ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



از کابل آمده بود

تقدیم به شهید رجب  غلامی  مهاجر  افغانستانی  که در عملیات  والفجر 9به شهادت رسید  
تنها ی   تنها 
پیاده امده  بود  از کابل 
تا در مسجد ساباط بجستان نماز بخواند 
و با رمز یا الله 
در ارتفاعات "شاه کوران " بجنگد
پیاده امده  بود
از کابل
شنیده بود پیری هست  که  میله های مرزی و شناسنامه  ها را به رسمیت نمی شناسد 
رجب  امد  و سیم های خار دار تنش را دشتی  سرخ کرد  
تا لشکری  از ان عبور کند 
 آمد تا  اخرین  سطر وصیت نامه اش را بنویسد 
 موتورسکلتم  را بفروشید
با پولش  بر رونق  جنگ با استکبار بیفزایید 
ایمانت لبریز شده  بود 
رجب ،
تا جایی که پهنه هستی را فرا گرفت   
ما شرمنده ات  هستیم 
وقتی  روی پارچه ای نوشته شد "ما از ثبت نام  اتباع خارجی (افغانی )در این مدرسه  راضی نیستیم "
امت شهید پرور شهر .... 

کلمات کلیدی این مطلب :  ،

موضوعات : 

   تاریخ ارسال  :   1392/12/23 در ساعت : 13:47:32   |  تعداد مشاهده این شعر :  1168


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

علی اصغر اقتداری
1392/12/24 در ساعت : 21:30:15
سلام با تمام احترامی که برای جناب ایزدی گنابادی قایل بوده وخواهم بود
من نمی خواهم در باره ی محتوای این کار اظهار نظر کنم وبگویم ده ها هزار نفر از دلیر مردان این مرزوبوم بودند که در مقابل دنیای استکبار مردانه ایستادند وشهید ومفقودالاثر وجانباز شدند تا امروز بتوانیم آزادانه ودر کمال امنیت زندگی کنیم و....

آن چه در این سطور می آید نظری است بر این مطلب که عنوان شعر را به خود گرفته است
رجب امد و سیم های خار دار تنش را دشتی سرخ کرد
جز این سطر که می توان بر آن نام شعر نهاد در تمام سطور دیگر یک نثر معمولی ونه حتی شاعرانه اثری از شعر بودن به چشم نمی خورد تنهای تنها
پیاده آمده بود ازکابل
تا در مسجد ساباط بجستان نماز بخواند
تا این جای مطلب خواننده از خود می پرسد مگر در افغانستان مسجدی نبوده که از کابل برای خواندن نماز در مسجد بجستان پیاده بیاید!
ودر ادامه
وبارمز یا الله
در ارتفاعات "شاه کوران " بجنگد
من فاصله ی بجستان تا ارتقاعات شاه کوران را نمی دانم ولی چنین به نظر می رسد که خیلی زیاد است
پس این شهید که اجر ومقامش هم محفوظ است باید طی الا رض کرده باشد که پس از نماز خواندن در مسجد ساباط بجستان بلا فاصله به ارتفاعات شاه کوران رسیده باشد
تا این جای مطلب به نظر می رسد که ازنظر نوشتاری می تواند خواندن نماز در .....مجلی از اعراب نداشته باشد کسی که برای شهادت آماده می شود حتمأ نماز هم می خواند
در ادامه می خوانیم
...
شنیده بود پیری هست که میله های مرزی وشناس نامه هارا به رسمیت نمی شناسد آیا این سطور وادامه ی آن جز یک نثر روایی ومعمولی چیز دیگری است ؟ خود جناب گنابادی از منتقدین برجسته وصاحب نظر هستند . پس چگونه این مطلب را شعر نامیده اند
این مطلب از نظر اعتقادی وعاظفی مطلبی ارزنده وقابل تأمل است اما شعر نیست
با پوزش از استاد بزرگوار جناب ایزدی عزیز

