سلام
شاملو پس از حدود چهل سال تلاش در عرصه ی شعر کلاسیک ،قالب سپید را انتخاب کرد واگر اورا -چون نیما که به پدر شعر نو معروف است -پدر شعر سپید بنامیمر بیراهه نرفته ایم
برای ورود به شعر سپید باید پشتوانه ی سترگ شناخت اشعار کهن وادبیات هزار وچند ساله ی این مرز وبوم ادب خیز وادب پرور را در چنته داشته باشیم .آشنایی با با عروض وقافیه وبدیع ودیگر صناعات ادبی از دیگر ملزومات این ورود است .
بعضی ها فکر می کنند اگر نوشنه هایشان را با لعابی از تخیل رنگ آمیزی کنند شعر سپید گفته اند
اگر حافظه ام یاری کند مختصات شعر سپیدرا از کتاب موسیقی شعر استاد شفیعی کدکنی دراین مقال می گنجانم
یکی از خصوصیات بارز شعر سپید ایجاز است یعنی استفاده ی بهینه از کلمات تا جایی که نشود حتی یک کلمه ی آن را حذف کرد ویا کلمه ای بر آن افزود کوتاه ترین وموجز ترین شعر شاملورا با هم مرور می کنیم
سلاخی سخت می گریست
او
به یک قناری دل بسته بود
هم آوایی حروف که می تواند در ایجاد موسیقی میانی نقش به سزایی داشته باشد از دیگر ملزومات این گونه شعر هاست
مرحوم حسن حسینی در کتاب گنجشک وجبرییل در باره ی علمدار کربلا وهنگامی که تن به شهادت می سپارد برای نشان دادن تاثیر عمیق این درد چنین می گوید
کنار درک تو کوه از کمر شکست این تکرار "ک" هاتوالی شکستن را به ذهن خواننده منتقل می کند ویا در همان شعر شعر شاملو
سلاخی سخت می گریست تکرار "حرف سین " از سخت بودن این دلباختگی حکایت دارد
باستانگرایی یعنی آوردن کلمات فخیمی که در تاریخ اذبیات ما ومخصوصأ در کتاب ارزشمند " تازیخ بیهقی " بسامد فراوانی دارد نیز ،می تواند بر زیبایی شعر سپید بیفزایدوهم با جان یافتن دوباره ی این کلمات، غنای فرهنگی ادبیاتمان را یاد آور می شویم
گرچه شعر سپید وزن ندارد واز قواعد شعر عروضی پیروی نمی کند ولی از نقش قافیه که به قول نیما زنگ مطلب است وهمچنین آوردن ردیف در جایی که به موسیقی شعر می افزاید نیز نباید غافل ماند
نوشتن سطور شعر سپید به گونه ی نثر های شاعرانه که درابتدابا نهادشروع ودر پایان با گزاره ختم می شود نیز کار معقولی نیست
باید به جای گاه حروف ونقش آفرینی آن در شعر با دقت بیشتری عمل کرد تا بتواند در القای مفهوم به خواننده کمک شایانی را انجام دهد
دراین شعر با تصاویری زیبا وسرشال از خیال روبه رو می شویم واین تخیل بر شعر بودن آن گواهی می دهد اما اگر از نگاه ایجاز در شعر به آن بنگریم موفق عمل نکرده چرا که می توانسن حد اقل به شعر مستقل تبدیل شود
گوش کن
از دور
طبال ها بر طبل معرکه می کوبند
این سطور وادامه ی آن ها می توانست خود شعری مستقل باشد وقسمت بالایی نیز با کمی حذف واضافه به شعر دیگری تبدیل شود
.........
برای شاعر افق ها روشن تری را آرزومندم