ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



نگاهی به تفسیر استاد احمد مخدوم دانش بخارای بر یکی از ابیات حضرت بیدل و ارائه قرائتی تازه از موضوع


به پستی تا نماند شوق جهدی‌ کن‌ که خون ‌گردی          چـــو آب آیـــیـــنـــه‌دار رنـــگ‌ گـــردد، پـــر بـــرون آرد



 استاد رستم وهاب نیا با رجوع به مقاله ی ((تحول ادبیات ملی تاجیک)) و در ج  مطلبی از شارح بزرگوار آقای احمد مخدوم دانش بخارای بر بیت فوق باب جالبی را باز کرده اند



با ارج نهادن به مقام شارح بزرگ استاد احمد مخدوم و قرائت زیبایی که از موضوع داشته اند بنده نیز از زاویه ای دیگر به موضوع نزدیک شده وبه شرح منظر می پردازم





قبل از اینکه ازاین زیباییها  پرده برداری شود عینا شرح استاد احمد مخدوم دانش بخارای را می آورم و پس از آن به



قرائت خویش خواهم پرداخت



استاد احمد مخدوم دانش بخارای. فرمو ده ند:



((مراد از پستی حالتیست که طرف نقص و کمال آن مساوی باشد. شوق، کنایه از حرکت‌ و طلب‌کمال است. خون گشتن، مستعد شدن است برای ارتقای مدارج کمال. چنان که اغذیه در وقتی که از زمین می‌روید، چیزیست که عاری ‌است از صفت نقص و کمال، بلکه جهت نقص غالب‌تر است که از اکلش ضرر متوقع باشد. به شوق و طلب نمو و قابلیّت غذایی حاصل می‌کند و به التزام حجم کسر خون می‌گردد و چون خون گشت صلاحیّت آن پیدا می‌کند که در اعضا و جوارح غاذی ساری و جاری شده، باعث نشو و نمو قوای ظاهری و باطنی گردد که معرفت حقایق اشیا وابسته بر آن است.





پس توکه‌گیاهی ضعیف در مزرعة آفرینش رسته‌ای و نقص وکمالت مساوی است، بلکه نقص تو از جهت ترکیب غالب‌تراست از شوق و طلب دست مدار و به مجرد وجود ... قانع مباش و جهدی‌کن که استعداد کمالات به هم رسانی که در صفت ایجاد همة ... تا جمادات با تو برابرند. نمی‌بینی درآب که جوهری بسیط است و سفلی، بنا بر ثقل همیشه مایل به پستی است. وقتی که آینه‌دار رنگ شود و به شوق و طلبِ نمو و رتبة عالی حلول در جسم کند، پر برون می‌آرد و از لباس ازهار و اشجار سر به هوا می‌کشد و از رتبة سفلی مرتبة علوی می‌یابد...خلاصه، به حالی‌که داری، قناعت مکن و جهد کن و طالب کمال باش و به پستیها و مزخرفات دنیة فانیه قانع مباش که درجات الابرار و درکات الاحرار...»...))



این بود شرح استاد احمد مخدوم دانش بخارای





دوستان...............



 قرار است در مصراع اول برای حرکت از یک جایگاه پست به متعالی چاره جویی شود  ....مهمترین نکته در این مصراع کلمه ی( خون )است حضرت بیدل می فرمایند که برای اینکه شوق و اراده تو در جایگاه نازلی قرار نگیرد لازمه آن اینست که به خون مبدل گردی اما چرا خون ...روشن است که باید به دنبال خاصیتی از خون بود که ان خاصیت جوابگوی حرکت از حضیض به اوج باشد همه ما می دانیم که از خصوصیات دینامیک خون حاصیت جهندگی آنست و حضرت بیدل می فرمایند اگر طالب آن هستی که از مقام پست به اوج برسی باید قدرت جهندگی و پرواز را در خود بارور کنی از این رو می فرمایند باید همچون خون باشی



اما قسمت زیبای کار در مصرع دوم است حضرت بیدل در مصراع دوم به دنبال مثالی است که جوابگوی مدعای مصراع اول باشد مثلی که هم تصویر گر پرواز باشد و هم جهدی که منجر به پرواز شده است



همه ی ما می دانیم که قسمت اعظم خون از آب تشکیل شده است و لی خون کجا و آب کجا.... آب برای اینکه به خون تبدیل شود باید یک پروسه ی طولانی را طی کند حضرت بیدل در مصرع دوم فرمو ده است آب برای اینکه به خون تبدیل شود و همان خاصیت جهندگیش را داشته باشد  باید آیینه دار رنگ شود آیینه دار رنگ شدن یعنی دارا بودن خواص خون و رنگ اشاره است به قرمزی خون است(خاصیت  بصری خون) به طور واضحترآب  آیینه دار رنگ گردد یعنی آب لیاقت و استعداد بروز خاصیتهای خون را داشته باشد



