1
هر چند که از حادثه دوری داری
با مرگ خودت کار ضروری داری
با آتش پنهان شده در لبهایت
هر لحظه چهارشنبه سوری داری
2
ای کاش در اندوه نمی افتادی
در جنگل انبوه نمی افتادی
انگار سر حادثه می خورد به سنگ
هر بار که از کوه نمی افتادی
3
من یک نفس ملال آور هستم
تا صبح کنار زخم بستر هستم
با اینکه فقط به مرگ می اندیشم
از بخت بدم همیشه بهتر هستم
4
تو بزرگداشت خیام تو نیشابور پذیرایی ی کیک بود و ی ساندیس تو ی پلاستیک دسته دار، یه بداهه همونجا گفتم مال دوسه سال پیشه!
بی حوصله بی حال و رمق باید خورد
انگار فقط میوه کق باید خورد
این طرز پذیرائی تان جالب نیست
در مجلس خیام ع ر ق باید خورد
تاریخ ارسال :
1392/12/17 در ساعت : 17:6:37
| تعداد مشاهده این شعر :
716
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.