ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



کشک بادمجان
من یک زن شاعر از همین ایرانم
می‌شویم و می‌پزم، غزل می‌خوانم
اکنون که همین دو بیت را می‌گویم
مشغول به طبخ کشک بادمجانم

نعناع و پیاز داغم آماده شده
دوغی که کنار شعر من باده شده
حالا همه چیزمان مهیا جهتِ
یک وعده غذای ظاهرا ساده شده

یک قافیه را اگر که بگذارم «دوخت»،
در مصرع بعد هم بگویم «نفروخت»،
درگیر همین قافیه‌ها بودم که 
یک بوی عجیب گفت بادمجان سوخت!

هرگز نگران نباش کدبانو جان!
اصلا به فدای شعر تو بادمجان!
یا مثل تو گشنه می‌شود یک شاعر
یا مثل ابوطاهر عریان، عریان!
کلمات کلیدی این مطلب :  طنز ، عید فطر ،

موضوعات :  اجتماعی ، طنز ،

   تاریخ ارسال  :   1392/5/15 در ساعت : 2:31:37   |  تعداد مشاهده این شعر :  2588


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نام ارسال کننده :  حسن پاکزاد     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام چهار پاره شیرینی بود..
نام ارسال کننده :  گمنام آشنا     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام خیلی زیبا بود
نام ارسال کننده :  مرادي     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
خيلي زيبا بود
همایون علیدوستی
1392/5/15 در ساعت : 7:6:40
سرکار خانم هاشمی :فلسفه تهیه فست فودها برای همین بوده که خانم های شاعر فرصت شعر گفتن را از دست ندهند عزیز دیکری نیز دچار این مشکل شده بود ومی گفت :می نوشتم شعر با عز وکمال سوخت کشکم روی گاز وشد زغال /مستدام باشید این نیز بگذرد



...
علیرغم این فلسفه بسیار زیبا باید گفت یک شاعر زن ایرانی می تواند غذاهای اصیل ایرانی را با سرعت فست فود تهیه کند به برکت زودپز شعر :)
زهرا آراسته نیا
1392/5/15 در ساعت : 12:39:47
سلام
و فکر کنید حال من رو وقتی کلی مهمان داشتم و کدبانوگری ام بالازده بود و هوس شله زرد پختن کرده بودم و این وسط شاعرانگی هم .... و نتیجه تهدیگ شله زرد بیشتر از خود شله زرد شد و فقط خدا رو شکر که زیاد درست کرده بودم و باز هم به همه رسید
.
.
ولی واقعا شعر قرمه سبزیتان بسیار بسیار بسیار زیبا بود



...
سلام
به به
شما که شاعرید
ته دیگ رو هم به یک اسم جدید غالب می کردید :)
ممنون از لطفتون
مهشید رهبری
1392/5/16 در ساعت : 0:4:9
سلام خانم هاشمی عزیز
چه شعر جالبی بود،لذت بردم
البته خانم های خانه به نظرم لذت بیشتری ببرندفماها که خانه ی پدریم زیاد بادمجانمان ته نمی گیرد!

...
سلام
با این سرعت اینترنت امیدوارم ایندفه جوابم ارسال بشه و مثل مورد قبل سوء تفاهمی که برای آقای موسوی ایجاد شد اینجا ایجاد نشه
ممنونم خانم رهبری
ما توی خونه پدری هوس چای کنار شعر میکردیم. آب رو میذاشتیم و مشغول شعر میشدیم تا صدای مادر بلند میشد که باز کتری رو سوزوندی؟ :D
نغمه مستشارنظامی
1392/5/15 در ساعت : 3:34:30
خوشبختانه همسر بنده کلا بادمجان میل نمی کنند و بنده می توانم با خیال راحت آبگوشت را بار بگذارم و قافیه اندیشی کنم! تا وقتی که پسرکم بیاید و بگوید مامان من که آبگوشت دوست ندارم و قورمه سبزی می خوام! اونوقته که بالاخره بوی سبزی سوخته یا پیاز داغ بلند خواهد شد!!!


