باران که چشم های تورا کم می آورد
خودرا به شکل بارش نم نم می آورد
از ابرها شروع تورا چرخ می خورد
تا پشت شیشه های مرا خم می آورد
خاصیت گل است که هر صبح ،روی پلک
چیزی شبیه قطره ی شبنم می آورد
حیران چشم های توام ،شعله ای بخند
این شعله ها ،شکوه ،به عالم می آورد
این شعله ها که آتش موسی ست در دلم
این شعله ها که کوه ، به جانم می آورد
روزی خدادوباره مرا خلق می کند
من را به شکل حضرت مریم می آورد
روزی خدا دوباره تورا نقش می زند
از آن بهشت گمشده ، آدم می آورد
شوق تو می وزد به تن آبشارها
شورتو باز، زلزله در بم می آورد...
****
این روزها بدون تو پرواز باطل است
این بال ها همیشه تو را کم می آورد...
فاطمه تفقدی
تاریخ ارسال :
1392/5/9 در ساعت : 3:46:12
| تعداد مشاهده این شعر :
752
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.