دیشب برایت فال حافظ می گرفتم شور و حالی داشت
با تار و پود هر نگاهت گفت و گوی بی مثالی داشت
هر بیت رویا یی تورا با خود به اوج آسمان می برد
لب های خیس هر هجا در یایی از رنگ زلالی داشت
دیدم که سیب کال افکارت به سختی شاخه را چسبید
چون کودکان هر دم برای عیدیش فکر و خیالی داشت
وقتی که دستت گرمی دستان دل را در خودش حس کرد
در لابلای شاخه های باغ رویا قیل و قالی داشت
گفتی که دیدی عاقبت در سرزمین صبر روییدیم
گفتم که حس کردم دلت از جام باران خط و خالی داشت
فهیم بخشی
بیرجند