سلام بر شاعر محترم
به سهم خود تشکر می کنم از شاعر بزرگوار جناب عباس خوش عمل که با شعر رفتاری دغدغه مند داشته و انصافا به دقت موارد اشکال اشکار را به خوبی ، معلمانه و از سر دلسوزی متذکر می شوند که این خود غنیمتی ست بی همتا
و اما بجز مواردی که استاد خوش عمل به درستی در مورد این شعر فرمود ه اند موارد دیگری نیز هست که به اعتقاد حقیر این شعر را به یکی ضعیفترین اشعار دفتر شاعر تبدیل کرده است :
1-همپوشانی وقرینه سازی های تعادلی
در مصراع اول بیت اول شاعر می فرماید
شمشیر اعتقاد به یک نان فرختیم
و در مصراع دوم همان تصویر و مضمون را تکرار می کند و مخاطب که دوست دارد در مصراع دوم با قرینه سازی حداقل متفاوتی روبر و شود ناکام می گردد
ضمن اینکه در مصراع دوم حذف را نشانه مفعول از نظر زبانی مصراع را دچار ضعف نموده است
قبلا چنین ایرادی را جناب خدا بخش صفا دل بر یکی از ابیات جناب سعیدی وارد کردند که جناب سعیدی با اوردن شاهد مثال هایی از حافظ به توجیه عمل شعری خود پرداختند
که باید خدمت جناب سعیدی و همچنین شاعر این شعر عرض کنم حذف را در مواردی شاعرانه و در مواردی ضعف در ساحت زبان محسوب می شود
حقیر در این خصوص چند سال پیش مطلبی را قلمی نموده که متاسفانه توسط عیال مربوطه روانه زباله دان گردیده است و اگر دوباره خیال جمعی دست داد ان را قلمی خواهم کرد البته حتما این گونه موارد برای اعضای سایت شاعران فارسی زبان زیره به کرمان بردن است اما شاید برای جوانانی که از سر تفنن و وبلاگ گردی سایت را می گردند قابل استفاده باشد
2-تقدم و تاخر ارکان دستوری بدون هیچ وجه شاعرانه و توجیه زبانی
در بیت سوم مفعول جمله بدون هیچ توجیهی و وفقط بر اساس ضرورت وزن مقدم بر نهاد شده است که روانی و فصاحت را از بیت دور کرده است
3-استفاده از کار کرد دستور تاریخی
ما را در این معامله سودی نبوده است
کاربرد را در این مصراع فقط با دایره و حوزه دستور تاریخی قابل در ک است که حتما امروزه حسنی محسوب نمی شود
4-غلبه نظم بر شعر
به طور کلی در این غزل نظم بر شعر غلبه غیر قابل کتمانی دارد
شاهد مثل این نظر می تواند ابیات سوم و چهارم و تا حدودی بیت مقطع غزل باشد
5-توجه به موقعیت های کلی کلیشه ای و اجتناب از فضاهای خاض و جزیی
تعابیری مثل بهار را به زمستان فروختن ایمان را به نان فروختن گرچه اندکی نظمی را تبدیل به مایه هایی از شعر می کند
اما ان قدر این تعابیر کلی و کلیشه ای هستند که مخاطب موقعیت خاص و منحصر به فرد شاعر را نسبت به این تعابیر درک نمی کند وهمین مورد شعر را از جذابیت و اعتنا دور می کند
6-موارد اشکالات وزنی و زبانی هم که جناب خوش عمل تذکر داده اند و صادقانه و از سر دلسوزی پیشنهاداتی نیز مطرح نمود ه اند از نکات قابل عرض در خصوص این غزل است
من انچه شرط بلاغست با تو می گویم
تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال