شعر آزاد وابسته به متغیر هایی چون انرژی درونی واژه ها ،گستره معنایی،موسیقی درونی وعنصر خیال است. واز آنجا که از عناصری چون موسیقی و وزن عروضی خالی است باید تمام توان خود را برای استفاده درست از دیگر امکانات شعر ساز به کار بگیرد.در شعر«از کابل آمده بود»دومین سطر به کسی اشاره می کند که از کابل آمده است واین گزاره میتواند شروع موفقی برای شعر باشد.دوواژه درموفقیت این سطر نقش به سزایی دارند؛پیاده آمدن وکابل.
گستره معنایی وپیشینه محتوایی این دو واژه ،خیال را به عرصه می آورد وهمین امر باعث لذت و دخیل شدن مخاطب در شعر می شود.پیاده آمد بود می تواند به این برداشت ها منتهی شود:1-رنج سفر2-راه رفتن با پای پیاده3-آمدن بدون هیچ امکانات وداشته هایی و وقتی در کنار کابل قرار می گیرداین برداشت ها به آن اضافه می شود:1-مهاجرت ناخواسته2-عبور از مرزهای زمینی3-رنج ودردمهاجر افغان ومحتواهایی موضوع سالها دربدری ودوری از وطن ومانند اینها.آنچه گفته شد از قابلیت های انرژی درونی وپیشینه محتوایی واژه هاست که به مدد شاعر آمده است وهمین کافی است تا شروع موفق یک شعر را تضمین کند.اما در شروع شعر ترکیب تنهای تنها آمده است که قدری در اثر گذاری سطر دوم تعلیق وشاید اختلال ایجاد می کند.تنهای تنها گونه ی تاکیدی تنهاست که بیشتر در زبان محاوره به کار میرود وشاید بهتر بود اینگونه شروع شود:
تنها
پیاده آمده بود از کابل.
تا اینجای شعرتخیل مخاطب به سمت واقعیت های زندگی مهاجرت سوق داده می شود ولی آنچه در سطر سوم آمده است فضا را قدری تغییر می دهد.نماز درمسجد ساباط بجستان همه ی پیشینه معنایی مهاجرت را که در ذهن مخاطب شکل گرفته است به هم میریزد وبه سویی دیگر جهت میدهد.مخاطب درسطر سوم وادامه آن درگیرفرم درونی شعر میشود.نماز،رمزیاالله،ارتفاعات شاه کوران،از یک سو فضایی حماسی به شعر می بخشد وخواننده را به فضایی جنگ پیوند میدهد واز سمتی با پیوند نماز وپیاده آمده بودن وپیر در چند سطر دیگر رنگ وبوی عرفانی می گیرد ونوعی سلوک عرفانی را به تصویر میکشد.پیاده آمده بود ورفتن به جبهه نمادی از سلوک ومهاجر افغاننمادی از سالک می شود وپیری که میله های مرزی را به رسمیت نمی شناسد نیز نمادی واضح ومشخص از مرشد ومراد طریقت می شود.
آنچه به نظر میرسد در سطر شنیده بود....،شاعر نتوانسته است با ایجاز سطر رابه پایان ببرد وطولانی شدن سطر واستفاده بی کم وکاست از عناصر جمله،شعر به نثری شاعرانه تنزل یافته است.
به نظر میرسد شاعر برای انتقال تعبیر میله های مرزی وبه رسمیت نشناختن شناسنامه ها بسیار متعهد تر بوده است تا ساختار شاعرانه تر این سطر؛ومن در این سطر از این نظر با شاعر موافقم که اعتراضی زیبا از فضای زندگی مهاجرین افغانی را به تصویر کشیده است.
از زیبا ترین سطرهای شعر دو سطر زیر است که به معرفی مهاجر می پردازد وپیوندی بین کابل،مسجد ساباط بجستان وفضای جنگ بر قرار می کند:
رجب امد و سیم های خار دار تنش را دشتی سرخ کرد
تا لشکری از ان عبور کند.
در ادامه این سطر هم به جریان روان شعر ضربه وارد کرده است وبه شعاری غیر قابل دفاع بدل کرده است:
با پولش بر رونق جنگ با استکبار بیفزایید
ونیز این سطر:
تا جایی که پهنه هستی را فرا گرفت
از این به بعد هم پایان بندی موفق برای شعر شکل نگرفته است بلکه نوعی اعتراض ژورنالیستی بر فضای شعر سایه انداخته است که باعث شده به نظر برسد شاعر بیشتر به بیات اعتراض واندیشه اش فکر می کرده است یا موفقیت شعر.
به هر صورت این شعر در عین اشکال هایی که بر آن وارد است به خاطر انتخاب سوژه مناسب وخلق فضاهایی آشنا توانسته است با مخاطب ارتباط برقرار کند.هرچند فضایی که بر شعر حاکم است به شدت به دور از تکنیک هایی است که میتوانست به خیال انگیزی بیشتر شعر کمک کند.عدم ایجاز هم یکی دیگر از نواقص این اثر بود.شاید نوع نگاه شاعر وتعد بیش از اندازه به ساده نویسی است که قدری ازموفقیت شعر کاسته است.