ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



تقدیم شیخ محمدتقی بهلول

مرد کفنش زیر عبایش بود


می گفت:
من با همه خاک های عالم دوست هستم
مرا به آغوش هر خاکی بسپارید
جایم خوب است


اما ما پیمان دوستی اش را با همه ی خاک های عالم شکستیم

 

ماخواستیم با پیکرش
اقتصاد شهرمان را به نان ونوایی برسانیم
وچبپس و پفک خود را بفروشیم

  

مردی که باد را  بر دوش خود
از این شهر به آن شهر برد

ناگهان قرض بالا آورد
از همایش ها و پروژه ها !

مرد مرد است
مردانگی مرد ، آسیب پذیر نیست

اما نکند ما به بیراهه رفته باشیم
با دفترها ودستک های خود

با تلاش ها و کوشش های خود که قاب کردیم
بر در و دیوار شهر

  

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1392/9/25 در ساعت : 16:6:41   |  تعداد مشاهده این شعر :  1268


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

نسرین حیایی تهرانی
1392/9/25 در ساعت : 20:41:43
سلام بر استاد گنابادی عزیز. شعرتان را خواندم و رگه های زیبایی برای آموختن در آن دیدم. گرچه برای نقد شعر استاد هنوز خیلی مانده تا پخته شوم و بتوانم قلم بزنم اما جسارتا سر دستی یکی دو نکته به ذهنم رسید. در بعضی جای ها استفاده از ضمیر خود زاید به نظر می رسد و یکی دو جا حذف آن به زیبایی شعر کمک می کند. مثلا: " با دفترها و دستک های خود

با تلاش ها و کوشش های خود که قاب کردیم
بر در و دیوار شهر" در فعل " کردیم" ضمیر " خود" مستتر است و به نظرم این دو خود را می توان ننوشت مگر عمدی حرفه ای در کار باشد.
همچنین نمی دانم چه اصراری بوده که استاد گنابادی از مراعات نظیر و آوردن کلماتی همپایه و نظیر بسیار استفاده کرده اند. مثلا در همین بند از شعرتان "تلاش و کوشش" و "در و دیوار" "دفتر و دستک".
این بند را اینگونه بهتر نیست:
نکند ما به بیراهه رفته باشیم
با دفترها و
کوشش هایمان که قاب کردیم
بر در و دیوار شهر...
امای اول بند هم به نظرم زاید است.
شعر سپید بیش و پیش از هرچیز به حذف حروف اضافه نیاز دارد.
این بند نیز به نظرم کلا توضیحی است و جایش در شعر نیست: "مرد مرد است
مردانگی مرد ، آسیب پذیر نیست"
جمله ی "مرد مرد است" و "مردانگی مرد آسیب پذیر نیست" به قول حضرتتان نخ نما و تکراری و دستمالی شده و شعر زیبایتان را بیهوده بلند کرده است
و نیز
"مردی که باد را بر دوش خود
از این شهر به آن شهر برد

