السلام اذن دخولت میرسد ,لحظه ی "قالوا بلی "ای دیگری
چشم های اشکباری که پر است ,قلبهای مبتلای دیگری

خسته ازراه درازی آمده , تاشنیده چاره سازی آمده
باید اینجا دل ببازی آمده ,آمده درسرسرای دیگری

گریه های بی صدا می آید و.. ازحرم بوی خدا می آید و..
آسمان بی ادعا می آید و...برزمین ماسوای دیگری

غربتی دیر آشنا پیچیده است,ناله های بچه ها پیچیده است
باز فریاد "اخا" پیچیده است ,طوس یعنی کربلای دیگری

بارگاه محض احساس است این,بوی عطرسیب یا یاس است این؟
مشهد چشمان عباس است این ؟مشهدی درنی نوای دیگری

....
ایستاده روبه روی خانه اش,میگذارد سربه روی شانه  اش
خواهری که غیرت مردانه اش...زینبی در ماجرای دیگری
..

ای حریم "لافتی الاعلی" ای تبار پاک "یابنت رسول"
دردمند است وبه درمان آمده است , تربتی دیگرشفای دیگری

او دراینجا کربلارا دیده است,شعله ای از خیمه ها را دیده است
فاش می گوید خدارا دیده است ,باورش سخت است جای دیگری..

اشک دارد میشود یاپرپرو..گونه هایی خیس چشمانی ترو..
یا رضایی که حسین دیگرو..یا حسینی  که رضای دیگری

اشتیاق روح وجانش داده ای,جای دراین آستانش داده ای
کربلارا هم نشانش داده ای ,پای برگشتن نه پای دیگری..