ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



غزل مثنوی محراب خون (1)
زخمزاد کهنه طبع مبتلا !!
گل کن امشب در زلال خلسه ها


گل کن این طبع بلند هجرت است
صحبت ابلیس و یک جو غفلت است


گل کن این سهم هبوط آدم است
تلخی صفرای رنجی مبهم است


پرده بردار امشب از شرح فراق
آسمان تنگست در قحط براق


شوکران در جامها انبوه ماند
تیشه هامان در شکاف کوه ماند


محو شد در هفت خان کفرو کین
جاده های ممتد حبل المتین


طرد شد آیینه ی معراجها
دار ماند و قحطی حلاجها


زخم خورد آیینه ی چشمان ما
لکه ی جو ماند بر دامان ما


کاروان کوچید و جا ماندیم باز
در زمین بی خدا ماندیم باز


روی تابوتی به رنگ بیدلی
در حصار شانه ها ماندیم باز


هفت شهر عشق را گشتند و ما
ابتدای ماجرا ماندیم باز


آتش اندازی کنید ای زخمها
با دلم بازی کنید ای زخمها


باز سنگین است این سر بر تنم
مثل پرچین است این سر بر تنم


لایق مردن نبودم بیگمان
درد دارم آی مردم الامان


زورقی می خواهم از جنس جنون
مقصد ما نیست جز دریای خون


این حواشی لایق پرواز نیست
چاره ای جز عشق از آغاز نیست



محو شد در التهاب آب و نان
مردم بی ادعا از یادمان


یاد آنهایی که خاکستر شدند
با تنور عشق همبستر شدند


یاد آنهایی که نامی داشتند
با سبوی عشق جامی داشتند


یاد آنهایی که از فرط جنون
سجده می کردند در محراب خون


سرب و آتش بود آب و نانشان
جبهه می چرخید گرد جانشان


وفق می دادند دل را با تفنگ
دل نمی کندند ازدامان جنگ


جام را با رخصت از او می زدند
با زبانی بسته هو هو می زدند


در شب مهمانی پروانه ها
مثل شمعی سرخ سوسو می زدند


زخم می خوردند و در دریای خون
برخلاف موج پارو می زدند

رضا کرمی

کلمات کلیدی این مطلب :  دفاع مقدس ، غرل مثنوی ، شهادت ، رضا کرمی ،


   تاریخ ارسال  :   1392/7/1 در ساعت : 20:32:9   |  تعداد مشاهده این شعر :  1968


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

محمد یزدانی جندقی
1392/7/6 در ساعت : 13:10:38
ابتدا به فرم شعر اشاره می کنم که شامل شکل یک پارچه ای از مثنوی و نیز شکل متقاطعی از غزل است که دونوبت و در فاصله ای مناسب از یکدیگر قرار دارند این توالی اشکال می تواند در ادامه شعر نیز تکرار شود بی که مشکلی ساختاری بروز کند چنین برآیند ی در موفقیت فرم مرهون بحر رایج رمل مسدس محذوف یا همان بحر مخصوص و مشهور مثنوی معنوی می باشد بر همین اساس در زمان خوانش غزل در این شعر نیز مثنوی و غزل همزمان قابل دریافت خواهد بود و ابعاد طبیعی این قالب را سبب خواهد شد که توجه به آن نوعی از تجدد طلبی نیز تعریف می شود در باره محتوا موفقیت شعر از انچه در باره شکل دریافت می شود نیز موفق تر می نماید نمایش محتوای برتر در ابیات نخستین با لحنی تعلیمی و خطاب به طبع حیران آدمی حسرت کش و درمانده جلوه می کند تلاش در جهت تغییر قضا با -- مرگ شهادت --- در توالی ترکیب معنوی طبع مبتلا و بیدار باش در یاد آوری نهاد نا آرام و بلند پرواز آدمی در -- طبع هجرت --آغاز روایتی هست که در قالب و بحر مرسوم مثنوی به درستی می نشیند خطاب امری - گل کن -- نقش مهمی در پی رنگ محتوایی اثر دارد و تکرار چند باره ی ان فقط به دلیل کارکرد ساختاری نیست از خصوصیات قابل تامل بیانی این شعر وجود الفظ اشنا و معانی غریب الفاظ غریب و معانی غریب الفاظ اشنا و معانی اشنا در این شعر است که از هریک نمونه هایی یافت می شود مثلا زخمزاد کهنه که هم لفظ غریب است و هم معنا اما طبع مبتلا که هم لفظ اشناهست و هم معنا و این دو در کنار یکدیگر به گونه ای