ناگهان قرض بالا آورد
از همایش ها و پروژه ها !
فعل "برد" در این بند می توانست نباشد بر اساس بند فعل کمتر شعر قشنگ تر.
و همچنین استفاده از قید "ناگهان" را نمی دانم چیست؟ مگر قرض بالاآوردن ناگهانی هم می شود؟
به نظر حضرتتان این بند اینطوری بهتر نیست:
مردی که باد بر دوش
از این شهر به آن شهر
قرض بالا می‌آورد
از همایش ها و پروژه ها !
زیاده جسارت است گرچه هنوز سوال ها و حرف هایی ذهنم را می آشوبد اما سکوت می کنم تا شعر زیبایتان بیشتر در روح و جانم نشست کند و بیشتر بیاموزم. یا علی
حمید خصلتی
1392/9/26 در ساعت : 6:33:40
با سلام.بعضی نام ها بر متن تاثیر می گذارند ونام این شعر اینگونه است.کاش سطر تقدیم در پایان شعر می آمد تا مخاطبی که بهلول را نمی شناسد به فضای شعر نزدیک تر شود.
به نظر بنده نام شعر از همان ابتدا بر متن سایه انداخته است وباعث شده تا گرهی که می توانست مخاطب راباچالشی روبرو کند به سرعت باز شود:
بهلول:مردی که کفنش زیر عبایش بود
بهلول می گفت من با همه خاک های عالم..
من با شروع بسیار ساده شعر چندان موافق نیستم سادگی بیش از اندازه ی شروع شعر آن رابه نثر نزدیک کرده است.هرچند سطرهای شروع شعر پیش زمینه ای برای مخاطب ایجاد کرده است تا با سطرهای پر از اعتراض در ادامه شعر پیوند برقر ار کند
این سطر را سطر زیبایی دیدم : اما ما پیمان دوستی اش را با همه ی خاک های عالم شکستیم
ولی تا اندازه ای مارایاد شعری از سید حسن حسینی می اندازد واین نقص است:
نامت زبانزد آسمان ها بود
و پیمان برادری ات
با جبل نور
چون آیه های جهاد
محکم
ذر این چند سطر:ماخواستیم با پیکرش
اقتصاد شهرمان را به نان ونوایی برسانیم
وچبپس و پفک خود را بفروشیم
فضای اعتراض گونه شدیدا بر شعر غالب شده است وشاید این نکته از ویژگی های شخصی شاعر باشد که به پیشه ی روزنامه نگاری مشغول است.این چند سطر شدیدا روزنامه ای است.
اما در ادامه تصویری از مرد ارائه شده است که بسیار زیبا وملموس است: مردی که باد را بر دوش خود
از این شهر به آن شهر برد
ناگهان قرض بالا آورد
از همایش ها و پروژه ها!
به نظر من شعر در همین جا تمام شده است وبقیه سطر ها دیگر حرفی برای گفتن ندارد وفضای زورنالیستی حاکم بر ادامه شعر بیشتر آن رابه توصه هایی برای خوانندگان بدل کرده است.
نمیدانم چرا درپایان این نقد یاد این سطر افتادم که:قبرستان نوغاب درخت ندارد ..که شعر دیگری از همین شاعر است ودر مورد پاییز وشاید مرگ.برای شاعر سلامتی آرزو دارم.یا حق
نام ارسال کننده :  سید حمزه باقریان     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
ازدید گاه منفی نگاه کردید عالم نباید بادیگر مردگان عذاب شود
نام ارسال کننده :  سید حمزه باقریان     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
ازدید گاه منفی نگاه کردید عالم نباید بادیگر مردگان عذاب شود
محمدمهدی عبدالهی
1392/9/25 در ساعت : 16:47:55
سلام و عرض ادب استاد
لذت بردم
جزاك الله خيرا
ياعلي
..........
ممنون از توجه تان
دکتر آرزو صفایی
1392/9/25 در ساعت : 22:42:17
درود استاد گرامی
زیباست
ماندگار باشید
.........
از توجه تان به این شعر گونه بی نهایت متشکرم
علی اکبر مقدم
1392/9/26 در ساعت : 8:49:26
سلام
درود بر شما

که چه زیبا حرف دل خیلی ها را زدید

علامه بهلول خیلی فراتر از یک خاک است

او بزرگمردی ست که روحش همه جا جریان داشته و دارد
چندی پیش برای مدتی در شهر جغتای از توابع سبزوار بودم علامه بهلول را از خود گنابادیها هم بیشترمیشناختند و هم بیشتر دوستش داشتند و دارند این یک نمونه عینی
باز هم درود بر شما
.........
سلام
بهلول مدت زیادی را در سبزوار زندگی کرده است بهلول مردی بود فراتر از خاک و منطقه من بارها به گوشم شنیدم که می گفت من هر جا مردم همانجا دفنم کنید وقتی که مرد خیلی ها سینه چاکش شدند و ... بهر حال از توجه تان به شعر گونه ی حقیر متشکرم
حامد خلجی
1392/9/25 در ساعت : 16:13:37
سلام
در.د بر شما جناب گنابادی عزیز
شعر خوبی بود
...........
متشکرم از لطفتان
نسرین حیایی تهرانی
1392/9/26 در ساعت : 0:47:50
جناب ایزدی گنابادی گرامی. برای بنده باعث افتخار است که شما را استاد و دانشمند خطاب کنم هرچقدر که هنوز هم با لحن شریفتان برای نقد در خودم بسوزم و بسازم(باب مزاح). از شنیدن ماجرای آن عارف گمنام قلبم به درد آمد. می دانم که دنیا خالی از بندگان خاص خداوند نیست و وااسفا و فریاد بر این شهر مردمی کش بی انصاف.
از اینکه بزرگی کردید و ماجرای زندگی ساده ی ایشان و ظلم های رفته بر آن نام بزرگ را در رگ و جان این شعر به رشته ی تحریر کشیدید بی نهایت ممنونم و آرزو می کنم این شعرها درس زندگی مان باشد. یا علی
..........
سلام ممنونم از لطفتان
صمد ذیفر
1392/9/28 در ساعت : 1:8:51
سلام.
درود جناب ایزدی عزیز .
احساس زیبایتان در خصوص آن بزرگمرد ستودنی است . دستمریزاد . پاینده باشید
...........
سلام بر شما
متشکرم از توجه تان
حمیدرضا اقبالدوست
1392/9/25 در ساعت : 20:39:23
بسیار زیبا استاد گنابادی /لذت و بهره بردم / یا حق
.......
زیبا چشمان شماست متشکرم
بازدید امروز : 10,710 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,726,178
logo-samandehi