.....
پاسخ:
همسر بنده با پسرک شما هم نظرند :)
در وصف قرمه سبزی هم برای عید فطر یک رباعی داشتم:
یک قرمه‌ی آبدار باید بپزد
شش ساعت آزگار باید بپزد
تکلیف زنی که بعد از این عید سعید
هر روز خدا ناهار باید بپزد :((
محسن عرب خالقی
1392/5/15 در ساعت : 5:5:57
بنده خدا آقای روزبهانی چی می کشه

چهار رباعی بالا خیلی خوبه اما انصافا رباعی که درجواب خانم مستشارنظامی نوشتید بهتره

سلام به آقای دکتر برسونید



...
از اونجایی که قسمت‌های سوخته بادمجان‌ها با دقت جدا شده، سپس بادمجان کوبیده شد ایشون اصلا متوجه فاجعه نشدند و کشک بادمجانی لذید با طعم شعر نوش جان کردند

سلامت باشید. بزرگواریتون رو میرسونم
سعید تاج محمدی
1392/5/15 در ساعت : 12:14:28
سلام

از دست خیال دلخوش سرگردان!



خیلی خوب بود! فقط در ماه رمضان کمی بر تخیل گرسنگی می افزود!



...
سلام
بنا داشتیم صبر کنیم بعد از ماه از این غذا رونمایی کنیم ولی گرسنگی گفت: تا بعد از ماه کی مرده است کی زنده؟!
فاطمه معین زاده
1392/5/15 در ساعت : 19:17:37
به نام خدا
سلام سادات بانو
خیلی قشنگ بود.
ولی اون رباعی قرمه سبزی ات خیلی خیلی قشنگ تر بود!

پسر من یک روز به خاطر بالا زدن حس شاعرانگی من بدون ناهار ماند! البته با هر خوراکی که در یخچال داشتیم سیرش کردم!
بعدش دچار یک عذاب وجدان شدیدی شدم که نگو!

...
سلام
ممنونم
این چهار رباعی رو تقریبا بداهه گفتم و عین جریان رو گفتم خودم قبول دارم که قوی نیست. بیشتر یه کار تفننیه
پس همه ماجرا دارن با این شعر گفتنهای وقت غذا
اصلا کی گفته زن شعر بگه؟ D:
علی گیاهی
1392/5/15 در ساعت : 10:45:40

سلام بر بانوی شاعر طنز پرداز

ممنون از شعرهای قشنگتان

بدرود





....
سلام
ممنون از خواندنتان
شهاب نجف آبادی
1392/5/15 در ساعت : 9:15:7
من مــردۀ آن کشکم و بادمــجانم
ولله کــه زحــمت تـو را مــی دانم
امـــا هـــمۀ شـــعر تـو را ای بانو
صد بار ز سر تا به ته اش میخوانم
----------------------
سلام حضرت شاعر
قریحه ای ناب در کنار اجاق و مشغول سرخ کردن
نعناع و پیاز داغ
واقعا در این اواخر ماه رمضان چه فرح انگیز است
و امــا ....
پیشاپیش عیدتان مبارک



....
خیلی ممنون
عید شما هم مبارک
محمد غلامی
1392/5/15 در ساعت : 14:36:11
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از کشک با بادمجان مشکل توان بریدن

از رباعیات مطبخیه تان حظ وافر بردیم
خیلی خوشمزه بود
موفق باشید

...
ممنون
نوش جان!
اکبر نبوی
1392/5/16 در ساعت : 12:34:32
درود بر سرکار عالی
طعم کلام دلنشین با همراهی بوی غذاهای دلپذیر، شعر زیبای شما را حلاوتی دیگر بخشیده است.
شاعرانگی تان افزون و سربلند باشید.



