ایمیل :   رمز عبور :        فراموشی رمز؟  


آخرین نقدها
نام ارسال کننده : جابر ترمک
درود بر اساتید گرانقدر.... - شعر زیبای استاد و نظرات خوب اساتید را خواندم. تنها چیزی که به نظرم آ   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : ابراهیم حاج محمدی
با سلام و درود. - بر خلاف دیدگاه سرکار خانم بهرامچی بر این باورم که شاعرانگی در بیت بیت این غزل که   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صادق ایزدی گنابادی
سلام - - گرچه حقیر به استقلال بیت در غزل اعتقاد دارم و کلا چالش ایجاد کردن در خصوص عدم تناسب د   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : مهسا مولائی پناه
   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : حنظله ربانی
درود - متنی ساده بود تا شعر - هم از نظر ساختار و هم از نظر محتوا - دور از شعر بود - اشعار   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمد یزدانی جندقی
سلام محمد علی رضا پور عزیز شاعر گرانقدر . - حقیر را به خوانش اشعارتان فرا خوانده اید ؛ از حسن اعتم   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : محمدعلی رضاپور
سلام و درود بر استاد گرانقدرم جناب خادمیان عزیز! - - استادبزرگوار! فرموده تان درست است و حقیر ه   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : صدرالدین انصاری زاده
فرد اعلی نباشیم! - """""""""""""""""""""" - نمی دانم در ادبیات این کشور چه می گذرد. بهتر بگویم:   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : اله یار خادمیان
سلام و درود میلاد مسعود امام زمان بر شما مبارک باد - - جناب رضا پور عزیز بیت ششم مصرع اول   ....    لینک شعر مورد نظر

نام ارسال کننده : رضا محمدصالحی
سلام و عرض ادب - از استاد صفادل همیشه اشعار خوب خوانده ام و این بار نیز ، ضمن احترام به نظر سرکار   ....    لینک شعر مورد نظر


آرشیو کامل



Share



یک وجب خاک (برای غزه)
چند وقت است نگاهم به همه بد شده است
بس که بد پشت بد از زندگی‌ام رد شده است
 
این بهاری‌ست که سرتاسر باغش زرد است
غصه‌ی داغ بزرگی‌ست تمامش درد است
 
یک وجب خاک، کمی آب، تمامش این است
شرح این واقعه در مثنوی‌ام سنگین است
 
حرمت آینه در حمله‌ی نیرنگ شکست
در گلو حرمت هر ذره‌ی آهنگ شکست
 
عده‌ای فکر قمارند، قماری دیگر
در پی مسخ بهارند، بهاری دیگر
 
خون انسان ز سرانگشت خبیثان رفته
آبرو از شرف و حرمت انسان رفته
 
شرح این قوم پر از خون، پرِ این بازی‌هاست
غزه خود یک سند زنده‌ی کین تازی‌هاست
 
"ای که از کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می‌گذری"
این طرف‌ها که کسی نیست چرا می‌گذری؟
 
گوش تا گوش پر از مادر تنها شده است
فصل آغوش پر از مادر تنها شده است
 
تشنه‌ام تشنه‌ی یک جرعه، شرابی باید
این سوالی‌ست که دارم، وَ جوابی باید
 
واقعا شرح هولوکاست همین نیست رفیق؟
آن‌چه گفتند چنان است، چنین نیست رفیق؟
 
آسمان سرخ، زمین سرخ، زمان می‌سوزد
یک وجب خاک میان دل‌مان می‌سوزد
 
آه ای قوم به حج رفته‌ی خواب‌آلوده
دین فروشان حرامیِ شراب آلوده
 
ننگ‌تان باد که این‌گونه مسلمان کشتند
باز در دین شما بوذر سلمان کشتند
 
غزه ننگی‌ست به پیشانی‌تان شرم کنید
وای از اسم مسلمانی‌تان شرم کنید
 
تف به شورای فلان، جامعه‌ی انسانی
که چنین مادر و کودک شودش قربانی
 
می‌رسد قصه به آن‌جا که به باور برسد
جمعه‌ای آید و آن یار به یاور برسد
 
زهر این قوم به کام خودشان می‌ریزد
غزه از آتش این معرکه برمی‌خیزد
 
"امیر نظام‌دوست"
کلمات کلیدی این مطلب :  غزه ، مثنوی ، نیرنگ ، مادر ، هولوکاست ، سرخ ، مسلمان ، آتش ، معرکه ، مادر ،

موضوعات :  ادب و مقاومت ،

   تاریخ ارسال  :   1393/5/20 در ساعت : 11:11:10   |  تعداد مشاهده این شعر :  726


کسانی که این شعر را می پسندند :

ارسال نقد و نظر برای اعضا

   
ارسال نظر برای غیر اعضا







متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.

بازدید امروز : 1,787 | بازدید دیروز : 24,729 | بازدید کل : 121,557,747
logo-samandehi