ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



باری که روی دوش تو از کوچه ها گذشت...
آبی که عکس کوه بیفتد درون آن،
روز  بهشت لایق تقدیس می شود
از آن زمان که چاه به خود افتخار کرد ،
چشم کسی که گریه کند خیس می شود
 
باری که روی دوش تو از کوچه ها گذشت
هرگز به دوش هیچ کسی بر نمی خورد
حتی هنوز هیچ کسی نیست مثل تو
آدم به مرد بودن تو غبطه می خورد
 
سهم لبان تو که بجز نان جو نبود
دنیایی از عسل ، لب آن کوه ، ساکن است
تو هستی و هنوز لبانت شکر شکن
یعنی چطور این همه اعجاز ممکن است؟
 
ترکیب عشق در دل و نیرو درون مشت
مردی ست چون تو کز همه ی مردها سر است
بعد از گذشت این همه سال از تو باز هم
زیبا ترین فتوح جهان ، فتح خیبر است
 
حتما میان ماه و تو یک ارتباط هست
هر کس که خیره شد به نظر مست میرسد
هر کوچه ای که شب ، تو از آنجا نرفته ای،
روزی هزار بار به بن بست می رسد
 
روزی هزار بار اسیر تو می شوم
روزی هزار بار تورا ذکر میکنم
دل کنده ام ز آدمیان، توی چاه خویش،
تنها نشسته ام و به تو فکر میکنم
 
من فکر میکنم که تو شب ها هنوز هم... ،
امشب کنار پنجره یک گل گذاشتم
هرجا که فکر کرده ام از راه میرسی ،
چشم از مسیر آمدنت بر نداشتم
 
هرگز کسی به فکر من  و گریه هام نیست
یک گوشه چشم باز مرا بیقرار کن
من یک پیاده ام تو مگر رود نیستی؟
دست مرا بگیر و مرا هم سوار کن
 
غیر از تو خیر های جهان ، خیر نیستند
باران دلیل پاکی انسان نمی شود
بیراهه می روند کسانی که غافلند
هرکس تو را نخواند، مسلمان نمی شود
 
دارد زمانه سمت بدی پیش میرود
دارد  سقوط میکند این قوم غربتی
یعنی کدام خشت مرا بد گذاشتند،
معمار های خسته ی این شهر لعنتی؟
 
از گل چقدر شعر مگر میتوان سرود؟
حتی برای خاک تو ، گلدان نبوده ایم
تنها در این مسیر ، فقط چند ثانیه
مثل تو بوده ایم؟....به قرآن نبوده ایم...
  
 
 
 
 
 
 
کلمات کلیدی این مطلب :  آدم ، به ، مرد ، بودن ، تو ، غبطه ، میخورد ،

موضوعات :  آیینی و مذهبی ،

   تاریخ ارسال  :   1392/7/19 در ساعت : 16:30:4   |  تعداد مشاهده این شعر :  1082


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 16,997 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,572,957
logo-samandehi