سلام اقای فردوسی فکر میکنم عکس پروفایلتون با مشکلی مواجه شده اگه تعویضش بکنید ممنون میشم موفق باشید ان شاالله
|
هوای شهر اگر گاه گاه ابری بود همیشه پنجره ی رو به آفتاب شدی نمانده بود برایت به غیر جان باقی و مرگ آمد و با عشق بی حساب شدی دستمریزاد... درودها شاعر!
|
سلام جناب فردوسی درود بر شما
|
نمانده بود برایت به غیر جان باقی و مرگ آمد و با عشق بی حساب شدی سلام و عرض ادب اخوي روح بلند استاد شاد بسيار زيبا بود ماجور باشيد
|
|
سلام بر علی فردوسی زیبا بود در شان استاد خلیل عمرانی سفر کرده یادش گرامی باد یا علی
|
درود جناب فردوسی زیبا.... روحش شاد
|
سلام لذت بردم از سروده ی زیبایتان دست مریزاد یاعلی(ع)مدد...
|
درود ، آفرین خب بود . بخصوص این بیت : نمانده بود برایت به غیر جان باقی و مرگ آمد و با عشق بی حساب شدی
|
درود برشما جناب فردوسی بزرگوار روحشان قرین رحمت
|
سلام آقای فردوسی. چه غزل زیبایی بود. بیت آخر بی نظیر بود در زیبایی. احسنت. خدا روح مرحوم عمرانی را هم شاد کند.
|
"...چه کرد آتش این روزگار با دل تو!؟ که قطره قطره عرق ریختی، گلاب شدی به کیمیای چه عشقی میان کوره ی درد در این زمانه ی مِسگر طلای ناب شدی!؟..." درود بیکران شاعر گرامی
|
درود جناب فردوسي چه زيبا حق مطلب را ادا كرديد.. قلمتان جاودان باد ........................................ (رديف بيت دوم؟؟)
|
آفرین خوب بود بیت آخر خوب ترین
|
آفرین آفرین برادر به کیمیای چه عشقی میان کوره ی درد در این زمانه ی مِسگر طلای ناب شدی!؟
|