1
باد
ساز گندم می زند
دشت
در سمفونی کلاغ
عمر می کند
It plays wheat
The wind;
The field lives
In the symphony of crow.
2
این
سهم گندم خداست
دستت را بده
از باران بالا برویم
This wheat,
Is god's share;
Give me your hand
To climb the rain
3
بمب
زمین را شخم می زند
بذر می پاشم اش
Ploughing the field by bombs,
I'm seeding the soil
4
می وزند
دستان زردم
در بافتهء گیسوی گندم زار
They're blowing-
My pale hands-
In the farm's braided hairs
5
مزرعه نقش آفتاب بود روی زمین
مزرعه را
با انگشت هایم
شانه می زنم
;
The farm was the sun's trace
On the earth,
I comb the farm
With my fingers
6
خوابی
در نگاه تیز داس آفرید
خدايي که
قامت گندم را بر افراشت
It creates a dream,
In the sharp eyes of the sickle,
The God who exalted
The stature of the wheat
7
معبری طلائی
با فرشی از ساقه های گندم
قرارمان
زیر پای مزرعه ماند
The golden road,
With a carpet made by wheat stalks;
Our rendezvous
Was buried under the far
8
من از فصل گندم می رسم
و خواب یوسف
در تو تعبیر می شود
From the season of the wheat,
I arrive;
And it will be interpreted
The dream of Joseph
In you
9
در کوچهء زیتون می دوم
ساقهء گندمی لای لبها
I run in the alley of olive
A wheat stalk between my lips
10
شیار دانهء گندم است
و حرارت تنم
این مرتاض دیوانه
It is my body's heat
And the furrow of the wheat,
The mad yogi
11
بهانهء آدم
رنگ گیسوان حوا بود
That was Adam's excuse
The color of Eve's hairs
12
مزرعه را
زیر شال پائیز می برد
از پله ها که پائین می آید
She is covering the farm,
Under the shawl of autumn,
Coming down the stairs
13
تا از آن سوی آبها
طلوع کنی
اقیانوس را
بذر می پاشم
I'll seed
The ocean
Till the rising of you
From behind of the waters
14
مشتی گندم
از جیب مترسک بردار
باد
سمت گنجشکها می وزد
Take a handful of wheat
From the pocket of scarecrow!
It blows, the wind,
Towards the sparrows
15
در باران
سنبل های برهنه
قدم میزنند
این ساقه های خیس
They're walking
In the rain
The bare nards
These wet stalks
16
کلاغی داس
کلاغی چکش
مزرعه خون دماغ شده است
A crow with a sickle
Another with a hammer
And the farm with a bloody nose.
17
پیاده روها را
گندم کاشته ام
کفشدوزک پیر
O the old ladybird!
I've planted wheat
Allover the sidewalks.
18
غروب
لبش را
به سبو سه های گندم
سپرد
من هم.
The sunset
Gave lip
To the wheat dandruffs
Me too.
19
قرص نانی بزرگ بود
مهتابی
که مورچه را پر داد
That was a huge loaf of bread
The moon
Which blows out
The ant
20
پاهایم
مین های خوشه ای را
درو می کنند
They're reaping
The bunch of mines,
My feet.
21
بذر نارسی
روی دست خاک می ماند
داس شكسته ای
It remains
An unripe seed,
A broken sickle,
In the hands of the soil.
22
سرد می نگرد
و پالتوی زردش را
در هوا تکان می دهد
It looks coldly
And shakes
It's yellow coat.
23
پائیز
پابرهنگی
گندمهاست
It is the season of barefootness
The autumn
For the wheats.
24
پای این گلدان
که برای تو
بذر پاشیده ام
مترسکی
صدو هشتادو پنج سانتی ست
A 185 centimeter scarecrow
Beside this vessel
Which I've seeded for you.
25
هر روز
پری تازه به کلاهش می زد
مصلوبی
که به پای مزرعه نشسته بود
Every day
It is pasting
A new feather,
On hat,
The crucified
was fall in love with farm
26
بذر های کلیسا فربه اند
کلاغ
در آستین مسیح
لانه می کند
They're fat,
The seeds of church;
It nestles
In the sleeve of Jesus;
The crow
27
با سنجاق سری
این ساقه ها را
به کاغذهایم ضمیمه کن
Attach these stalks
By a hair pin
To my papers
28
باد
پیراهن کاهی ام را
می چلاند
خوشه های عریان
به غروب می روند
The wind
Squeezes my shirt,
Made of straw;
They're going towards the sunset
The bare clusters.