نشسته اند که لفظ و معنا را در این مصرع به تعادل رسانده اند اگر بخواهم دقیق تر به این شعر نگاه کنم و انچه را که با خوانش چند باره دریافت می کنم صادقانه و بدون تملق بنویسم ناچارم از نقش کمرنگ موضوع شهادت در ارتباط با جریان ادب مقاومت معاصر در این شعر یاد کنم و البته بدون هیچگونه بحث زبانی و قیاس با آثاری در همین عرصه چرا که شهادت را در مرتبه ی جانمایه ی این اثر صرف نظر از عنوان شعر که محراب خون است پذیرفته ام همچنانکه در ابتدای این جاشیه نویسی از آن به عنوان تلاش در جهت تغییر قضا با احترام نام برده ام در واقع مرگ شهادت موضوع محوری این اثر در افرینش مضامین عاشقانه عارفانه ایینی مذهبی و ادب و مقاومت است اما در ارتبا ط با ادب و مقاومت معاصر این نقش را کمرنگ می بینم مثلا به لفظ اشنا و معنای غریب --طبع بلند هجرت --در این شعر و شعر مرحوم قیصر امین پور دقت کنیم //
یک روز به شوق هجرتی خواهم کرد / چون هجرت آفتاب از زرد به سرخ / قیصر امین پور ...
به یقین که طبق انچه بدون تملق نوشته ام پرداخت به موضوع هجرت در شعر شاعر صاحب سبک رضا کرمی نیز ریشه در چشمه سار جوشان اندیشه ای زلال و فلسفی دارد اما سروده ی قیصر امین پور به سرعت بیشتری قابل انتقال به اجتماع و تاثیر افزون تر در ترویج ادبیات پایداری است / در پایان برای سراینده صاحب سبک و اندیشمند دوست گرانقدرم رضا کرمی ارزوی موفقیت دارم و امیدوارم اگر با تحسین بی تمیز قدر شعرش را شکسته ام مرا ببخشد و اگر حرف اضافه ای در نقد ضمنی بر زبان اورده ام به حساب ادعای سخن شناسی ام نگذارد و مرا مشمول این بیت حضرت صایب تبریزی قرار ندهد که فرمود : صایب دو چیز می شکند قدر شعر را / تحسین بی تمیز و سکوت سخن شناس / در هر حال از شاعر فرهیخته و سایر مخاطبین ارجمند که این مطلب را مطالعه فرمودند تشکر می کنم
رضا کرمی
1392/7/6 در ساعت : 20:15:31
استاد یزدانی عزیز سپاس از توجه و التفاتی که به شعر این حقیر داشته اید..شاعر در هر مرتبه و جایگاهی محتاج نقد و نوازش است....درونمایه ی اصلی شعر همانگونه که شما نیز به درستی اشاره فرموده اید هجرت است هجرتی که که بی شک دل کندن از دنیای دون و شهادت می تواند نقطه ی اوج آن باشد در حالی که که نقطه ی تاریک آن را پیش از این هبوطی درد ناک رقم زده است ...البته دو تکه کردن شعر تا حدی از خاصیت روایی آن کاسته است که با درج قسمت دوم آن امیدوارم این کاستی تا حدی مرتفع گردد باز هم از حضور و نقد و نظر ارزشمند شما ممنونم
مژده ژیان
1392/7/2 در ساعت : 0:48:50
یاد آنهایی که خاکستر شدند
با تنور عشق همبستر شدند

حس گرم شعرهاتان را درود كه هميشه ارزش بيشتر از يك بار خواندن را دارند.

در عين دلگيري بسيار دلنشين قلم زديد استاد سروده هاي وزين!
مجتبی خرسندی
1392/7/2 در ساعت : 0:6:31
سلام
طبع تون مثل مثنوی تون بلند بالاست
دست مریزاد...!
سارا وفایی زاده
1392/7/3 در ساعت : 10:15:40
قلمتان مانا و توانا
هادی ارغوان
1392/7/3 در ساعت : 0:23:34
درودبرشما
دست مریزاد
دکتر آرزو صفایی
1392/7/1 در ساعت : 22:28:14
درود بر جناب کرمی گرامی
مثنوی زیبایی است
نویسا بمانید
علی گیاهی
1392/7/2 در ساعت : 7:10:37

درود بر شما استاد ارجمند و درود بر این شعر زیبا
حمیده میرزاد
1392/7/1 در ساعت : 22:37:19
سلام بر استاد كرمى
بسيار زيبا
من اشعار شما را هميشه با صداى بلند ميخوانم
بسيار زيباستتت
هادی ارغوان
1392/7/3 در ساعت : 0:23:33
درودبرشما
دست مریزاد
بازدید امروز : 10,478 | بازدید دیروز : 16,528 | بازدید کل : 122,983,399
logo-samandehi