سلام بر استاد گنابادی عزیز. شعرتان را خواندم و رگه های زیبایی برای آموختن در آن دیدم. گرچه برای نقد شعر استاد هنوز خیلی مانده تا پخته شوم و بتوانم قلم بزنم اما جسارتا سر دستی یکی دو نکته به ذهنم رسید. در بعضی جای ها استفاده از ضمیر خود زاید به نظر می رسد و یکی دو جا حذف آن به زیبایی شعر کمک می کند. مثلا: " با دفترها و دستک های خود
با تلاش ها و کوشش های خود که قاب کردیم
بر در و دیوار شهر" در فعل " کردیم" ضمیر " خود" مستتر است و به نظرم این دو خود را می توان ننوشت مگر عمدی حرفه ای در کار باشد.
همچنین نمی دانم چه اصراری بوده که استاد گنابادی از مراعات نظیر و آوردن کلماتی همپایه و نظیر بسیار استفاده کرده اند. مثلا در همین بند از شعرتان "تلاش و کوشش" و "در و دیوار" "دفتر و دستک".
این بند را اینگونه بهتر نیست:
نکند ما به بیراهه رفته باشیم
با دفترها و
کوشش هایمان که قاب کردیم
بر در و دیوار شهر...
امای اول بند هم به نظرم زاید است.
شعر سپید بیش و پیش از هرچیز به حذف حروف اضافه نیاز دارد.
این بند نیز به نظرم کلا توضیحی است و جایش در شعر نیست: "مرد مرد است
مردانگی مرد ، آسیب پذیر نیست"
جمله ی "مرد مرد است" و "مردانگی مرد آسیب پذیر نیست" به قول حضرتتان نخ نما و تکراری و دستمالی شده و شعر زیبایتان را بیهوده بلند کرده است
و نیز
"مردی که باد را بر دوش خود
از این شهر به آن شهر برد
ناگهان قرض بالا آورد
از همایش ها و پروژه ها !
فعل "برد" در این بند می توانست نباشد بر اساس بند فعل کمتر شعر قشنگ تر.
و همچنین استفاده از قید "ناگهان" را نمی دانم چیست؟ مگر قرض بالاآوردن ناگهانی هم می شود؟
به نظر حضرتتان این بند اینطوری بهتر نیست:
مردی که باد بر دوش
از این شهر به آن شهر
قرض بالا میآورد
از همایش ها و پروژه ها !
زیاده جسارت است گرچه هنوز سوال ها و حرف هایی ذهنم را می آشوبد اما سکوت می کنم تا شعر زیبایتان بیشتر در روح و جانم نشست کند و بیشتر بیاموزم. یا علی