دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

میراث سرفه ها

( برای شهیدان شیمیایی)

از من نپرس بعد نفس های سرخ تو اکسیژن از کجای جهان می رسد به من

میراث سرفه های کبود تو بعد ازین همراه بادهای خزان می رسد به من

یک عمر با وجود نفس های سوخته از سینه ات نسیم بهارانه می وزید

حالا کنار این کفنِ بی نفس شده هی بوی دودِ  ماه و کتان می رسد به من

مشتی صدای خاطره در خانه ای حزین ، فریاد سال های نفسگیر دردِ دین ،

پیچیده در لباس پر از خاک و خون و مین... از تو فقط همین چمدان می رسد به من!

تو رفته ای و رد نفس های زخمی ات روی غبار پنجره ها آه می کشد

از پشت بغض پنجره های کدر شده پیغامهای فاتحه خوان می رسد به من...

هر چند عشق از نفس افتاد در اتاق هر چند سوخت مرد نفس های داغْداغ

تنها دلم خوش است که با لاله های باغ در هر نفس هنوز ایران می رسد به من

---

---

   تاریخ ارسال  :   1392/5/29 در ساعت : 0:39:45   |  تعداد مشاهده این شعر :  754

---

---