سلام بزرگوار
فکر کنم بیشتر از 10 بار شد شعر شما را خواندم در اینکه این اثری است قوی شکی نیست
چند تا بحث دارم که به ترتیب ذکر می کنم:
1-شعر شما برای من مخاطب عین پارویی از جنس چوب اعلا می ماند که برای حرکت قایق لازم است اما هرچه می گردی پیدایش نمی کنی
2-سمبل گرایی به حدی قوی است که ساعتها باید غور کنی تا پرده از سمبل سمبل برداری
3- به اصل شعر می رسی اما نمی فهمی آخرش این انسانی که شاعر از آن دم زده است در این شعر دستخوش چه تغییراتی است بخشی دوست عزیزمان آقای پورکریمی اشاره کردند.
4- زندگی، خورد و خوراک، مرگ، سوگورای نهایت آنچه شد که حقیر از این شعر برداشت کردم اما نتواتستم رابطه علت و معلولی و ارتباط تگاتنگ ابیات را پیدا کنم.
البته پیش شما استاد بزرگوار بنده درس پس می دهم موارد بالا را ذکر کردم تا ببینم نظر جنابعالی به عنوان راهگشا چیست؟
موفق باشید
----------------------------------------------------
سلام دوست گرامی
از لطف و مهربانی شما بسیار سپاس گزار هستم .
1 _ خدا را شاکرم که شعرم پارویی شد لذا از مخاطب انتظار دارم تلاش نماید تا قایقی بیابد برای این پارو .
2 _ این جانب سمبل گرایی قوی که جناب عالی اشاره فرمودید را در این اثر ندیدم ولی باز هم فرمایش شما قابل تکریم است .
3 _ همین که به این نتیجه رسیده اید که این انسان دست خوش تغییراتی هست به طور کلی برای این جانب خوش آیند است .
4 _ آن قسمت زندگی ما که نمی خواهیم درباره اش کسی یا خودمان صحبت کنیم غیر از این است ؟ سطر های شعر این جانب شاید کمتر به هم مربوط باشند یا شاید تمامن مربوط باشند یا شاید نیمی مربوط باشند نیمی دیگر نباشند همین که شما دوست گرامی وقت گرانبهای تان را صرف خواندن و فکر کردن درباره اش می کنید دنیایی برایم ارزش دارد و منت پذیر شمایم . موفق باشید . با احترام _ خودکار کم رنگ