پس معنی روان بیت  در نهایت این خواهد شد:





 به پستی تا نماند شوق جهدی‌ کن‌ که خون ‌گردی          چـــو آب آیـــیـــنـــه‌دار رنـــگ‌ گـــردد، پـــر بـــرون آرد



برای اینکه در سطح تازلی از موقعیت نباشی کوشش کن تا به خون تبدیل گردی (قدرت پرش داشته باشی)



مثل   آبی که تمایل واقعیش حرکت به سمت پایین است ولی  با ریاضت و تلاش،  به خون تبدیل می شود( (آیینه دار رنگ شدن= لیاقت و استعداد بروز خاصیتهای خون را پیدا کردن) در ادامه همین روند است که آب می تواند قدرت جهندگی داشته باشد و متعالی شود



دوستان به ندرت پیش می آید که حضرت بیدل نازک بینی های شاعرانه اش را با اسلوب های ریاضی وار زیور نبندد از این رو قبل از هر شرحی باید به دنبال کشف روابط  مصرا عها بود این بار نمی گویم همین تا باب برای گفنگوی بیشتر باز باشد


کلمات کلیدی این مطلب :  نگاهی ، به ، تفسیر ، استاد ، احمد ، مخدوم ، دانش ، بخارای ، بر ، یکی ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1390/4/20 در ساعت : 18:4:43   |  تعداد مشاهده این شعر :  1833


