یک نفر دارد به عشقـت باز هوهو می کشد
شانه کم آورده... از نازی که گیسو می کشد
 
کور شبگردم که عطـرت دربـه در کرده مــرا
هر کجا می خواهدم، این باغِ شب بو می کشد
 
ســــوز سمفـونی پاییـز دلم را بشنویــــد:
پیرمردی نصفه شب در شهر جارو می کشد
 
عشـق یعنی: دختـری در دفتر نقاشـی اش
بَـبــر را مبهوتِ چشمِ  بچه آهــو می کشد
 
شـعر یعنی: وصــف زیبایــی خـط و خال ها
هر چه شاعر می کشد، از چشم و ابرو می کشد!
 
گـاه وزن شعـری و تصـویر ها را از نـتِ
لحظه ی برخورد چینی با اَلنــگو می کشد
 
مبتـلایانت زیادند...صیغه ها را صـرف کن
می کشم –تو می کشی- ما می کشیم- اومی کشد
-------
اوهمان همبازی ات بوده که گیست را کشید
هیـچ تـغییـری نکرده... باز از مـو می کشد!