باز سر گشته ام از حکمت و اسرار قلم
باز در مانده ام از جوهر و پندار قلم
هرکه رادیده از آب است و عذابش دیده
شایدش راز همو داند و کردار قلم
آنکه در خُم خَم ابرو نتوان دید به دل
سر و سرّی نتوان داشت به دربار قلم
از قد و قامت او بوده هر آمد ، هر شد
می توان دید در این دایره پرگار قلم
لوح زرّین ز جولانگه رقاص هنر
قفل ها می شکند از سر و دیوار قلم
دست بردست قلم گر دهد،هرخیره سری
حبس در خط ّ قلم بوده گرفتار قلم
عاشقم بر خط و خالش، چوعشّا ق دگر
که اسیران زیادی است سر دار قلم
پیر،درمحبس و دیوار قلم دل خوش دار
که مشرّف شوی از محضر و دیدار قلم
تاریخ ارسال :
1392/10/5 در ساعت : 16:42:52
| تعداد مشاهده این شعر :
697
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.