نگاهی به تفسیر استاد احمد مخدوم دانش بخارای بر یکی از ابیات حضرت بیدل و ارائه قرائتی تازه از موضوع
به پستی تا نماند شوق جهدی کن که خون گردی چـــو آب آیـــیـــنـــهدار رنـــگ گـــردد، پـــر بـــرون آرد
استاد رستم وهاب نیا با رجوع به مقاله ی ((تحول ادبیات ملی تاجیک)) و در ج مطلبی از شارح بزرگوار آقای احمد مخدوم دانش بخارای بر بیت فوق باب جالبی را باز کرده اند
با ارج نهادن به مقام شارح بزرگ استاد احمد مخدوم و قرائت زیبایی که از موضوع داشته اند بنده نیز از زاویه ای دیگر به موضوع نزدیک شده وبه شرح منظر می پردازم
قبل از اینکه ازاین زیباییها پرده برداری شود عینا شرح استاد احمد مخدوم دانش بخارای را می آورم و پس از آن به
قرائت خویش خواهم پرداخت
استاد احمد مخدوم دانش بخارای. فرمو ده ند:
((مراد از پستی حالتیست که طرف نقص و کمال آن مساوی باشد. شوق، کنایه از حرکت و طلبکمال است. خون گشتن، مستعد شدن است برای ارتقای مدارج کمال. چنان که اغذیه در وقتی که از زمین میروید، چیزیست که عاری است از صفت نقص و کمال، بلکه جهت نقص غالبتر است که از اکلش ضرر متوقع باشد. به شوق و طلب نمو و قابلیّت غذایی حاصل میکند و به التزام حجم کسر خون میگردد و چون خون گشت صلاحیّت آن پیدا میکند که در اعضا و جوارح غاذی ساری و جاری شده، باعث نشو و نمو قوای ظاهری و باطنی گردد که معرفت حقایق اشیا وابسته بر آن است.
پس توکهگیاهی ضعیف در مزرعة آفرینش رستهای و نقص وکمالت مساوی است، بلکه نقص تو از جهت ترکیب غالبتراست از شوق و طلب دست مدار و به مجرد وجود ... قانع مباش و جهدیکن که استعداد کمالات به هم رسانی که در صفت ایجاد همة ... تا جمادات با تو برابرند. نمیبینی درآب که جوهری بسیط است و سفلی، بنا بر ثقل همیشه مایل به پستی است. وقتی که آینهدار رنگ شود و به شوق و طلبِ نمو و رتبة عالی حلول در جسم کند، پر برون میآرد و از لباس ازهار و اشجار سر به هوا میکشد و از رتبة سفلی مرتبة علوی مییابد...خلاصه، به حالیکه داری، قناعت مکن و جهد کن و طالب کمال باش و به پستیها و مزخرفات دنیة فانیه قانع مباش که درجات الابرار و درکات الاحرار...»...))
این بود شرح استاد احمد مخدوم دانش بخارای
دوستان...............
قرار است در مصراع اول برای حرکت از یک جایگاه پست به متعالی چاره جویی شود ....مهمترین نکته در این مصراع کلمه ی( خون )است حضرت بیدل می فرمایند که برای اینکه شوق و اراده تو در جایگاه نازلی قرار نگیرد لازمه آن اینست که به خون مبدل گردی اما چرا خون ...روشن است که باید به دنبال خاصیتی از خون بود که ان خاصیت جوابگوی حرکت از حضیض به اوج باشد همه ما می دانیم که از خصوصیات دینامیک خون حاصیت جهندگی آنست و حضرت بیدل می فرمایند اگر طالب آن هستی که از مقام پست به اوج برسی باید قدرت جهندگی و پرواز را در خود بارور کنی از این رو می فرمایند باید همچون خون باشی
اما قسمت زیبای کار در مصرع دوم است حضرت بیدل در مصراع دوم به دنبال مثالی است که جوابگوی مدعای مصراع اول باشد مثلی که هم تصویر گر پرواز باشد و هم جهدی که منجر به پرواز شده است
همه ی ما می دانیم که قسمت اعظم خون از آب تشکیل شده است و لی خون کجا و آب کجا.... آب برای اینکه به خون تبدیل شود باید یک پروسه ی طولانی را طی کند حضرت بیدل در مصرع دوم فرمو ده است آب برای اینکه به خون تبدیل شود و همان خاصیت جهندگیش را داشته باشد باید آیینه دار رنگ شود آیینه دار رنگ شدن یعنی دارا بودن خواص خون و رنگ اشاره است به قرمزی خون است(خاصیت بصری خون) به طور واضحترآب آیینه دار رنگ گردد یعنی آب لیاقت و استعداد بروز خاصیتهای خون را داشته باشد
پس معنی روان بیت در نهایت این خواهد شد:
به پستی تا نماند شوق جهدی کن که خون گردی چـــو آب آیـــیـــنـــهدار رنـــگ گـــردد، پـــر بـــرون آرد
برای اینکه در سطح تازلی از موقعیت نباشی کوشش کن تا به خون تبدیل گردی (قدرت پرش داشته باشی)
مثل آبی که تمایل واقعیش حرکت به سمت پایین است ولی با ریاضت و تلاش، به خون تبدیل می شود( (آیینه دار رنگ شدن= لیاقت و استعداد بروز خاصیتهای خون را پیدا کردن) در ادامه همین روند است که آب می تواند قدرت جهندگی داشته باشد و متعالی شود
دوستان به ندرت پیش می آید که حضرت بیدل نازک بینی های شاعرانه اش را با اسلوب های ریاضی وار زیور نبندد از این رو قبل از هر شرحی باید به دنبال کشف روابط مصرا عها بود این بار نمی گویم همین تا باب برای گفنگوی بیشتر باز باشد