محمد یزدانی جندقی
1392/12/25 در ساعت : 3:37:10
با سلام محضر جناب استاد ایزدی گنابادی و عرض ادب خدمت جناب استاد اقتداری که نقد نخستین را براین متن نوشته اند .... از نظر نشانه ها یک شعر می تواند با هر کلمه ای آغاز شود و آنگاه از پی هم رفتن کلمات مورد بررسی قرار می گیرد این متن با یک اسم خاص " کابل " در قید مکان آغاز می شود و با یک اسم عام در قید مکان " شهر " پایان می پذیرد تاکید بر تنهایی شخصیت اول این روایت نیز در شروع شعر" تنهای تنها" و در پایان با "ما امت شهید پرور" دارای پیوند و نتیجه ی در تقابل شاعرانه است بنابراین آغاز و پایان این متن دارای قابلیت تعریض و تاویل است و همین امتیاز موفقیت و ماندگاری اثر را تضمین می کند البته به جز این موارد شناسه های موفق دیگری نیز در این متن می درخشد مانند : مسجد که محل پیمان بستن و نقطه تلاقی تنها و جمع است و ممکن است کارکرد معین دیگری نیز داشته باشد از این نظر که محل ثبت نام و اعزام شخصیت اصلی به جبهه نیز بوده باشد که در این صورت منطق روایت رنگ روشن تری می پذیرد "پیاده آمدن" نیز نشانه ی موفق دیگری در فضا سازی است با توجه به نشانه مقابل آن موتو سیکلت.... اگرچه در انتخاب نشانه های / داشتن و نداشتن / پای برهنگی و بای سیکلرانی به یقین از ظرفیت بهتری برخوردار خواهد بود مثلا : تنهای تنها / برهنه پای و پیاده امده بود / و در نقطه مقابل نیز بای سیکل را بفروشند / به هر حال اوج افتادگی و دل بریدگی و نهایت ایثار در ارتباط معنوی را شاهد هستیم چرا که شخصیت اصلی این روایت ) رحب ) یک سالک راه حق است که در پیروی از مراد خود ) شنیده بود پیری هست که .... ( مرزی برای حقیقت جویی و حق طلبی نمی شناسد و همین حذبه پیر سالک را به ارتفاع بی مرز عشق عرفان و ایثار کشانده است به تعبیر عارفانه " از تو به یک اشارت از ما به سر دویدن /
البته در پرداخت این شعر ضعف هایی نیز به چشم می آید مانند :
"شنیده بود پیری هست که میله های مرزی و شناسنامه ها را به رسمیت نمی شناسد:" در این بند میله ها و شناسنامه ها از جمله اضافه های تفصیلی هستند که حذف آنها به تقویت گزاره می انجامد و پس از موتو سیکلتم را بفروشید
این سطر : با پولش بر رونق جنگ با استکبار بیفزایید این لحن رسمی و امری از دامنه های نثر ادبی نیز فروتر افتاده است و در این سطر :
"ما شرمنده ات هستیم"
وجود ضمیر ملکی منفصل در حمله ای کوتاه که دارای ضمیرمشابه متصل است حشو به نظر می رسد و تکرار آن در سطر : "ما از ثبت نام .... اگر مورد دوم نقل قول به حساب آید پذیرفتنی است اما در مورد اول اگر حذف ) ما ) به ضرب آهنگ لطمه بزند همنشین مناسب یافت می شود مانند ) آری ) بله ) و .... در مجموع با آنکه درونمایه ی اعتراضی این شعر در قسمت هایی شاعرانگی را تحت تاثیر قرار داده اما ظرفیت و قدرت وسوسه ی مخاطب را دارد و خرده روایت های موجود قابل باز تعریف مبتنی بر و اقعیت های تاریخی این اثر را در ردیف اشعار موفق و ماندگار ادبیات پایداری و از جمله ی بهترین اشعار شاعر قرار می دهد
محمد یزدانی جندقی
حمید خصلتی
1393/1/5 در ساعت : 14:43:8
شعر آزاد وابسته به متغیر هایی چون انرژی درونی واژه ها ،گستره معنایی،موسیقی درونی وعنصر خیال است. واز آنجا که از عناصری چون موسیقی و وزن عروضی خالی است باید تمام توان خود را برای استفاده درست از دیگر امکانات شعر ساز به کار بگیرد.در شعر«از کابل آمده بود»دومین سطر به کسی اشاره می کند که از کابل آمده است واین گزاره میتواند شروع موفقی برای شعر باشد.دوواژه درموفقیت این سطر نقش به سزایی دارند؛پیاده آمدن وکابل.
