دسته بندی اشعار

آخرین اشعار

آخرین نقدها

تصویر پیغمبر

نذر شهزاده علی اکبر(ع)
برنامه های رزمی ات دیگر به هم ریخت
قانون عقل و عشق، سرتاسر به هم ریخت
از اسب افتادی و قلب آسمان ریخت
با هلهله، شیرازه ی لشکر به هم ریخت
فرسنگ ها آنسو، به طور ناگهانی
نظم طپش های دل مادر به هم ریخت
وقتی که مانند علی فرقت دوتا شد
احوال عالم ناگهانی تر به هم ریخت
شمشیرها بردند توی خلقتت دست
در چهره ات تصویر پیغمبر به هم ریخت!
در بین دشمن دلهره افتاد زیرا
با رفتنت عباس جنگاور به هم ریخت
ای دفتر عشق پدر! بر خاک صحرا
اوراق خونینت چرا یکسر به هم ریخت؟
حالا جوانان بنی هاشم بیایید...
چون برگه های سرخ این دفتر به هم ریخت
با دست بابا شد مرتب بند بندت
این سعی، بی حاصل شد و آخر به هم ریخت!
جسمت که در بین عبا برگشت خیمه
دشت بلا شد صحنه ی محشر، به هم ریخت
*
توفان شد و در کوچه ای یک در به هم خورد
بر روی نی زلف علی اکبر به هم ریخت! 

---

---

   تاریخ ارسال  :   1392/8/29 در ساعت : 14:53:24   |  تعداد مشاهده این شعر :  799

---

---