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد وثوقی
1390/4/21 در ساعت : 19:34:51
سلام مجدد دوست فاضلم
از راهنمایی شما ممنونم. بعد از توضیح شما من هم قبول دارم که به اصطلاح وجه‌شبه مأخوذ از خون اینجا احتمالاً همان جهندگی است که شما مطرح کرده‌اید. می‌خواهم بگویم نکند مصرع دوم اشاره به مخلوط شدن آب و خون (خوردن آب) مثلاً در فرد زخمی دارد که باعث فوران خونش می‌شود؟ البته اگر چنین هم باشد باز هم وجه‌شبه همان‌گونه که شما دریافته‌اید جهندگی است. نظر آقای پورکریمی هم جالب است (فقط پر در آوردن را چگونه باید برای انسان توجیه کرد؟ امروز هم «پردرآوردن» را به معنی ذوق‌زدگی و شادی مفرط به‌کار می‌بریم) ضمناً طبق نظر شما اگر آب جزو خون است پس دگردیسی آب به خون چه معنایی دارد؟ (آن اصطلاح قرآنی هم که به معنی H2O نیست و بعید می‌دانم که جناب بیدل به سیر طبیعی خلقت ما را دعوت کرده باشد، کاری که بدون اراده و ریاضت ما هم در جریان است: گرچه جوی خون بود نیلش کنی). پس عمده ابهام من اتفاقاً در مفهوم مصرع محسوس است نه آن مصرع معقول. در واقع من خیلی به مقولاتی از قبیل «مرگ مؤلف» اعتقاد ندارم و دوست ندارم شرح و تفسیر شعر خلاف ظاهر دستور و سایر علوم ادبی باشد مگر آن‌جا که چاره‌یی نباشد و مثلاً بحث نوآوری در میان باشد. به هر حال توضیحات شما و دوستان مرا تشنه‌ی دانستن بیشتر راجع به این بیت جناب بیدل کرده است امیدوارم مرا هم از دریافت‌هایتان بی‌نصیب نگذارید.
مستدام باشید.
================
دوست فرهیخته آقای وثوقی عزیز در رابطه با اینکه گفته ام قسمت اعظم خون را آب تشکیل می دهد بدین معنا نیست که این دو تر کیب جدا از هم هستند آب پس از طی مراحل بسیار و سوخت و سازهای فراوان و ترکیب شدن با سایر عناصر به خون تبدیل می شود که مجموع این سوخت و سازها را حضرت بیدل به جهد و تلاش آب معنی کرده است
مصطفی پورکریمی
1390/4/20 در ساعت : 18:11:12
سلام جناب کرمی
اولا من فکر می کنم به پستی تا "نماند "است که امیدوارم استاد قزوه هم نظر بدهند . و بنابر این اشاره به خلقت انسان دارد مراحل خلقت انسان گذشته از عالم ضرع ، به اختصار این گونه است
1- "ماء مهین " ( آب پست )
2- " ماء دافق " (آب جهنده که همان منی است )
3- " نطفة امشاج " ( آب نطفه ی مختلط )
4- "علقة " ( خون بسته شده یا جنینی زالو شکل که به دیواره ی رحم می چسبد)
5-مضغة و...........
6- و نفخت فیه من روحی " و از روح خودم در آن دمیدم
با این مقدمه شرح استاد احمد مخدوم دانش بخارای هم پسندیده است
پس از دمیده شدن روح ،انسان آینه دار رنگ ( هستی ) می شود ،پر در می آورد اما قدرت پرواز ندارد و خود پرواز پس از سال ها ریاضت و کسب مهارت های جسمی وروحی در عالم دنیا بسوی عام عقبی و برگشت به خدای سبحان حاصل می شود .پس شرح تحت الفظی شعر چنین می شود : همانطور که ما از آبی پست به خون تبدیل می شویم و لیاقت آینه دار رنگ ( هستی ) شدن را پیدا می کنیم و به انسانی کامل تبدیل می شویم در زندگی دنیایی هم باید آیینه دار اسماء و صفات الاهی باشیم تا این بار به سوی ملکوت و معشوق ازلی پرواز کنیم و این معنای نماندن شوق در پستی است .
--------------------------
درود آقای پور کریمی عزیز.....بنده نیز در شرحی که نگاشته ام واژه ((نماند ))مد نظرم بوده است ولی در زمان کتابت به نسخه ی پر از غلطم استناد کردم و منجر به غلط تا یپی شد که آنرا اصلاح کردم...شرح شما نیز بسیار ارزنده و با مسماست ...دست مریزاد
محمد وثوقی
1390/4/21 در ساعت : 0:6:32
سلام جناب کرمی عزیز
باز هم کار تحسین‌برانگیزی از شما خواندم. راستش من معنی این بیت را درست درک نمی‌کنم. فقط توجه شما را به یکی دو نکته جلب می‌کنم:
1. آیینه‌دار به معنی «دلاک» و «حجام» هم آمده است (که اتفاقاً با خون هم بی‌ربط نیست).
2. رنگ به معنی «خون» هم است.
3. شاید بتوان واژه‌ی «پر» را به ضم پ هم خواند؟
4. اگر «پر» به همان فتح پ باشد آیا می‌توان با بخار شدن و به هوا رفتن ربطش داد؟
مستدام باشید.
===================
آقای وثوقی عزیز ....من نیز رنگ را به معنای خون گرفته ام
حضرت بیدل در مصراع نخست می فرمایند اگر می خواهید شوق و اراده شما سطح نازلی نداشته باشد باید قدرت پرواز را در خود بارور کنید همچون خون که از خواصش جهندگیست....در مصراع دوم حضرت بیدل یک مثال برای مدعای نخست آورده است از این قرار که آب نیز که ماده اصلی تشکیل دهنده ی خون است زمانی توانست به خون تبدیل شود وقدرت جهندگی پیدا کند که با سعی و تلاش آیینه دار خواص خون شد یعنی آب که خاصیت اصلیش رفتن به پایین است با ریاضت به خون تبدیل شد و قدرت جهندگی را در خود ایجاد کرد
رستم وهاب نیا
1390/4/20 در ساعت : 21:12:22
با سلام و درود.
البته جزئیاتی که در تکمیل شرح این بیت از سوی عزیزان این جمع باصفا افزوده شده بسیار جالب و قابل تحسین است. اما نظر جناب آقای کرمی مبنی بر این که احمد دانش به ربط میان مصراع پی نبرده راستی برایم مفهوم نشد. در تفسیر احمد دانش به نظر اینجانب هیچ گسل و گسستی نیست و تفاسر عزیزان با آن هیچ مغایرتی هم ندارد. تنها این است که احمد دانش مجزوب اهداف اجتماعی ای بود و تلاشش بیشتر برای تأکید روی این اهداف بود.
-------------------
درود استاد وهاب نیا این حقیر در هیچ جای مطلبم نگفته ام حضرت مخدوم دانش به ارتباط مصاریع پی نبرده است ....فقط در اخر بحث گفته ام((به ندرت پیش می آید که حضرت بیدل نازک بینی های شاعرانه اش را با اسلوب های ریاضی وار زیور نبندد از این رو قبل از هر شرحی باید به دنبال کشف روابط مصرا عها بود)) این یک هشدار همگانی است ....و به هیج وجه ظرف سخن من ان بزرگ مرد نبو ده است
بازدید امروز : 7,600 | بازدید دیروز : 8,233 | بازدید کل : 122,963,993
logo-samandehi