گستره معنایی وپیشینه محتوایی این دو واژه ،خیال را به عرصه می آورد وهمین امر باعث لذت و دخیل شدن مخاطب در شعر می شود.پیاده آمد بود می تواند به این برداشت ها منتهی شود:1-رنج سفر2-راه رفتن با پای پیاده3-آمدن بدون هیچ امکانات وداشته هایی و وقتی در کنار کابل قرار می گیرداین برداشت ها به آن اضافه می شود:1-مهاجرت ناخواسته2-عبور از مرزهای زمینی3-رنج ودردمهاجر افغان ومحتواهایی موضوع سالها دربدری ودوری از وطن ومانند اینها.آنچه گفته شد از قابلیت های انرژی درونی وپیشینه محتوایی واژه هاست که به مدد شاعر آمده است وهمین کافی است تا شروع موفق یک شعر را تضمین کند.اما در شروع شعر ترکیب تنهای تنها آمده است که قدری در اثر گذاری سطر دوم تعلیق وشاید اختلال ایجاد می کند.تنهای تنها گونه ی تاکیدی تنهاست که بیشتر در زبان محاوره به کار میرود وشاید بهتر بود اینگونه شروع شود:
تنها
پیاده آمده بود از کابل.
تا اینجای شعرتخیل مخاطب به سمت واقعیت های زندگی مهاجرت سوق داده می شود ولی آنچه در سطر سوم آمده است فضا را قدری تغییر می دهد.نماز درمسجد ساباط بجستان همه ی پیشینه معنایی مهاجرت را که در ذهن مخاطب شکل گرفته است به هم میریزد وبه سویی دیگر جهت میدهد.مخاطب درسطر سوم وادامه آن درگیرفرم درونی شعر میشود.نماز،رمزیاالله،ارتفاعات شاه کوران،از یک سو فضایی حماسی به شعر می بخشد وخواننده را به فضایی جنگ پیوند میدهد واز سمتی با پیوند نماز وپیاده آمده بودن وپیر در چند سطر دیگر رنگ وبوی عرفانی می گیرد ونوعی سلوک عرفانی را به تصویر میکشد.پیاده آمده بود ورفتن به جبهه نمادی از سلوک ومهاجر افغاننمادی از سالک می شود وپیری که میله های مرزی را به رسمیت نمی شناسد نیز نمادی واضح ومشخص از مرشد ومراد طریقت می شود.
آنچه به نظر میرسد در سطر شنیده بود....،شاعر نتوانسته است با ایجاز سطر رابه پایان ببرد وطولانی شدن سطر واستفاده بی کم وکاست از عناصر جمله،شعر به نثری شاعرانه تنزل یافته است.
به نظر میرسد شاعر برای انتقال تعبیر میله های مرزی وبه رسمیت نشناختن شناسنامه ها بسیار متعهد تر بوده است تا ساختار شاعرانه تر این سطر؛ومن در این سطر از این نظر با شاعر موافقم که اعتراضی زیبا از فضای زندگی مهاجرین افغانی را به تصویر کشیده است.
از زیبا ترین سطرهای شعر دو سطر زیر است که به معرفی مهاجر می پردازد وپیوندی بین کابل،مسجد ساباط بجستان وفضای جنگ بر قرار می کند:
رجب امد و سیم های خار دار تنش را دشتی سرخ کرد
تا لشکری از ان عبور کند.
در ادامه این سطر هم به جریان روان شعر ضربه وارد کرده است وبه شعاری غیر قابل دفاع بدل کرده است:
با پولش بر رونق جنگ با استکبار بیفزایید
ونیز این سطر:
تا جایی که پهنه هستی را فرا گرفت
از این به بعد هم پایان بندی موفق برای شعر شکل نگرفته است بلکه نوعی اعتراض ژورنالیستی بر فضای شعر سایه انداخته است که باعث شده به نظر برسد شاعر بیشتر به بیات اعتراض واندیشه اش فکر می کرده است یا موفقیت شعر.
به هر صورت این شعر در عین اشکال هایی که بر آن وارد است به خاطر انتخاب سوژه مناسب وخلق فضاهایی آشنا توانسته است با مخاطب ارتباط برقرار کند.هرچند فضایی که بر شعر حاکم است به شدت به دور از تکنیک هایی است که میتوانست به خیال انگیزی بیشتر شعر کمک کند.عدم ایجاز هم یکی دیگر از نواقص این اثر بود.شاید نوع نگاه شاعر وتعد بیش از اندازه به ساده نویسی است که قدری ازموفقیت شعر کاسته است.
نام ارسال کننده :  محمدسرور رجایی     وب سایت ارسال کننده
متن نظر :
سلام بر جناب گنابادی عزیز. از شعر شما هم لذت بردم، دست حق به همراهت.
محمدمهدی عبدالهی
1392/12/23 در ساعت : 17:32:37
سلام و عرض ادب استاد عزیز و بزرگوار
درود بی پایان بر شما
برقرار باشید
حمیده میرزاد
1392/12/26 در ساعت : 0:8:44
درودتان

