از گریه هایم چشم باران خیس، از ناله ام گوش فلک کَر بود
حالا که می اندیشم آن اعمال کمتر ولی از روی باور بود
دیشب نماز شعر می خواندم، پلک دلم آرام سنگین شد
در عالم احساس خوابم برد، در خواب دیدم روز محشر بود
"ما یَأکُلونَ فیهِ اِلّا النّار"... "تَجري لَهُم مِن تَحتِها الاَنهار"...1
یک سو تمامش آتش و زقّوم، یک سو پر از طوبا و کوثر بود2
طوبا نگو، هر سرو کوتاهش... حوری نگو، هر عقل گمراهش...
لبخند "رِضوانٌ مِّنَ الله" ـَش آنجا ولی یک چیز دیگر بود3
پل، پیش پای کج دلان سد شد، بیگانه افتاد و خودی رد شد
پای "صِراطَ المُستَقیم" امّا آن راه را گویی که از بَر بود
زور و زری دیری نمی ارزید، صد مَن ریا سیری نمی ارزید
معیار "اَلاَعمالُ بِالنِّیّات" سنگ ترازو های داور بود
انگار سطلی آب خالی شد روی سرم، از خویش پرسیدم:
یعنی تمام آنچه را یک عمر، من "خیر" می پنداشتم، "شر" بود!؟
از خیر و شر چیزی نمی دانم، اینقدر می دانم ولی آنجا
خون دل مظلوم، ظالم را چون باده دامنگیر ساغر بود
جمعی بهشتی شاد می رفتند، من با معمّایی که در ذهنم
گفتم کجا جُستید جنّت را؟ گفتند زیر پای مادر بود4
1- اشاره به آیات 174 و 25 سوره ی بقره دارد.
2- زقّوم نام درختی در جهنم (آیه ی 62 سوره ی صافات) و طوبا نام درختی در بهشت است.
3- اشاره به آیه ی 15 سوره ی آل عمران و آیه ی 72 سوره ی توبه دارد.
4- اشاره به این حدیث نبوی دارد: "اَلجَنّةُ تَحتَ اَقدامِ الاُمَّهات".