» شب شعر داشتید؟
نمی شود گفت هر ماه، ولی در مراسمها و مناسبتهای مذهبی که بود سعی میکردیم که یک شب شعر داشته باشیم، خاطرم هست یک یادمان شعر دفاع مقدس یادمان شهدای کل شهرستان بود که آقای سبزواری و آقای اسرافیلی تشریف آوردند که مراسم خیلی خوب و جالب و جذابی شد ولی الان متاسفانه این مراسمها در سطح شهرستان برگزار نمیشود و چند سالی است که فعالیتها در این حوزه در «لامرد» خیلی کمرنگ شده است.
_ فارس: بنده چند نفر از دوستان شاعرا را نام میبرم، شما چند کلمه یا چند جمله را راجع به این دوستان بگویید.
«علیرضا قزوه»؟
شاعر اعتراض و شاعری که روی عقاید درست و دقیق خودش همیشه پابرجاست.
فارس: «غلامرضا کافی»؟
شاعر مطرح دفاع مقدس
فارس: خانم «پروانه نجاتی»
شاعر شهیدان
فارس: «سیدمحمد امین جعفری»
بنده نام او را «امینالشعراء» گذاشتم زیرا در استان فارس هر شاعری که مورد یا کاری دارد به «امین» مراجعه میکند و ایشان مانند آچار فرانسه هستند و مشکل او را حل میکنند که این جنبه شخصیتی ایشان است، از نظر شعر هم ایشان نیازی به تعریف من ندارند شعر آقای «جعفری» که شعر «سپید» کار میکنند بسیار برجسته است.
فارس: «میلاد عرفانپور»
شاعری که در جوانی یک راه 30_40 ساله را طی کرده است.
فارس: «هادی فردوسی»
شاعر رباعیهای بسیار نغز و پرمغز
فارس: «هاشم کرونی»
شاعر خیلی دوست داشتنی
فارس: «مجتبی صادقی»
شاعر غزلهای پست مدرن در استان فارس.
فارس: «محمد مهدی سیار»
شاعری بسیار توانمند، با پشتکار و در عین حال تحصیلکرده و بسیار فهیم.
فارس: در پایان اگر نکتهای باقی مانده بفرمایید؟
نه، در پایان از شما تشکر میکنم که یادی از ما کردی، بنده مصاحبههای شما را در «فارس» میخوانم که خیلی جالب بود.
فارس: مصاحبههایی را که خواندهاید، چگونه ارزیابی میکنید؟
مصاحبهها کلا روی هم رفته خوب هستند زیرا هم در رابطه با مسائل شخصی افراد و هم در رابطه با مسائل فرهنگی است و خیلی جالب است.
فارس: بهترین مصاحبهای که تا به حال خواندهاید کدام مصاحبه بوده است؟
یکی مصاحبه با «دکتر کافی» بود که سوال های خوبی از ایشان شده بود و ایشان هم پاسخهای بسیار خوبی داده بودند و یکی هم مصاحبه با آقای «ایوب پرندآور».
فارس: مصاحبه آقای «پرند آور» چه نکته توجه شما را به خودش جلب کرده بود؟
آقای «پرندآور» شاعر مخلصی هستند و بنده اخلاص ایشان را خیلی دوست دارم و آدم صادق و عاشقی هستند.
فارس: در مصاحبه با آقای «پرند آور» و حتی مصاحبه با شما ما سعی کردیم که به فضای فرهنگی شهرستانها توجه کنیم. به نظر شما این توجه چه تاثیری در جریان شعر معاصر دارد؟
بالاخره شعر معاصر برآیند فعالیت شاعران شهرستانها هست و حتی شاعران تهران نشین هم 90 درصد آنها شهرستانی هستند و نمیشود گفت که این توجه به فضای فرهنگی شهرستانها نمیتواند تاثیرگذار باشد، وقتی که بنده نباشم، آقای «پرندآور» فعال نباشد، آقای «کافی» نباشد یا مثلا آقای «انصاری نژاد» و دیگران نباشند پس این شعر انقلاب چگونه میتواند وجود خارجی داشته باشد.
- See more at: http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13920408000667#sthash.vsX2qt34.dpuf