عالی بود ولی تلخ....
حسین نبی زاده اردکانی
1392/12/23 در ساعت : 14:14:21
سلام و درود بر رجب و امید که با آمدن مولود نیمه ی شعبان آرزوی حذف مرزها به تحقق انجامد.
لطفا غلط نوشتاری را تصحیح بفرمایید:
موتور سیکتم >>>>موتور سیکلتم
حمیدرضا اقبالدوست
1392/12/23 در ساعت : 20:53:10
درود استاد همیشه از این اتفاقات ناگوار عرق شرم بر پیشانی ام می نشیند /پاینده باشید
حامد خلجی
1392/12/23 در ساعت : 17:52:43
سلام جناب گنابادی عزیز

درود بر شما

همیشه سلامت و زنده باشید
نسرین حیایی تهرانی
1392/12/26 در ساعت : 11:55:52
با احترام به استاد ایزدی این نوشته بیشتر به گزارش ادبی می ماند البته به جز یکی دو سطر آن که زیبا و ماناست مثل: "رجب امد و سیم های خار دار تنش را دشتی سرخ کرد
تا لشکری از ان عبور کند
آمد تا اخرین سطر وصیت نامه اش را بنویسد".
استاد خود بهتر می دانند و من شاگردی می کنم اما مگر بخش وسیعی از شعر صور خیال و بیان استعاره و حضور معنا بدون اشاره ی صریح نیست؟
صمد ذیفر
1392/12/23 در ساعت : 16:14:12
سلام و درود بر شما .
روحشان شاد و اجرشان با خدای شهیدان .
ماجور باشید انشاء الله
حسین احسانی فر
1392/12/25 در ساعت : 21:14:7
درود بر شما
کمتر کسی است که از چنین شهدای با کرامتی یاد کند.
ان شاء الله همیشه مورد عنایت سالار شهیدان باشید.
بازدید امروز : 10,935 | بازدید دیروز : 7,712 | بازدید کل : 121,726,403
logo-samandehi