سلام خانم بهرامچی در پنجره ها... پرنده دیدن ....بنویس آنسوی تر از قفس ،.... پریدن بنویس وقتی که اسارت است و دیوار و سراب امید ....صدا........نفس....دویدن بنویس خیلی عالی و تأمل برانگیز بود.موفق باشید
|
بهره بردم خانم بهرامچی /پاینده باشید
|
همشون خیلی زیبا بودند خانم بهرامچی ولی من دومی رو بیشتر دوست داشتم
|
سلام خانم بهرامچي عزيز طاعاتتان قبول حق رباعي هاي زيبايي بودند... فقط در مصرع در پنجره ها پرنده ديدن بنويس...بنده نتوانستم با دو فعل ديدن... و...بنويس پشت سر هم ارتباط برقرار كنم...مرا ببخشيد. موفق و سربلند باشيد. سلام خانم بهزادی عزیز طاعاتتان قبول/ممنونم اومدی/ منظور از بنویس نوشتن بر کاغذ نیست بلکه ثبت در ذهن و باورهاست اگر به پنجره های زندگی ات نگاه کردی مانند پرنده نگاه کن چون پرنده پنجره را سمبل آزادی و پرواز میبیند / فراسوی قفس هایی که در زندگی وجود دارند پریدن و آزادگی را در ذهنت ثبت کن / و اگر در تنگنای زندگی و خفقان هایش قرار گرفتی امیدت را از دست نده حتی با صدا حتی با ماندن و بودن و نفس کشیدن و دویدن به افق های آرزویت میتوانی موجودیت خود را بنویسی و ثبت کنی لا اقل برای خودت........................
|
سلام خانم بهرامچی عزیزم بسیا زیبا سرودید
|
سلام . بقول یکی از اساتید : قناری کوچولوی من جوری زیر آواز می زنه که همه میگیم به همدیگه نکنه قفس ساز می زنه خدا نکرده اگه تو هم یه روزی افتادی تو قفس فکر نکن که زندونی بخون بخون همونو بس ...
|
سلام بانوی شاعر اگرچه رباعی های شما به زیبایی غزلهایتان نیست اما سومی خیلی زیبا بود موفق باشید
|
سلام خانم بهرامچی گرامی در عشق ..دوباره ، ثبت نامی ، باید هر سه تا زیبا بودند. مستدام باشید.
|