با دوست گفتهایم ز ناگفتههای دل
از ابتدای آینه تا انتهای دل
از خالِ کعبه بر رخِ تبکردهی زمین
تا چلچراغِ مجلسِ کثرتسرای دل
با دوست گفتهایم ز غمهای نیمهشب
از تکچراغِ رهگذرِ کوچههای دل
از امتدادِ خطِّ سرشتِ ستارهها
تا نالهی فراقِ نِی و بانگِ نایِ دل
از بوسهی اذان که دل از شهر میبَرَد
از عشق، این تلفشده، این خونبهای دل
از انعکاسِ بانگِ اذان در دلِ افق
از گریهی نماز و صدای رهای دل
با دوست گفتهایم که بَهرِ طوافِ عشق
احرامِ تازهای بفرستد برای دل
تاریخ ارسال :
1393/2/5 در ساعت : 1:53:25
| تعداد مشاهده این شعر :
573
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.