سایه روشن های وصفی در این غزل نخستین نقطه قوت متن است این توصیف ها به خوبی در سراسر غزل تقسیم شده اند که حاصل جمع آنها غزلی خوش ساخت را فرا روی مخاطب قرار می دهد تقابل ها دارای اغراق لازم شاعرانه است شخصیت اول شخص در این شعر در انزوا ی وصفی است مرداب در مقابل جلوه ی ماه کرم شب تاب در برابر شعله ی خورشید و ..... به همین دلیل محبوب در جایگاه برتر ی از توصیف قرار می گیردو پایان بندی موفق غزل را باور پذیر می کند
"یوسفتری از آن که من دلبستهات باشم
تو قرص ماهی که نظر کردی به مردابم"
در نگاه کامل تر این شعر در محدوده ی پرداخت های امروزی است اما نوع قافیه پر کاربرد و ضمیر متصل ملکی به عنوان ردیف توسعه ی نو آوری در خلق تصاویر تازه تر را متوقف ساخته است :
تصنیف های عارفی، غمناک و شور انگیز
من بی تو یک دنیا بنانِ سرد و بی تابم
مضمون این بیت از چند منظر مورد انتقاداست اولین مورد انتقادی به وجود اسامی خاص بر می گردد که در هم نشینی با سایر اجزای متن نیست صرف نظر از چگونگی پرداخت نسبت ها و سبب ها غمناکی و شور انگیزی اگر در ادامه یکدیگر قابل پذیرش باشند سردی و بی تابی قابلیت پوشش معنایی را ندارند /
یادت که میآید، بدون وقفه می سوزم/
تو شعله ی خورشیدی و من کرم شبتابم/
مصرع اول هر بیت سنتی به خصوص در قالب غزل فرصت فراروی شاعر در جهت مضمون پروری است در مصرع اول حرکت خوبی در این جهت مشاهده می شود اما پایه ی این بیت ضعیف است و جلوه ای دو پهلو دارد
به این صورت :
یادت که به می آید = به خاطر که می آوری در صورت حذف فعل پایه فرصت کلمه ای توصیفی فراهم خواهد شد
پیشنهاد :
با یاد چشم روشنت بی وقفه می سوزم
البته با دقت بیشتر می بینم که شاید سوختن استمراری با این صراحت نیز چندان مناسب نیست
و نیاز مند باز نگری جزیی تر شاعر محترم است
همچنانکه رگه های در خشانی از شاعرانگی در این اثر یافت می شود از جمله وجود ترکیب های لفظی دارای ظرفیت معنایی چند لایه مانند :
کبوتر روی بام قصه و ترکیب خواب است خواب در این بیت :
خواب است خواب، این از تو گفتنهای دور از تو
هـــــــی می نویسم از تو، اما در نمی یابم
--خواب است خواب --
مترادف نرم بودن غیر محسوس و مخملی یا فراموشی و در نیافتن رویدادهای مرتبط ...
در پایان ازنگاه متفاوت شاعر و شناخت عمیق
او از ادبیات در زبان امروزی تقدیر جداگانه به عمل می آورم
رنج
دیده خواهد شد محمد یزدانی جندقی