میان شاید و اما تو باز میگردی
چنان که رود به دریا تو باز می گردی
چه بود نام کسی که مرا به کوچه کشاند؟
برای حل معما تو باز می گردی
مرا غمی ست که با آن به خواب خواهم رفت
خدا کند نرود تا تو باز می گردی
تمام روز و شبانی که بی تو سر کردم
نبود بر لبم الّا: تو باز می گردی
اگرچه می روی امروز را به کنعان، باز
به مصر -یوسف تنها- تو باز می گردی
اگرچه می روی امروز از کنارم، باز
درست با خود فردا تو باز می گردی
امیدوار به فردایم و بدین خاطر
نوشته ام غزلی با «تو باز می گردی»...
تاریخ ارسال :
1393/5/20 در ساعت : 17:58:34
| تعداد مشاهده این شعر :
619
متن های ارسالی برای "نقد" توسط دارنده دفتر شعر قابل مشاهده و تایید نخواهد بود و تنها توسط مسئول بخش نقدها بررسی و تایید خواهند شد. در صورتی که میخواهید نظری را خصوصی برای صاحب اثر ارسال کنید از بخش نظرات استفاده بفرمایید.