سلام بر شاعر
وقتی شاعری می خواهد شعر خود را در قالب کلاسیک بریزد اولین چیزی را که باید در نظر داشته باشد مسئله ی وزن آن است
این شعر می توانست در این وزن باشد
مفعول وفاعلات ومفاعیل وفاعلن
ولی با کم کردن یک هجای کوتاه ویک هجای بلند این تعادل به هم خورده وآن را نا خوشایند کرده است
ممکن است شاعر بگوید که این کار ازروی عمد بوده وخواسته ام که وزن جدیدی را تجربه کنم اگر این کم کردن دو هجا در همه ی مصراع ها درست وبه جا استفاده شده باشد دست مریزاد هم دارد ولی این کم کردن در همه جا از هماهنگی خوبی برخوردار نیست
كشتی شكسته تر از هر غزل، منم
از بار غم پر و غرق جدل، منم
کشتی شکسته (درد) تر از هر غزل منم
از بار (درد)وغم پرو غرق جدل منم
تنهاتر(م من)از شب ودریا ومرگ قو
از یاد (درد ) رفته ی دور از محل منم
در شب نشستن (من و)من را نديده اى!
خورشيد (درد)شب زده ى بی مثل، م
سنجاقكم، ( نه من )گل و چادر نماز و عطر
انگشترى كه (درد )ندارد بدل، منم
شاید (کمی )محاصره ام زود بشكند
تسليم (درد)ساده ى دل، لا اقل، منم
نه باد (درد ) شرطه نه دیدار آشنا
در گل نشسته ی اجل(م) یا اجل منم
چنان که ملاحظه می کنید آن را که به عنوان پرکردن وزن آورده ایم هر کدام در جایی از مصراع ها قرار می گیرد
در بعضی از مصرع ها اول هجای بلند وبعد کوتاه ودر بعضی مصراع ها اول هجای کوتاه وبعد هجای بلند آمده است ودر مصراع آخر تنها یک هجای کوتاه آمده تا وزن پیشنهادی کامل شود
پس بهتر است دراین باره که در بیشتر جاها به سادگی می توان آن را رفع کرد فکری اندیشیده شود
وانما در باره ی مضمون
این که شاعر از کنار مسئله ی درد آور خانه ی سالمندان وافراد آن نتوانسته به سادگی رد شود جای بسی تحسین ودست مریزاد دارد ولی کاش دقت بیشتری می شد تا فصیح تر وزیباتر بیان شود
کشتی شکسته (درد) تر از هر غزل منم
از بار (درد)وغم پرو غرق جدل منم
تنهاتر(م من)از شب ودریا ومرگ قو
از یاد (درد ) رفته ی دور از محل منم
دراین دوبیت دقت کنید
کشتی شکسته تر از هر غزل منم
چه وجه شبهی وچه مکناسبتی بین کشتی شکسته و ارتباط آن باعزل هست که شاعر آن را بیان کرده است
دریا با آن همه عظمتش چگونه می تواند از صفت تنهایی بر خوردار باشد ؟
سنجاقک وگل وچادر نماز وعطر
وانگشتر بی بدل که در یک بیت آمده به خوبی نتوانسته اند نقش خود را ایفا نمایند ومنظور شاعر را بر سانند و....
با پوزش از شاعر محترم وبا امید افق های روشن برای او
غلامرضا خواجه علی چالشتری
1393/4/29 در ساعت : 22:31:43
به نام خدا
سلام خدمت جناب اقتداری!
ممنونم برای نقد و تذکرات ارزشمندتان.
پیرامون مطلب تان چند نکته را عرض می کنم:
- وزن غزل به این شرح است:
_ _ ن _ / ن ن _ _ / ن _ ن _
ادعایی بر جدید بودن این وزن ندارم، اما همه ی ابیات از این وزن تبعیت کرده اند.اگر موردی غیر از این است بفرمایید(البته در مصرع دوم بیت اول یک"از" از قلم افتاده است.).
- در بحث مضمون از رابطه ی "کشتی شکسته" و "غزل" پرسیده بودید.همان طور که واقفید مصرع اول از بیت نخست و مصرع اول از بیت پایانی، اشاره ای به آن بیت از غزل معروف حافظ دارد(کشتی شکستگانیم...).
منظور آن است که بیشتر از هر غزلی (مثل کشتی شکستکان آن غزل ) کشتی ام شکسته است.حال این کشتی چیست، بعد خواهم گفت.
از طرفی دیگر "هر غزل" می توانند "هم خانه ها و هم اطاقی های" دیگر غزل بانوی شعر (در خانه ی سال مندان ) باشند.هم خانه هایی که دربیت بعد، در "شب" و "دریا" و مرگ" قو" نیز رد پایی از آن ها می توان یافت.
شاید این "کشتی شکستگی" همان تنهایی غزل بانو باشد که در مصرع اول بیت دوم به وضوح بیان می شود.نوعی تنهایی در جمع هم دردان خود؛ ولی از آن جا که بار"جدل" را نیز حمل می کند چه بسا وضعیتش بدتر از دیگران است.
- از تنهایی گفته بودید و این که دریا با آن همه عظمتش چگونه می تواند تنها باشد.من کسی را سراغ دارم که بی نهایت عظیم تر از دریاست ولی تنهاست.اصلا" می گویند"تنهایی به او می برازد و بس! " منظورم خالق دریاهاست.پس عظمت چیزی با تنهایی اش مغایرتی ندارد. البته این جواب برای شکل ظاهری کلمه ی دریاست؛ ولی همان طور که در بخش قبل اشاره کردم "دریا" می تواند هم اطاقی غزل بانو در خانه ی سال مندان باشد.
- از مصرع "سنجاقکم، گل و چادر نماز و عطر" سخن گفتید، بدون آن که حتا آن را به همان شکلی که در شعر آمده است بنویسید.در این جا علاوه بر آن که همه ی اشیاء مذکور دارایی های غزل بانوست، اما خودش نیز هستند. برای مثال غزل بانو خودش را سنجاق کوچکی می داند(از روی تواضع ) که می خواهد بستگانش را به هم پیوند دهد.همان غزل بانویی که در بیت قبل خودش را مسئله و راه حل اختلافات و بحث و جدل های فامیلی می داند.
دست روی "انگشتری که ندارد بدل..." گذاشته اید، این هم ادامه همان فروتنی و تواضع غزل بانوست.شاید چون انگشتری است در دست بستگانش که هر جور خواستند می توانند آن را بگردانند، در مطیع بودن بی نظیر است.همان طور که در بیت قبل و بعد نیز شاهدیم.
- در بحث وزن، مصرع پایانی را تغییر داده اید.این تغییر شیرازه ی بیت را به هم می ریزد."اجلی که به گل نشسته" با کسی که اجل او را به گل نشانده" هم معنی نیست.اگر تمایل داشتید بیشتر توضیح خواهم داد.
باز هم ممنونم از وقت و حوصله ای که برای خواندن و نقد این شعر صرف نمودید.امیدوارم "روده درازی" های بنده را به بزرگی و بزرگواری خودتان ببخشید.
طاعات و عباداتتان مورد قبول درگاه احدیت، ان شاء الله!
در پناه حق
|