...
سلام
ممنون از لطفتان
زهرا شعبانی
1392/5/16 در ساعت : 17:47:58
چندین بار خوندم این شعر رو
خدائی ش نمی دونم بخاطر شعر بود یا تجسم طعم دلپذیر کشک بادمجان! :-)
اما هرچه بود لذتبخش بود...

...
ممنون
بفرماید به صرف کشک بادمجان در خدمت باشیم :)
سید علی اصغر موسوی
1392/5/15 در ساعت : 15:53:8
درگیرهمین قافیه بودم ، ...دیدم ...
{ای وای ،نگو چرا،که بادمجان سوخت}
**
جالب است
یک رباعی پیوسته ی زنانه ی خوب
یک کم بعضی از مصرع ها روان نیست
اما خوب خواهد شد
موفق باشید
سید علی اصغر موسوی
1392/5/15 در ساعت : 19:20:20
کدام خود بینی اجازه نداد که حداقل سلام به کسی بدهید که شعرتان را خوانده است !

اول ادب ، بعد شاعری !


.....
سلام و احترام
قصد بی ادبی نبوده. از خوانش و نظرتان سپاسگذارم
و در مورد نظرتان و بعضی مصرع‌های شعر هم فکر کردم و شاید همین باعث شد که مشغول شعر شوم و پاسخ دادن را فراموش کنم
به هر حال اگر تصور بی احترامی به وجود آمده، عذرخواهی می‌کنم
کاش شما هم کمی از آن تأملاتی که برای شعرهایتان می‌گذارید، برای قضاوت هم می‌گذاشتید
از دوستانمان بپرسید تنها چیزی که در ما نمی‌بینند خودبینی است
ما کوچیک شما بزرگوار و همه شاعران هستیم
محسن کاویانی
1392/5/16 در ساعت : 16:22:24
ﻫﯿﭻ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﯽ ﺑﺨﻮﺭﻩ
ﺭﻭ ﺍﯾﻨﺘﺮﻧﺖ ﺍﮐﺴﭙﻠﻮﺭﺭ، ﺑﺎﺯ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﻪ،
ﺑﺴﺘﻪ ﺷﺪﻧﺶ ﯾﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﯾﮕﻪ
با مصیبت نظر گذاشتم
بعضی چیزا هست که قانون خاص نداره مثلاً:

نمیشه برین تو صف عابر بانکو
کند ذهن ترین آدم خاورمیانه جلوتون نباشه


وقتی داری به شدت دنبال چیزی میگردی
همون چیزی رو پیدا می کنی که دفعه پیش شدید دنبالش می گشتی

هرکسی که زنگ بزنه و از خواب بیدارت کنه
مطمئنن بعدش میپرسه
عه ؟ خواب بودی؟
دوست داری گوشی رو بکنی تو حلقش

وقتی پوست پرتغال و چاقو بیوفته دستتون
انقدر ریز ریزش میکنین تا یکی از این کار
نجاتتون بده

این که هروقت بخوای باخودت خلوت کنی
رفیق دوران ابتداییتم به یادت میوفته

و...

این قانونا هنوز تعریف نشده

درست مثل شاعری یک خانم خانه دار و
محسن کاویانی
1392/5/16 در ساعت : 18:37:49
کامپیوترم پوکید



هیچی دیگه زن شاعر



به جای شعر نون دستت میده و



به جای نون قافیه میده به دستت



کلن مث اون دانشمنده که



ساعتشو جای تخم مرغ گذاشته بود آب



پز شه!!!



در هرصورت امیدوارم روزی بیاد که یه قانون



برای خانمای شاعر حواس پرت تعبیه بشه



که شوهراشون غذای سوخته نخورند



خدا خیرتون بده بلند بگید



آمیییییییییییییییییییییییییییییییین

...
حالا که اینطور شد
اصلا به فدای شعر ما همسر جان!
انسیه سادات هاشمی
1392/5/16 در ساعت : 16:44:33
چی شد؟
بازدید امروز : 3,780 | بازدید دیروز : 20,496 | بازدید کل : 121,711,536
logo-samandehi